گروه فرهنگ و هنر: تقبیح دمندگان در آتش ناآرامیها و تحسین تسکیندهندگان؛ این خلاصهای از وضعیت امروز رسانههایی است که چندی پیش به عنوان دستگاه سلبریتیسازی عمل میکردند. حالا که همان سلبریتیها آتشی شدهاند به خرمن خودشان، به جز ممنوعالتصویری و دیگر رفتارهای قهرآمیز چارهای ندارند؛ رفتارهایی که هیچکدام دوای درد مسیر نادرست شهرتسازی نیست. شهرت فقط شناخته شدن توسط مردم کوچه و خیابان نیست. مشهور که باشی، میتوانی لباس پوشیدنت، شیوه غذا خوردنت و حتی نحوه فکر کردنت را طوری به دیگران تحمیل کنی که شستشان هم خبردار نشود. امروز شهرت، خود قدرت است و این موضوع را از آنجا میتوان فهمید که فرد مشهور حتی گاهی توانایی این را مییابد که دستگاه شهرتساز خود را ببلعد و به جای آن، سخن بگوید و جریان بسازد و فرمانروایی کند. بدیهی است که قدرت را به دست نااهلش سپردن هم تیغ دادن بر کف زنگی مست است و به همین خاطر است که شهرتسازان در سرتاسر دنیا، سلبریتیهایی را که میسازند، به حال خود رها نمیکنند. در کشور ما البته به جای این سازوکار مرسوم، شیوه دیگری رواج دارد. در ایران شاید تنها عامل بازدارنده سلبریتی از خروج از ارزشهای مقبول، نگرانی از اختلال در ادامه روند همکاری با آن رسانه جمعی باشد؛ غافل از آنکه با طویلتر کردن لیست ممنوعالتصویرها، دردی را دوا نمیکند.
* ادابازی در قرارداد صبوری!
حدود ۳ سال پیش بود که شبکه ۳ سیما در جریان ورود علی صبوری، استندآپ کمدین خندوانه به عرصه سریالسازی، طی اقدامی بدیع قراردادی 10 ساله با این بازیگر بست. قرارداد مبنی بر این بود که از زمان دیده شدن چهره صبوری روی آنتن تلویزیون، به مدت 10 سال تمام فعالیتهای وی در صفحات فضای مجازی تحت نظارت صداوسیما باشد. این تعهد 10 ساله که در همان روزها تحسین برخی اهالی فن را در پی داشت، از همان ابتدا هم چندان جدی گرفته نشد اما نقض آشکار آن را بتازگی میتوان دید. علی صبوری ۳ سال و اندی پس از امضای آن قرارداد، با دمیدن در آتش ناآرامیهای شهریور و مهر ۱۴۰۱، علنا این موضوع را نشان داد که فاصله ما با استانداردهای دنیای سلبریتیسم، بیش از آن چیزی است که فکرش را میکنیم. این مورد را باید در کنار دهها مورد دیگر قرار داد و افسوس خورد؛ افسوس اینکه ابتدا سلبریتی را به جامعه معرفی میکنیم و وقتی کار از کار گذشت، به فکر مدیریت آن میافتیم.
* هالیوود زیر ذرهبین «تروکاژ»
قضیه تحت نظارت داشتن سلبریتیهای خودساخته، یک اصل جهانی است که حتی هالیوود هم به آن پایبند است. مستند «تروکاژ» این اصل را در ساختار غول سینمایی جهان جستوجو میکند تا ببیند راه کنترل این قدرت بیحد و حصر ناشی از شهرت چیست.
این مستند با بررسی دقیق آنچه در بدو همکاری میان هنرمند و هالیوود رخ میدهد، کاربردیترین سازوکار هدایت جریان سلبریتیسم در جهان را معرفی میکند. «تروکاژ» همچنین مصادیقی از سرپیچی از این سازوکار را مطرح میکند و سپس با آسیبشناسی نحوه سلبریتیپروری در ایران، به انگیزههای احتمالی رفتارهای خارج از چارچوب سلبریتیها میپردازد.
این مستند که سال گذشته اکران شد، با توجه به نحوه عملکرد برخی سلبریتیها در ناآرامیهای اخیر، مدتی است دوباره نامش سر زبانها افتاده است. شبکه 3 نیز جمعه گذشته آن را روی آنتن فرستاد تا بار دیگر شیوه صحیح شهرتبخشی را به خودش و دیگر سلبریتیپروران یادآوری کند. با محمدهادی نعمتی، کارگردان مستند «تروکاژ»، به عنوان یکی از مستندسازان فعال در حوزه سلبریتی گفتوگو کردیم تا از نظر کارشناسی او در این حوزه بهرهمند شویم.
* جرقهای که ۸۸ زده شد
شاید اگر «تروکاژ» در بزنگاهی مثل وضعیت فعلی منتشر میشد، بیشتر دیده میشد و بیشتر تاثیرگذاری داشت؛ به همین خاطر در ابتدا علت اکران «تروکاژ» در آن برهه را از محمدهادی نعمتی جویا شدیم و او در پاسخ گفت: تولید آن موقع به پایان رسید و ما در همان زمان اکران مستند را آغاز کردیم، البته فارغ از زمان به پایان رسیدن تولید، به این نکته هم توجه داشتیم که پیش از وقوع حوادث آگاهیسازی و افزایش سواد عمومی را مدنظر قرار دهیم. وی درباره منابعی که برای کسب اطلاعات در روند تولید مستند از آنها استفاده شده، گفت: عمده مطالب از منابع معتبر اینترنتی استخراج شده است، البته بنده به واسطه برخی تحقیقاتی که در بحبوحه فتنه ۸۸ داشتم، از وجود یکسری پروتکلها مطلع بودم و در اصل، همین دانستههای قبلی بود که جرقهای برای ساخت این مستند شد.
نعمتی اگر چه در مستند خود، منافعی چون اخذ گرینکارت را به عنوان انگیزه اصلی رفتارهای ضدارزش سلبریتیها میداند اما انگار درباره حوادث اخیر، دیدگاه متفاوتی دارد. او معتقد است: همه سلبریتیهایی را که در بازیهای اخیر نقش منفی بازی میکنند، نباید در یک صف قرار داد. دلایل متفاوتی مسبب این نقشآفرینیهای منفی هستند. به عنوان مثال، یکی از این دلایل، وجود مافیایی است که با در دست گرفتن اراده این چهرههای مشهور، آنها را وادار به برخی کنشها میکند. سلبریتی تحت شرایطی که این مافیا برایش فراهم میآورد، ناچار است از آنچه مافیا میخواهد پیروی کند یا از چرخه سینما حذف شود و حرفه خود را از دست بدهد. وی در پایان راهکار مقابله با شرایط موجود در عرصه سلبریتیسازی را چنین معرفی کرد: تا زمانی که رسانههای جمعی مثل سینما و تلویزیون با ایجاد بندی در قراردادهای هنرمندان کنترل اوضاع را در دست نگیرند، این وضعیت تغییری نخواهد کرد. این راهکاری است که در جهان برای هدایت جریان سلبریتیسم مرسوم است و بدین وسیله میتوان چهرههای مشهور و کنشهایشان را مدیریت کرد.