محمد علی میرزایی: «موج فحاشی و فشار روانی بر مخالفان توسط مدعیان آزادی» مهمترین کلید واژهای است که میتوان این روزها درباره برخی سوژهها گفت و تحلیل کرد؛ مسالهای تلخ و در عین حال بسیار آموزنده؛ آموزنده از این جهت که میتواند از پمپاژ رسانهای برخی اتفاقات ناگوار جلوگیری کند. با یک سرچ کوتاه میتوان به این گزاره رسید که سواد رسانهای مهمترین حربه برای مقابله با امپراتوری رسانه سلطه به شمار میرود؛ سوادی که باید توسط تجربه و اطلاعات کافی به دست آید. به صورت مصداقی اگر بخواهیم اشاره کنیم، ماجرای مشکوک فوت «حسین زرینجویی» است؛ بازیگر و طنزپرداز لرستانی که توسط همین موج منفی قربانی خودخواهی، وطنفروشی و اغتشاشات شد. البته باید گفت نزدیکترین موج این رفتارهای دیکتاتورگونه افرادی را که شعار آزادی میدهند، هفته گذشته در سطح بازارها دیدیم؛ آنجا که آشوبگران با تهدید کسبه و بازاریان در برخی شهرها تعطیلی اجباری را برای صاحبان این کسب و کارها رقم زدند و بعد این اجبار را با شکل دروغین اعتصاب خودخواسته و با استفاده از بوقهای تبلیغاتی و رسانهای خود به خورد مخاطب دادند.
بازیگر و طنزپرداز لرستانی از ابتدای اعتراضات و آشوبها مورد هجمه بیامان برخی فعالان فضای مجازی قرار گرفت. زرینجویی در پیامهایی که به یکی از دوستان خود ارسال کرده با صراحت بیان کرده از طریق اکانتهای خارجی و داخلی به طور مدام مورد فحاشی و توهین قرار میگرفته و پیج وی نیز با حملههای ریپورتی افراد از دست رفته است. برخی نیز از ماجرای حمله افراد به ظاهر معترض به خودروی شخصی زرینجویی سخن گفتهاند تا وی را وادار به حمایت از خود کنند. همین موضوع باعث جریان رسانهای در فضای مجازی و جامعه شد. امیر امیدنژاد، فعال رسانه و یکی از نزدیکان مرحوم زرینجویی در گفتوگو با «وطن امروز» میگوید: از سالها پیش میشناختمش؛ نسبت به دیگر هنرمندان همتراز خود، هم از لحاظ اخلاقی یک سروگردن بالاتر بود و هم از لحاظ هنری. اینکه میگویند مردمی بود واقعا همین است. یادم میآید در سیل پلدختر تماسی که با او گرفتیم، فقط گفت چه کاری از من برای مردم برمیآید، گفتم همان کاری که بلدی، مردم نیاز به شادی دارند و شما هم که استادی؛ هم با جمعی از هنرمندان آمد و هم به لحاظ مالی کمکهایی را با خود آورد. اهل تظاهر نبود، شما ببینید چند عکس از سیل پلدختر از او پیدا میکنید؟
هر جا نیاز به کمک بود، بدون اینکه سر و صدایی کند کمک میکرد؛ نه به کسی میگفت و نه حرفی میزد. شهره به اخلاق بود، هر مراسمی که برای اهلبیت بود را بدون کوچکترین چشمداشتی میآمد. هنوز یادم نرفته زمان شهادت حاجقاسم سر پا ایستاده بود و مثل ابر بهار توی هیات مساکین الزهرا گریه میکرد.
وی ادامه داد: از ابتدای این جریانات (اغتشاشات) تماس گرفت و گفت خیلی فشار میآورند که استوری و مطلبی در جهت حمایت از اغتشاشات بزنم اما نمیزنم. نزدیک به 3 هزار نفر فحش داده بودند و چون روی پدر و مادرش تعصب داشت برایش تحمل این حجم از فحاشی سخت بود. عدهای از بلاگرها به خاطر همین روحیه و اخلاقش با او سر لج افتاده بودند و در همین مدت ضد او مطالب و استوریهایی را منتشر کردند که وی را جیرهخور و مخبر و... مینامیدند و در پی آن سیل فحاشی بود که روانه میشد.
زن بدنام خارجنشینی (الهام زنیوند)-بلاگر- که امروز مدافع او شده، حسین را در هفتههای گذشته مورد توهین قرار میداد که چرا از جریان معاندان حمایت نمیکند اما به یکباره امروز میبینیم همان زن مدافع او شده و جریانهای مردمی را مورد فحاشی و تهمت و توهین قرار میدهد. حتی یک روز زنگ زد و گفت ماشینم را در یکی از پارکینگهای خصوصی مورد حمله قرار دادهاند و شیشهها و آینههایش را شکستهاند یا در جای دیگر گفت در بازار خرمآباد با کارد و قمه جلویش را گرفتهاند.
این فعال رسانهای بیان کرد: به شدت تحت فشار بود اما زیر بار خواسته نامشروع حمایت از جریان اغتشاشگر باشد نرفت. صفحهای که در اینستاگرام داشت را ریپورت و از دسترس خارج کردند و چون درآمد حسین از همین راه بود، او را با مشکل جدی مواجه کردند. این هم یکی از آسیبهایی بود که به او زدند و در تمام این مدت تماس میگرفت یا تماس میگرفتم و او را دلداری میدادم. صحبتهایش که میگوید پای نظام هستم موجود است. میگفت اگر این بیغیرتی است که هیچ کسی را تحریک به خیابان آمدن نمیکنم، عیبی ندارد پس من بیغیرتم ولی دردسری برای مردم و نظام درست نخواهم کرد.
امیدنژاد تصریح کرد: این روزهای آخر بیشتر گلایه میکرد و بیشتر ناراحت بود. جریان تهمت به او و همفکرانش همچون من، چون در این مدت مطالب روشنگرانهای را در فضای مجازی منتشر میکردیم، بشدت دنبال ترور شخصیت ما بودند. تهدیدهای زیادی علیه ما در مجازی شده. همه آن هم برای این است که از نظام به صورت شفاف دفاع کردیم.
بر اساس این گزارش، به هر شکل موضوع تا آنجا پیش میرود که حسین زرینجویی تصمیم میگیرد با فضای کاری حرفهای خود در بستر اینستاگرام خداحافظی کند و در نهایت هم پس از انتشار پستی با کپشن «آخرین خنده من» ترک دنیا میکند؛ پیکر بیجان وی در طبقه دوم ساختمان پدری او چند ساعت پس از مرگ پیدا شد و با حضور تیمهای فوریت پزشکی موضوع فوتش در دست بررسی است. موضوع خودکشی زرینجویی هنوز از سوی پزشکی قانونی به عنوان مرجع ذیصلاح اعلام نشده است اما انتشار پست اینستاگرامی حسین در شب حادثه با عنوان «آخرین خنده من» احتمال خودکشی را قوت میبخشد. مهدی غیبی، رئیس اورژانس پیشبیمارستانی لرستان در این رابطه گفت: ساعت ۱۲ ظهر روز سهشنبه یکم آذرماه در تماس با اورژانس مشخصات «حسین زرینجویی» به مرکز فوریتهای پزشکی اعلام و نیروهای ما به محل اعزام شدند. وی با بیان اینکه این ماموریت از ساعت ۱۲ تا ۱۳:۲۲ ظهر ادامه داشت، عنوان کرد: طبق گزارشهای نیروهای ما، از ۱۲ ساعت پیش از آن هم کسی بر بالین ایشان نبوده و جمود نعشی در اندام داشته است، یعنی فوت ایشان چندین ساعت قبل اتفاق افتاده بود. رئیس اورژانس پیشبیمارستانی لرستان ادامه داد: براساس اعلام نیروهای اورژانس، فوت ایشان قطعی و فاقد هر گونه علائم حیاتی با جمود نعشی در اندامهای فوقانی و تحتانی بوده است.
غیبی یادآور شد: تایید خودکشی «حسین زرینجویی» باید از سوی پزشکی قانونی اعلام شود. پدر وی نیز در مصاحبهای، آخرین شبی را که همراه پسر خود بازی تیمملی فوتبال ایران را تماشا کرده است روایت کرده و اذعان داشته است که حسین پس از تماشای بازی به طبقه بالای منزل رفته و فردای آن شب یعنی ظهر روز سهشنبه با تماس مادر حسین خبر فوت فرزند خود را میشنود.