دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست / گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
بیت اول اشاره به وضعیت ضایع شاعر دارد که همه چیزش را وسط گذاشته تا به همراه معشوقه خود که لیدر براندازان است، اغتشاش کند اما ظاهرا در صحنه اغتشاشی اتفاق افتاده که معشوقه قصد کات کردن دارد.
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست / که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
اگر بیت دوم را از آخر به اول معنی کنیم انگیزه شاعر که لیدر معشوقه است زبان به ملامت باز کرده و میگوید: زکی! شنیدی اغتشاش است هوا برت داشته که خبریه؟ نخیرم. و با شعاری که معشوقه میدهد: نترسین ما همه با هم هستیم، بالکل شاعر را داغان میکند. تصور اینکه چند عاشق در پشت سر معشوقه باشد، مو به تن شاعر سیخ میکند.
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد / پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
شمع در اینجا یعنی سطل زبالهای که شاعر آتش زده تا خودی نشان دهد و ثابت کند بلوف نزده و حتی حاضر است بانک و مغازهها را هم به آتش بکشد و چون شب بوده، آتش و کوکتل مولوتف و این چیزها برای رمانتیک کردن فضا جواب بوده است.
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت / به تماشای او آشوب قیامت برخاست
در بیت آخر خلوتیان ملکوت که استعاره از پلیس و نیروهای نظامی است، شاعر را به خلوت کردن خیابان دعوت میکند و میگوید بازی تمام شده و از او میخواهد فیلم هیجانانگیز همراه نریشن احساسی برای معشوقه نفرستد و الکی نگوید نارنجک و موشک بالستیک برای او هوا کرده است.