کمر سن جهان را ملک الموت شکست
«عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد»
*
غیر از آن حضرت کوئین عجوز
«عمر برف است و آفتاب تموز»
*
«چو میرفت از جهان این بیت میخواند»
که آخر جان به عزرائیل دادم
«ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو»
حال کردی با کفن پوشاند تا سیمای تو؟
مردهای جانت به قربانم ولی حالا چرا
عمر تو از عمر دیوان هم زده بالا چرا
«غم مخور ایام هجران رو به پایان میرود»
پیرزن گر رفت جایش پیرمردی آمده
«آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت»
گو ثروت افسانهایاش را به که بخشید!؟
« بسی گنجهای کهن ساخت او»
نه با ساختن! بلکه با سرقتش