در جام جهانی سرود
هیزم به این حریق نیفکندید
بعد از دو ماه خون جگر خوردن
در عصر سرد جمعه آذرماه
لبخند بر لبان وطن گل کرد
با عزمتان به عرصه میدانگاه
بسیار طعنهها که ز نامردان
دیدید و بغض خویش نهان کردید
شیطان هزار وسوسه کرد اما
وجدان هر آنچه گفت همان کردید
در اشتیاق گلشن بیگانه
خود را به منجنیق نیفکندید
وقتی وطن در آتش و خون میسوخت
هیزم در این حریق نیفکندید
جرم شما چه بود: چرا خواندید
با هم سرود ملی ایران را؟!
یا اینکه روی دوش چرا بردید
با خود، درفش خاک دلیران را؟!
از دست نارفیق نمکنشناس
خنجر ز پشت گرچه بسی خوردید
نوکیسه بود و باخت در این میدان
اما در این قمار شما بردید
کاری که در زمین قطر کردید
مرهم به جان زخمی میهن شد
بدخواهتان شکار نگونبختی
در تور پاره پاره دشمن شد