* رضا عابدیگناباد: رفتارهای رئیسجمهوری باکو در چند ماه اخیر و لفاظیهای وی علیه ایران دلایل مختلفی دارد که ریشه آن را باید در وضعیت تاریخی، سیاسی و فرهنگی این کشور جستوجو کرد.
از آنجا که جمهوری باکو از نظر هویتی و تاریخی وضعیتی مانند کشورهای همسایه خود از جمله ایران نداشت، پس از استقلال از اتحاد جماهیر شوروی برای اینکه به یک کشور تبدیل شود نیاز به برجسته کردن برخی مسائل داشت، در نتیجه جریانهای ملیگرای افراطی در سالهای پس از استقلال جمهوری آذربایجان به مرور در این کشور شکل گرفت.
سران جمهوری آذربایجان پس از استقلال این کشور به مسائل قومیتی، ملیگرایی و پانآذریسم پر و بال دادند تا به نوعی زیربنایی برای سامان و شکل دادن و ایجاد وحدت ملی در کشور فراهم کرده و بر ضعفهایی که این کشور مانند سایر کشورهای تشکیلشده بعد از فروپاشی شوروی در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و مسائل تجزیهطلبانه داشتند، فائق آیند. برای مثال در مناطق مختلف جمهوری آذربایجان، مانند تالشیها، مسائل تجزیهطلبانه پررنگ است و میتواند مشکلاتی برای این کشور به وجود آورد.
مجموع این مسائل باعث شد جمهوری آذربایجان به سمت سیاستهای ملیگرایانه حرکت کند. متأسفانه برخی کشورها از جمله ترکیه به این موضوع ورود و از آن سوءاستفاده کردند. ترکیه با استفاده از سیاستهای ملیگرایانه که جمهوری آذربایجان دنبال میکرد، تلاش کرد سیاستهای پانتورانیسم و پانترکیسم را اعمال و جای پایی در قفقاز پیدا کند تا از این طریق در آسیای مرکزی نیز فعالیت داشته باشد.
ترکیه در تلاش برای نفوذ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در این کشورهاست و سالهاست دستگاه اطلاعاتی- امنیتی این کشور در این زمینه به طور جدی فعالیت میکند.
از طرف دیگر علاوه بر کاربرد این سیاستها در امور داخلی جمهوری باکو، یکی دیگر از کاربردهای آن مهار ارمنستان بود که متأسفانه رژیم صهیونیستی که به دنبال باز کردن جای پای خود در منطقه قفقاز و جمهوری آذربایجان بود، از این سیاستهای قومگرایانه پشتیبانی و آنها را تحریک و حمایت کرد. هماکنون نیز اگر فعالیتهای سفیر رژیم صهیونیستی در باکو را رصد کنید، خواهید دید کاملا با سیاستهای قومگرایانه پانآذریسم و دخالتهایی که در امور ایران انجام میشود، همسو است و حتی حمایت از گروههای قومگرا و تجزیهطلب پانترک، با حمایت دستگاه اطلاعاتی و سفارتخانه رژیم صهیونیستی در باکو و همچنین سازمان اطلاعاتی - امنیتی ترکیه (میت) انجام میشود.
هدف ترکیه بیشتر نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است اما رژیم صهیونیستی به دنبال نفوذ امنیتی در جمهوری آذربایجان و نزدیک شدن به حکومت این کشور و خاندان علیاف است تا از موضوع تجزیهطلبی و قومگرایانه برای تضعیف جمهوری اسلامی ایران و ایجاد ناامنی و تجزیهطلبی در ایران استفاده کند و برای رسیدن به این هدف پایگاههای نظامی خود را در خاک این کشور مستقر کرده است. از طرف دیگر پس از جنگ سوریه با داعش، تعدادی از تروریستهای داعشی و جریانهای تکفیری در خاک جمهوری آذربایجان در اطراف مرز ایران مستقر شدند و رژیم صهیونیستی به همراه رژیم سعودی نقش بسزایی در ساماندهی این گروهها داشتند.
اثر این امر را در اتفاقات سالهای اخیر در کشور میتوان مشاهده کرد؛ پهپادهایی که چند سال قبل به مراکز هستهای ایران حمله کردند از خاک جمهوری آذربایجان بلند شده بودند، تروریستهایی که دست به ترور دانشمندان هستهای ایران زدند، از مرز باکو وارد ایران شدند و اخیرا نیز تروریستهای عامل حمله به شاهچراغ از جمهوری آذربایجان به ایران آمدند.
تمام اینها نتیجه نقش و نفوذی است که رژیم صهیونیستی و پس از آن رژیم سعودی در ساختارهای جمهوری آذربایجان دارند. دلیل این نفوذ ضعف آذربایجان و وابستگی این کشور است.
آذربایجان از نظر صنعتی بسیار ضعیف است و بیشتر سرمایهگذاریها در شرکتهای نفتی این کشور از سوی غربیها انجام میشود.
از طرف دیگر رژیم الهام علیاف برای تأمین سلاح به رژیم صهیونیستی وابسته است و همین امر موجب نزدیکی این کشور به رژیم صهیونیستی و افزایش وابستگی آنها به این رژیم شده است.
یکی دیگر از دلایل وابستگی آذربایجان به رژیم صهیونیستی، تلاش این کشور برای مهار لابی ارامنه در آمریکا از طریق لابی صهیونیستی است و در نتیجه از آنجا که نگاههای پانترکیستی این کشور مطلوب رژیم مجعول صهیونیستی است و این رژیم از بالکانیزه شدن منطقه و ایجاد ناامنی در کشورهای منطقه بویژه ایران که با رژیم صهیونیستی اختلاف مبنایی دارد، استقبال میکند، به آذربایجان نزدیک شده است.
بنابراین بخش مهمی از رفتارهای اخیر این کشور نتیجه تحریکها و اقداماتی است که رژیم صهیونیستی انجام داده است. اینکه الهام علیاف علیه ایران لفاظی میکند، محصول اعتماد بهنفس کاذبی است که بعد از جنگ 44 روزه قرهباغ پیدا کرد و تصور میکند ارتش جمهوری اسلامی ایران، همانند ارتش ارمنستان است(!) که با چند پهپاد بیرقدار ترکیه و حمایتهای رژیم صهیونیستی بتواند به آن ضربه زده و آن را شکست دهد.
برای مقابله با این روند به نظر میرسد باید سلسله برخوردهایی جدی با جمهوری باکو از سوی ایران انجام شود، البته تا حدی با این کشور برخورد شده است و مانوری که در شمال غرب کشور انجام شد، پاسخ محکمی به جمهوری آذربایجان بود اما گویا کافی نبوده و ایران باید برخی سیاستهای خود در قبال این کشور را تشدید کند.
باید به آذربایجان فهماند اگر بخواهد از حرکتهای تجزیهطلبانه و آشوبطلبانه در ایران حمایت کند، قطعا با تهدیداتی روبهرو خواهد شد و ایران نیز بیکار نخواهد نشست. بالاخره آذربایجان نیز مسائل و مشکلاتی دارد که میشود روی آنها کار کرد.
باید این اعتماد به نفس کاذب که در علیاف ایجاد شده است، از بین برود و متوجه برخی واقعیتها بشود که نمیتواند همزمان با رژیم صهیونیستی همکاری و از گروههای تجزیهطلب و پانترک حمایت کند و انتظار سکوت و همراهی جمهوری اسلامی ایران را داشته باشد.
البته سیاست ایران هیچگاه این نبوده که وارد درگیری نظامی شود و منطقه را متشنج کند، زیرا این مساله زمینه دخالت قدرتهای فرامنطقهای را فراهم خواهد کرد اما جمهوری اسلامی ایران ابزارهای مختلفی برای فشار به جمهوری آذربایجان دارد.
یکی از ابزارها، سیاستهای دینستیزانه جمهوری آذربایجان و سختگیریهایی است که بر جریان دینگرا صورت میگیرد. ایران باید سیاست خود را در حمایت از جریانهای اسلامگرا و انقلابی در جمهوری آذربایجان تقویت کند و این را به جمهوری آذربایجان اعلام کند که اگر بخواهد سیاستهای ضدایرانی خود را ادامه دهد و امنیت ملی ایران را تهدید کند، ایران نیز بیکار نخواهد نشست.
همچنین میشود از ظرفیت برخی کشورهای منطقه نیز استفاده کرد و برخی جاها نیز باید برخوردهای تند و آشکاری با این کشور انجام شود اما اینکه ایران به شکل نظامی وارد درگیری شود بعید است و باید سیاستهایمان در مقابل آذربایجان تغییر کند تا این کشور متوجه شود تداوم این سیاستها به مصلحت رژیم باکو نخواهد بود.
کارشناس مسائل منطقه *