سیدمحسن حسینی: بهرغم شعارهای حقوق بشری و ژستهای صلحطلبانه غرب، پرونده امپریالیسم غربی در زمینه جنگطلبی هر روز در حال سنگینتر شدن است. بحران اوکراین جدیدترین نمونه از راهبرد تنشآفرینی و جنگطلبی اردوگاه غرب به رهبری آمریکا برای منافع خود است. آمریکا و اقمار اروپاییاش در حالی فاجعه افغانستان را رقم زدند که حمله به این کشور نهتنها صلح و ثبات برای این کشور به همراه نیاورد بلکه مردم افغانستان را در اوج فلاکت و بدبختی رها کرد تا پروژه جدید و سودآور خود را در شرق قاره سبز کلید بزند.
آمریکا با خروج از افغانستان و ایجاد یک بحران تمامعیار در شرق اروپا چند هدف را دنبال میکرد.
1- یکی از دلایل خروج عجولانه آمریکا از افغانستان تمرکز واشنگتن بر رقبای اصلی خود یعنی روسیه، چین و ایران بود و قربانی کردن اوکراین پروژه استراتژیستهای آمریکایی برای تقابل نیابتی با روسیه است. آمریکا با وعده عضویت اوکراین در سازمان ناتو و ترغیب کییف به تنشسازی و تشدید حملات در دونباس زمینه مداخله نظامی روسیه در جنوب و شرق اوکراین را ایجاد کرد تا مسکو را وارد یک بحران امنیتی در مرزهای خود کند و ضمن تحلیل بردن قدرت نظامی و اقتصادی این کشور، تمرکز فدراسیون روسیه را از دیگر مسائل مهم جهانی دور کند.
2- هدف دیگر ایالات متحده از روشن کردن آتش جنگ اوکراین، وارد کردن اتحادیه اروپایی به یک چالش امنیتی با روسیه بود. از نظر آمریکا روابط حسنه اتحادیه اروپایی با مسکو طی چند دهه گذشته یک تهدید بزرگ برای منافع واشنگتن در اروپا بود. همچنین وابستگی کشورهای اروپایی به منابع انرژی روسیه تمایل اروپاییها برای تقابل همهجانبه با مسکو را بسیار کمرنگ کرده بود. بحران اوکراین فرصتی بسیار مغتنم برای واشنگتن بود تا روابط کژدار و مریز مسکو- بروکسل که به دلایل ذکر شده پرهیز از هر گونه تنش فزاینده بود را به یک تقابل همهجانبه تبدیل کند. برخلاف ماههای اول جنگ که کشورهای اروپایی بویژه فرانسه و آلمان تمایلی به ارسال تسلیحات به اوکراین نداشتند با فشارهای آمریکا، بروکسل مثل همیشه چارهای جز سرسپردگی به آمریکا نداشت. به دلیل اختلاف نظر واشنگتن با کشورهای اروپایی، امانوئل مکرون و اولاف شولتز در همان اوایل جنگ با سفر به مسکو و کییف و دیدار با ولادیمیر پوتین و ولودیمیر زلنسکی به دنبال حلوفصل بحران از طریق سیاسی بودند؛ اقدامی که به خاطر فشارهای آمریکا و طفره زلنسکی از مذاکره با پوتین عقیم ماند.
3- انفجار عمدی و تخریب خط لوله «نورد استریم یک» که مهمترین خط انتقال گاز روسیه به آلمان بود تیر خلاص به اتحادیه اروپایی برای چشمپوشی از گاز روسیه بود. بسیاری از ناظران سیاسی این اقدام تروریستی را کار آمریکا میدانند، چرا که معتقدند آمریکا بیشترین نفع را از آن میبرد. زیرا نه روسیه و نه اروپا هیچ کدام به دنبال بستن اندک منافذ باقیمانده انتقال گاز نبودند. قطع واردات گاز روسیه، اتحادیه اروپایی را مجبور میکند برای زمستان پیش رو به فکر منابع جایگزین دیگر باشد. آمارها نشان میدهد از زمان شروع جنگ، صادرات «الانجی» آمریکا به کشورهای اروپایی روز به روز در حال افزایش است، البته با 5 برابر قیمت تمام شده گاز روسیه! آمریکا با صادرات گاز به اروپا نهتنها از منافع سرشار مالی آن بهرهمند میشود بلکه اروپا را به لحاظ انرژی به خود وابسته میکند.
4- وابستگی امنیتی اروپا به ایالات متحده و ترمیم چهره ناتو که پیش از این بویژه در دوران ریاستجمهوری ترامپ دچار شکاف و انشقاق گسترده شده بود یکی دیگر از اهداف آمریکا از قِبَل جنگ اوکراین است. علاوه بر آن جنگ اوکراین باعث ترغیب سوئد و فنلاند برای عضویت در این پیمان و گسترش آن به مرزهای روسیه شده است؛ اقدامی که آمریکا سالها به دنبال آن بود.
5- فروش تسلیحات یکی دیگر از اهداف اصلی آمریکا از جنگ اوکراین است. اینطور میتوان گفت که بعد از اتمام پروژه افغانستان که طی 20 سال، سودهای هنگفتی را روانه جیبهای شرکتهای تسلیحاتی این کشور کرد، کارتلهای تسلیحاتی این کشور نیازمند یک بحران طولانیمدت جدید برای فروش تسلیحات خود بودند. هر چه جنگ طولانیتر شود، فروش تسلیحات بیشتر و سود آن برای اسلحهسازان آمریکایی بیشتر خواهد شد، بنابراین تخریب کامل روابط روسیه- اروپا، قطع کامل صادرات گاز، تحریم نفت روسیه و تخریب تلاشها برای حلوفصل بحران اوکراین از طرق دیپلماتیک همگی مقدمات آمریکا برای فرسایشی کردن این جنگ است.
نان آمریکا در طولانی و فرسایشی شدن هر چه بیشتر جنگ اوکراین است و اتحادیه اروپایی با پیروی کورکورانه از سیاستهای آمریکا یکی از بانیان اصلی بیثباتی و جنگافروزی در جهان بهشمار میرود. به نظر میرسد واشنگتن درباره چین هم همین رویه را در پیش گرفته و با تنشزایی در تایوان به دنبال روشن کردن جنگی دیگر در یک نقطه دیگر جهان است و اتحادیه اروپایی با حمایت از راهبرد ایالاتمتحده در تایوان در حال تکرار رویه همیشگی سرسپردگی خود است.