printlogo


کد خبر: 256490تاریخ: 1401/8/26 00:00
حریف می‌طلبیم

هموطنان عزیز! از آنجا که پس از سال‌ها تلاش شبانه‌روزی و بی‌وقفه سرانجام در ماراتن فوق سنگین مصرف انرژی مقام اول جهان را کسب کرده‌ایم، بر آن شده‌ایم از همه کسانی که برای رسیدن به این مقام از هیچ تلاشی دریغ نکرده و کمر همت را برای حفظ قهرمانی سفت بسته‌اند، تقدیر نماییم.
از آقای سیمان‌چیان معاون کارخانه صنایع به‌دود که حتی برای گرم کردن غذای کارگران، مازوت‌ می‌سوزانند و چاره  دود و گرمای حاصل را به جای نصب سیستم تهویه مناسب در جایگزینی لباس فرم کارگران با زیرپوش و شلوارک به انضمام ماسک دولایه یافتند. بگذریم از این که هنگام ساخت دودکش هم مصالح کم آوردند و علیرغم میل باطنی دهانه دودکش را مقابل هواکش آشپزخانه بیمارستان قرار دارند.
از آقای گلابیان رئیس کارخانه کمپوت‌‌سازی، نوه حاج میرزا گلابیان بزرگ، باغدار نمونه دوران ناصرالدین‌شاه که با کمک دستگاه‌های موروثی و فوق پیشرفته پدر بزرگش، زمان تولید کمپوت را از یک ساعت، به یک شبانه روز افزایش داده‌اند تا هم کارگران در سختی رفت و آمد نباشند، هم کمپوت‌ها حسابی جا بیفتد و روغن بیندازد. البته هنوز مشخص نشده است این روغن، روغن میوه است یا روغن موتور دستگاه، که هر بیماری از این کمپوت می‌خورد، کمپوت آخرش را خورده است.
از عمو بیوک، صاحب آن پیکان زهوار در رفته نارنجی‌رنگ که مصرف بنزین باکش به اندازه دریاچه خزر، قطر اگزوزش دهانه خروجی قله دماوند و دودش همچون خاکستر و بخارات سمی آتشفشان فیلیپین است. پیکانی که توصیف قطعاتش آدم را یاد منابع طبیعی و محیط زیست می‌اندازد، در عمل مهم‌ترین عامل مرگ پرستوهای مهاجر و دلیل ملاقات حضرت ملک‌الموت با بیماران قلبی و تنفسی است. 
از شرکت گرماسازان شعله گستر، تاسیس شده در سنه 500 هجری خورشیدی، که آبگرمکن‌های خانگی‌شان دمای آب را چنان بدون کنتور بالا می‌برد که نیازی به خیس خوردن برای کیسه‌کشی نخواهید داشت. چون علاوه بر چرک‌ها، استخوان‌ها و مفصل‌ها هم تصعید شده و بخار می‌گردد. تازه اگر این وسط‌ها به غفلت در حمام را باز کنی  از اختلاف دمای داخل و خارج حمام، علاوه بر استخوان‌هایت، سنگ‌پا در دستت هزار تکه می‌شود.
 از آقای همسایه که ریاست واحد تولید برق را بر عهده دارد و  آنقدر بی‌رویه از سوخت‌های فسیلی جهت تولید برق استفاده کرد که یک روز آن دانشمند بزرگ، ادیسون خدابیامرز با پریشان‌حالی به خوابش آمد و گفت: مه و خورشید و فلک، زمان ما مد نبود اگرنه من خودم از انرژی خورشیدی برق تولید می‌کردم داداش. البته ناگفته نماند آقای همسایه هم که خیلی به خواب اعتقاد نداشت با نثار فاتحه‌ای به روح پرفتوح عمه ادیسون به کار خود ادامه داد.
از پسر فرهیخته عفت خانوم و دوستان فرهیخته‌ترش که شب‌هنگام، باک بنزین ماشین‌های مدل 1650 میلادی‌شان را تا خرتناق پر می‌کنند و برای همراهی نیروهای گشت پلیس و عرض خسته نباشید به پاکبانان خدوم شهرداری تا خاموشی ستاره‌ها در خیابان‌های بالای شهر ویراژ می‌دهند و به امید اینکه غذای بلعیده با  فشار دادن گاز و کلاج هضم شود، دور دور می‌کنند. خسته نباشید!

Page Generated in 0/0096 sec