گروه فرهنگ و هنر: نمیتوان نامش را نمایش تاریخ بشریت از آدم تا خاتم گذاشت، چرا که حتی از روایت دوران حیات خاتمانبیا هم فراتر میرود و از راهی میگوید که هنوز ادامه دارد؛ راهی که برای ادامه دادنش، در ۸ سال جنگ تحمیلی بیش از 200 هزار شهید دادیم و امروز هم در جنگی دیگر که آن هم تحمیلی اما از نوع نرم است، در حال مقاومت هستیم.
به گزارش «وطنامروز»، شاید در هر تقویمی ثبت نشده باشد اما این روزها در تاریخ شیعه روزهای معمولی نیست. بیش از 12 قرن پیش، در روزی از همین روزها حضرت معصومه پا به شهر قم نهاد و همین موضوع بهانهای شده تا سینمایش «فصل شیدایی» برای نخستینبار در شهر قم به اجرا درآید. «فصل شیدایی» در بیش از 20 شهر از جمله خوزستان، یزد، بوشهر، شیراز و... به نمایش درآمده و همواره با اقبال خوبی از سوی بینندگان مواجه شده اما هیچ یک از اجراهای قبلی از این حیث قابل قیاس با اجرای امسال نیست. این سینمایش میدانی که در طول این سالها هر بار به سوی غنیتر شدن گام برداشته و آزمون و خطاهای بسیاری را پشت سر گذاشته است، حالا به یک پختگی نسبی رسیده و توانسته برای گروههای سنی مختلف حرفی برای گفتن داشته باشد.
* استقبالی فراتر از انتظار
در حالی که پیش از آغاز این اجرا در شهر قم بین 6 تا 8 هزار مخاطب در هر شب برای آن برآورد شده بود، «فصل شیدایی» توانسته در هر شب از اجرا حدود 15 هزار نفر را به تماشای خودش بنشاند! یعنی چیزی حدود 2 برابر میزان مخاطبی که پیشبینی میشد، برای دیدن این سینمایش به دامنه کوه خضر نبی آمدند تا نظارهگر اوراقی از تاریخ شیعه باشند. این استقبال فراتر از حد انتظار حتی تمدید اجرا به مدت 3 شب را به دنبال داشت تا «فصل شیدایی» که به گفته رئیس ستاد کنگره ملی شهدای استان قم در 18 شب نمایشش در این شهر بیش از 110 هزار نفر بیننده داشت، شب گذشته آخرین شب اجرای خود در این شهر را پشت سر بگذارد.
این حجم استقبال از یک سینمایش، مرا به تماشا ترغیب کرد. در وهله اول عجیب بود که این حجم از جمعیت برای دیدن این نمایش به دامنه کوهی در حاشیه جنوبی شهر قم که به نواحی مسکونی چندان نزدیک هم نبود میآمدند! البته تدارک اتوبوسهای درونشهری برای علاقهمندان در 6 نقطه مختلف شهر هم بیتاثیر نبود. همه صندلیها پر شده بود و عده کثیری هم سر پا ایستاده بودند و تماشا میکردند. مضامین این سینمایش از خلقت انسان و هبوط حضرت آدم آغاز میشد و سپس به دیگر انبیا و اعجازهایشان و رنجهایی که دیدند، میپردازد. مسلما اکثریت جمعیتی که آنجا بودند، قصص انبیا را بارها و بارها به بیانهای مختلف شنیده بودند اما توجهها به گونهای جلب این نمایش شده بود که گویا نخستینبار است تاریخ انبیا را میشنوند و میبینند. نکتهسنجی و دقت و حساسیت عوامل سینمایش که تحت هدایت رسالت بوذری کار را پیش میبردند، بخوبی در انتخاب موسیقی زمینه و زیرصداها و حتی نورپردازی عمیقا حسبرانگیز «فصل شیدایی» مشهود بود و شکی نیست که همین نکتهسنجیها و ریزبینیها بار اصلی تکراری نبودن برای مخاطب را به دوش میکشید.
روایت «فصل شیدایی» از انبیا با رسیدن به خاتم رسالت به پایان رسید و نمایش وارد دوره امامت شد. پرداختن به این دوره از واقعه غدیر شروع شد و سپس با رحلت پیامبر، به ماجرای سقیفه اشاره داشت و از شهادت حضرت زهرا و خاکسپاری شبانه ایشان گرفته تا واقعه عاشورا و همچنین شهادت مظلومانه امام رضا(ع) ادامه پیدا کرد اما نقطه اوج نمایش که خود بهانه میزبانی قم از «فصل شیدایی» در این روزها بود، از زمان فرستادن نامه به حضرت معصومه آغاز شد.
* هم میزبان و هم بازیگر!
میتوان گفت حضرت معصومه تنها امامزادهای بود که «فصل شیدایی» به تصویر میکشید. به عبارت دیگر، کریمه اهلبیت که خود میزبان این سینمایش در شهر قم بود، تنها امامزاده حاضر در نمایش و به نوعی بازیگر آن بود. حتی در واقعه عاشورا اشاره چندانی به حضرت عباس نمیشود و نمایش بیشتر متمرکز بر شخص امام حسین(ع) است اما در مواجهه با نحوه وفات حضرت معصومه، توجهی ویژه به چشم میخورد. از زمان رسیدن نامه به دست ایشان و به راه افتادن به قصد خراسان تا اسارتشان در بستر بیماری و لطف و ارادتی که مردم قم به ایشان در زمان سکونتشان در این شهر داشتند، همگی با هنر نمایش و موسیقی درهمآمیخته شده تا مظلومیت کریمه اهلبیت را تصویر کند.
رسالت بوذری که شاید او را با اجرای برنامههای «مخاطب خاص» و «مثل ماه» در تلویزیون بشناسید، در این نمایش تنها نویسنده و کارگردان نبود، بلکه در فواصل مختلف به عنوان راوی به روی صحنه میآمد اما کاری که او میکرد، صرفا روایت نبود. بوذری نه تنها راوی نمایش بود بلکه در قسمتهایی از آن پیامهایی برای والدین داشت. او از موضوعاتی گلایهمند بود. گلایه از این داشت که به عنوان مثال چرا کودک امروز درباره مناسبتی وارداتی چون ولنتاین اطلاعات کافی دارد اما درباره مباهله چیزی نمیداند. او نمایش خود را با آموزههای تربیتی همراه کرده بود و همین موضوع تاثیر بسزایی در غنای «فصل شیدایی» داشت.
* گلچینی از تاریخ
ادامه سینمایش، به سمت و سویی میرفت که برای همه حضار ملموستر بود. از اینجا به بعد «فصل شیدایی» با تاریخ معاصر سر و کار داشت. از انقلاب اسلامی میگفت، از دفاعمقدس میگفت، از فرقههای نوظهور و نفوذ شبکههای ماهوارهای بیگانه و تهاجم فرهنگی میگفت و در آخر هم با انتظار فرج خاتمه مییافت. انگار که این نمایش کل تاریخ بشر را از زمان پا نهادن بر این کره خاکی تا به امروز در ۳ ساعت به تصویر میکشید! هر چند محدودیت زمان ناگزیرش میکرد از بین وقایع گوناگون تاریخ شیعه، تعداد محدود و گلچینی را انتخاب کند.
سازمان هنری- رسانهای اوج برای روایت آنچه در «فصل شیدایی» میگذشت، ۵ دکور جذاب و متفاوت تدارک دیده بود. یکی متشکل از چندین خیمه و چندین نخل بود و برای نمایش وقایعی مثل واقعه کربلا آماده شده بود. دیگری یک بافت شهری قدیمی بود و روایت اتفاقاتی چون به آتش کشیدن خانه حضرت زهرا در آن رقم میخورد. غار حرا بخش دیگری بود که شب بعثت را با هالهای از نور سبز نمایش میداد. خاکریزها بخش دیگری بودند که دفاعمقدس در آن با نقشآفرینی شهید مهدی زینالدین روایت میشد. یک صحنه متغیر دیگر هم وجود داشت که چیدمان آن در فواصل بین نمایش توسط عوامل سینمایش تغییر میکرد.
«فصل شیدایی» سعی داشت یک سیر کلی را به ما نشان دهد تا ببینیم کجای این مسیر طولانی ایستادهایم. ابتدا رنجهایی را که برای ابلاغ پیام الهی کشیده شده، نشانمان داد؛ سپس مصائبی را که ائمه ما در راه حفظ این پیام متحمل شدهاند، بیان کرد و در ادامه همه این اتفاقات را به امروز پیوند زد و یادآور شد که چه بار سنگینی بر دوش داریم. برای توصیف سنگینی این بار نیز شیوههای خاص خود را داشت و به رشادتهای شهید مهدی زینالدین در جنگ تحمیلی پرداخت و علاوه بر آن، جنگ نرم امروز را که آن هم یک جنگ تحمیلی دیگر است، مرور کرد.