احمدرضا انصاریپور: همزمانی برگزاری نمایشگاه آثار حسن روحالامین با دهه آخر صفر این تصور را به وجود میآورد که با یک گالری مملو از آثاری طرفیم که هر یک به گونهای راوی مصائب کاروان سیدالشهدا از مکه تا کربلا و حتی وقایع پس از عاشوراست اما نمایشگاه «نقش راستان» قائل به این مناسبت خاص نیست و از معراج پیامبر و لیلهالمبیت گرفته تا آتش گرفتن خیمهها و وقایع ویرانه شام همه را به نمایش میگذارد تا کلکسیون کاملی از رنجهایی باشد که در طول دوران بر این خاندان رفته است.
«تاریخ و هنر هرگز امام حسین را فراموش نخواهد کرد، چرا که حکمت الهیه واقعه عاشورا ظهور عشق به خداوند در بالاترین بعد عرفانی آن است. آیا هرگز به این نکته اندیشیدهاید که چگونه جنگی که فقط نیمروز طول کشیده، قرنهاست درونمایه آفرینش زیباترین آثار ادبی و هنری شده و محققان و اسلامشناسان شرقی و غربی را به کرات به پژوهش واداشته است؟»
به راستی یک جنگ نیمروزه سالیان سال است که حرفها برای گفتن دارد؟ این سوالی بود که پس از خواندن لوحی که در ورودی نمایشگاه نصب شده بود، ذهنم را مشغول خود کرد. آنچه در چند سطر قبلی خواندید، بخشی از نوشته شراره صالحی، مستشرق و مدرس مرکز مطالعات عالی سوربن پاریس بود که در این لوح نوشته شده بود. با خواندن این کلمات برای مشاهده آنچه روحالامین به تصویر کشیده و در کوشک باغ هنر به نمایش گذاشته شده، مشتاقتر شدم. به سالن اصلی نمایشگاه وارد شدم و نخستین اثری که با آن مواجه شدم، نقاشی «شب بدر» بود. ماه کامل شب بدر نخستین چیزی بود که چشم هر بینندهای با شنیدن نام اثر به دنبال آن میگشت اما روحالامین نقاشی نیست که آنچه میخواهی را در نگاه اول تقدیمت کند. هر یک از آثار وی خودش هفت شهر عشق است که باید کوچه به کوچه آن را بگردی و از هر کوچه توشهای برداری. از ماه شب بدر، تنها پرتوی از نور آن از پشت ابرها قابل رویت بود؛ آن هم نه در نخستین نگاه. به «شب بدر» که مینگریستی گوشه گوشه نقاشی نگاهت را به سمت راست نقاشی، درست جایی که حضرت امیر به روی زانو نشسته، هدایت میکرد. انگار که سوژهای مهمتر از ماه کامل در تصویر وجود دارد و روحالامین سعی دارد قبل از هر چیز توجه تو را به سمت آن اهم هدایت کند. بعد از «شب بدر» روبهروی «معراج» ایستادم. در این تابلو هم مانند تابلوی قبلی رنگ سرد غالب بود. تنالیتههای مختلفی از رنگ آبی گرد هم آمده بودند و ملائکی را به تصویر میکشیدند که فرش زیر پای اسب حضرت رسول شدهاند و او را به عرش برین هدایت میکنند. به «کاظمین الغیظ» رسیدم. این بار حسن روحالامین در نمایش ماجرای مبارزه امیرالمومنین و عمرو بن عبدود ترکیبی از رنگهای سرد و گرم را برگزیده بود. آسمان تیره و تار هم فضای خشمآلودی را ترسیم کرده اما پهلوانی که روی سینه عدو نشسته باز نمیتواند «والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس» را فراموش کند و یک دست به صورت و یک دست به ذوالفقار دارد. آزادمنشی علی(ع) بزرگترین توشهای بود که میشد از این اثر برداشت.
به یاد بخش دیگری از لوح ورودی افتادم: «این آوای عدالتخواهی و آزادمنشی امام حسین است که از کرانههای فرات تا دوردستترین نقاط عالم، در طول تاریخ میپیچد و سیدالشهدا را به عنوان وجود متبرک و مرکزی مبارزه ابدی انسان با ظلم، تثبیت میکند اما حکایت همچنان باقی است چون انرژی عاشورا در زمان و مکان جاری است». به دنبال جرعهای از انرژی عاشورا در این نمایشگاه بودم که چشمم به «مهر طومار خونین» افتاد؛ روایت هنریای که خود یک روضه کامل در وصف مظلومیت علیاصغر است. اگر پوستر نمایشگاه را دیده باشید، شما هم این اثر سراسر درد و اندوه را دیدهاید.
هر چه زمان میگذشت، تعداد بازدیدکنندگان نمایشگاه بیشتر میشد. تعداد بازدیدکنندگان فزونی یافته بود و خانوادههایی را دور و برم میدیدم که به همراه فرزندان کوچکشان آمده بودند تا جلوهای از هنر این نقاش بزرگ معاصر را تماشا کنند. گاهی هم از فرزندانشان در کنار تابلوها عکسی میگرفتند و این لحظههایی را که تاریخ و هنر و غم در هم تنیده بود، ثبت و ضبط میکردند.
روحالامین را باید استاد این در هم تنیدن دانست. او شاید در در هم تنیدن تاریخ و هنر به وسیله رنگ و روغن روی بوم همتایانی در سراسر دنیا داشته باشد اما وقتی این دو را در فضایی ماورایی با محنتی 1400 ساله همراه میکند، کمنظیر بودن خویش را به ما اثبات میکند. مستشرق دانشگاه سوربن پاریس هم در لوح به این نکته اشاره کرده بود: «اینک در برهه دیگری از زمان، در این نمایشگاه با آثار عاشورایی هنرمند معاصر، حسن روحالامین روبهرو هستیم که با استادی تمام، عاشورا را با بیانی زیبا، ملهم از فضاهای هنر باروک و با مهارتی کلاسیک آفریده است؛ فضایی که تاکنون در انحصار اساتید بینظیر تاریخ هنر جهان همانند روبنس، رامبراند، کاراواجو و فرمیر بوده است. این میدانی است که هنرمند با استعداد ایرانی، به غیر از تسلط به شیوههای نقاشی و پشتکار و تمرین بسیار، نیازمند جراتی فراوان برای گام نهادن به آن است. عشق اهلبیت این جرأت را به روحالامین میبخشد تا هنر شیعی در آثار او، در هماوردی با اساتید هنر باروک، بازتابی دوباره یابد».
در قسمت مرکزی نمایشگاه، 4 پرده در معرض دید بازدیدکنندگان قرار گرفته است. ۲ پرده هنر دست عباس بلوکیفر است که یکی به آب آوردن سقای دشت کربلا و دیگری به شهادت حضرت علیاصغر میپردازد. ۲ پرده دیگر که یکی از آنها کار محمدرضا محمدحسینی بود، یکی به سبک قهوهخانهای واقعه عاشورا را روایت میکرد و دیگری به سبک درویشی. پرده راوی عاشورا که به دست محمدحسینی شاگرد استاد بلوکیفر کشیده شده بود، همان پردهای بود که در روز افتتاحیه خوانده شده بود.
پس از پایان پرسش و پاسخها، دور دیگری در نمایشگاه میزنم و ناخودآگاه چشمم میافتد به تابلویی که ابعادش از همه بزرگتر است. به یاد یکی از جملاتی میافتم که شراره صالحی در لوح ورودی نوشته بود: «اوج آثار روحالامین در این نمایشگاه را در تابلوی «عرش بر زمین افتاد» مشاهده میکنیم». این تابلو واقعا اوج آثاری است که در اینجا دیدهام؛ سوارهای که تیر خورده و در محاصره دشمن در حال فروافتادن از اسب است. اثری که نامش برگرفته از این چند بیت ناب مقبل کاشانی است: «نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت/نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت/ بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد / اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد».
در حالی که از نمایشگاه خارج میشوم، هنوز از عظمت و هنر استاد روحالامین و شاهکارهایش در حیرت هستم. هنوز آنچه بر لوح خواندهام در ذهنم مرور میشود: «اگر چه جهان روحالامین از لحاظ شیوه و تکنیک اجرایی وامدار اساتید باروک است اما چون مضمون آثارش برخاسته از جان هنرمند و منطبق بر باورهای مذهبی جامعه ایرانی است، به راحتی به دل بیننده مینشیند. آزادی در آفرینش اثر هنری اساس کار است. مگر نه اینکه گوته دیوان شرقی- غربی را با الهام از حافظ آفرید؟ دنیای بصری روحالامین نیز ترکیبی شرقی- غربی است و بهراستی که مفاهیم والای انسانی متعلق به تمام جهانیان هستند و میبایست جهان آنها را به زبانهای بصری گوناگون تجربه کرد. با این پیشزمینه، آثار هنرمند در این نمایشگاه را میتوان مورد بررسی دقیقتری قرار داد. نخستین ویژگی آثار روحالامین این است که حساسیت بیننده را بشدت تحت تاثیر قرار میدهد. ابعاد تابلوها از یک سو و ترکیببندیها و غنای رنگ در آثار از سویی دیگر، دیدگان مخاطب را خیره میسازد».