printlogo


کد خبر: 253717تاریخ: 1401/7/11 00:00
غالب شدن فضای هیجانی در جریان آشوب‌های اخیر یک بار دیگر ضرورت وجود گروه‌های معتبر میانجی را در جامعه یادآور شد
جای خالی مراجع سیاسی

محمد سلحشور: ایران در 10روز گذشته روزهای ملتهبی را از سر گذراند؛ التهابی که برخاسته از خشم، ابهام و تهییج در واکنش به حادثه‌ای تلخ بود. موج همدردی و اعتراض عمومی بازتاب یکسان و همشکلی در محیط بیرونی نداشت و طیف گسترده‌ای از واکنش‌ها را در برگرفت؛ موجی که در یک سوی آن سوال و مطالبه‌گری و در سوی دیگرش اردوکشی خیابانی و آشوب را می‌توان تماشا ‌کرد. با همه این اوصاف، این پرسش که «جامعه ایران از چه کسانی تاثیر می‌گیرد؟» با توجه به حوادث هفته اخیر به شکل جدی‌تری در فضای سیاسی و رسانه‌ای کشور مطرح شد. 
این پرسش را از چند جهت می‌توان واجد اهمیت دانست:
1- تحلیل صحیح حوادث هفته‌های اخیر نیازمند شناخت دقیق فضای ایجاد شده است. به عبارت دیگر فهم اینکه منبع ادراک مردم نسبت به حادثه مرگ مرحومه مهسا امینی چه بوده و این منبع چه روایتی از این حادثه ارائه کرده است، پیش‌شرط فهم واکنش‌های گروه‌ها و طبقات مختلف به این حادثه است. 
2- فهم اینکه چه گروه‌های مرجعی در جامعه شکل گرفته‌اند، گستره تاثیرگذاری‌شان در چه حد است و در نهایت چه زبان و منطقی را در روایتگری خود اتخاذ می‌کنند تصویر ما از واکنش بیرونی را تکمیل می‌کند. 
 
* بی‌مرجعی و بدمرجعی
حداقل در نگاه اولیه آنچه در هفته‌های اخیر مشهود بود قرار گرفتن جامعه در موقعیت بی‌مرجعی و لاجرم گرفتار شدن در دامان بدمرجعی بود. به بیان ساده‌تر جامعه ایران در سال‌های گذشته به دلایل عدیده بسیاری از مراجع سنتی خود را از دست داده است؛ مراجع سیاسی و اجتماعی‌ای که هم موقعیت کنونی را برای مردم تحلیل می‌کردند و هم شرایط ایده‌آل ‌را تصویر، مراجعی که نقش واسطه‌گری در نزاع‌های سیاسی و اجتماعی را نیز به عهده داشتند. البته این مراجع لزوما مصلح نبودند و در بسیاری از مواقع خود پایه‌گذار نزاع‌های سیاسی و اجتماعی می‌شدند. با این حال توانایی بسیج‌کنندگی آنها باعث می‌شد جامعه عمدتا به ثبات نسبی برسد. با این حال تجربیات تلخ جامعه ایران در سال‌های اخیر و به موازاتش وجود یک میل خارجی برای بی‌اعتبار کردن مراجع سیاسی، جامعه را به نقطه‌ای رساند که عمده چهره‌ها، گروه‌ها و جریانات واجد نفوذ در جامعه ضعیف شوند. در این فضا اما به موازات بی‌مرجعی جامعه با گسترده شدن دایره نفوذ شبکه‌های اجتماعی و تسخیر حوزه عمومی، چهره‌های مشهور به یکباره در جایگاه مراجع جدید اجتماعی و سیاسی ظهور می‌کردند تا این بار در کشاکش بی‌مرجعی، جامعه با بحران بدمرجعی روبه‌رو شود؛ مراجعی که صرفا نان شهرت خود را در حوزه‌های غیرتخصصی می‌خوردند و در این مسیر تبدیل به نیرویی تعیین‌کننده در شکل دادن به ادراک عمومی جامعه می‌شدند. البته بخشی از مراجع سیاسی کلاسیک نیز که دوره مرجعیت خود را رو به افول می‌دیدند عامدانه از این گذار حمایت می‌کردند. نقل قول مشهور سعید حجاریان مبنی بر اینکه اصلاحات باید حرفش را از زبان سلبریتی‌ها بزند و در کنار آن تجربه‌هایی همچون انتخابات ریاست‌جمهوری سال96 نسل جدیدی از مراجع اجتماعی را رونمایی کرد. هرچند در این نوشتار به دنبال آن نیستیم که بدمرجعی فعلی را به مرجعیت سلبریتی‌ها تقلیل بدهیم اما می‌توان آنها را نمونه کاملی از این مثال به حساب آورد؛ مرجعیتی برآمده از شهرت، فاقد چشم‌‌انداز و تحلیل و در نهایت منفعت‌طلب که در عمده موضع‌گیری‌هایش پیش و بیش از همه تاثیر موضع اتخاذ شده بر شهرت و منفعت خود را لحاظ می‌کند. 
 
* تراژدی در جهان کمدین‌ها
حادثه تلخ مرگ مهسا امینی و ابهام عمومی روزهای نخست درباره علت مرگ وی بار دیگر فضایی را به وجود آورد تا مراجع جدید جلودار تبیین این حادثه و آتش‌‌بیار معرکه برای درگیری خیابانی شوند. در این فضا جامعه عمده اطلاعات و ادراک خود را از منبعی دریافت می‌کرد که یا صلاحیتی در این عرصه نداشت یا کاملا تحت تاثیر ایده و نقشه جریانات خارج‌نشین بود. 
فضای هیجانی ایجاد شده که با قطعیت حکم صادر می‌کرد و دیگران را برای وارد شدن به میدان تحت فشار می‌گذاشت عملا به سمت و سویی رفت که اصل مطالبه‌گری درباره علت مرگ مهسا امینی، انتقادات و پیشنهادهای جایگزین و در نهایت باب گفت‌وگو مسدود می‌شد. این چاقو حتی دسته خود را نیز برید و بسیاری از چهره‌های مشهور نیز به علت آنکه مواجهه مشابهی با فضای ایجادشده نداشتند مورد خشم و غضب قرار گرفتند. در این فضا دیگر امکان طرح سوالی وجود نداشت و همه محکوم به عمل بودند. از سوی دیگر امکان هرگونه تعاملی با بدنه معترض را نیز مسدود می‌کرد. بر همین اساس از نخستین ساعات شکل‌گیری اعتراضات خیابانی مسیر این اعتراض به سمت مقصد مطلوب جریانی پیش رفت که هیچ چشم‌اندازی از آینده این اعتراض ارائه نمی‌داد. مضاف بر اینها بخشی از چهره‌های مشهور عملا تبدیل به بازیگران ترویج خشونت و دوقطبی‌سازی جامعه شدند. معیار قرار گرفتن خشونت در رفتار و گفتار جمعیتی که خود را معترض و خونخواه می‌خواند فضا را روزبه‌روز تندتر کرد. 
 
* مراجع معتبر، شرط اعتراض مصلحانه
تجربه‌های گرانی که در سال‌های اخیر بر کشورمان رفته است، احیای مراجع معتبر به عنوان گروهی را که شرایط حال را تفسیر و مطلوبیت آینده را تصویر کنند ضروری ساخته است. مراجع معتبر به موازات اینکه چشم‌اندازی مصلحانه برای اعتراض و تحول‌خواهی به وجود می‌آورند، مسؤولیت‌پذیرند و حاد شدن بحران را برای تقویت جایگاه خود ضروری نمی‌دانند. 
حوادث تلخی که در هفته‌های اخیر در خیابان‌های کشور اتفاق افتاد قبل از هر چیز انعکاسی از ادراک جامعه درباره یک حادثه پر اما و اگر بود. در این شرایط، بی‌مرجعی و در نهایت بدمرجعی، فضای عمومی جامعه را از انسجام به سمت انشقاق و دیگرستیزی پیش برد. از سوی دیگر هم امکان تعامل جامعه با دولت را کاهش داده و حتی مسدود کرد. بر همین مبنا نجات اجتماعی ایران در گرو احیای مراجع معتبر و مسؤولیت‌پذیری است که در سال‌های اخیر بشدت ضعیف شده‌اند.

Page Generated in 0/0120 sec