printlogo


کد خبر: 257137تاریخ: 1401/9/12 00:00
سود 600 میلیونی سینمای ایران از پخش زنده فوتبال نشان از چه دارد؟
سینما به جذابیت بازی‌های ملی

گروه فرهنگ و هنر: هر چند شورای صنفی نمایش مجوز اکران بازی‌های تیم ‌ملی فوتبال در جام‌جهانی را مدت‌ها پیش صادر کرده بود اما شرایط به گونه‌ای پیش نرفت که بتوانیم اطمینان حاصل کنیم قرار است بدون حاشیه‌های سیاسی و اجتماعی، 270 دقیقه به تماشای فوتبال بنشینیم و این مجوز برای 2 بازی اول لغو شد. درست یک روز مانده به بازی آخر ایران بود که سینماها اجازه یافتند میزبان مخاطبان برای تماشای بازی ایران- آمریکا باشند. به‌رغم این اطلاع‌رسانی دیرهنگام، 103 سالن سینما که برای این اکران تدارک دیده شده بودند، موج قابل توجهی از مخاطب را به خود دیدند؛ موجی که شاید کمتر فیلمی در ماه‌های اخیر توانسته باشد آن را در یک روز تجربه کند. 
به گزارش «وطن‌امروز»، اگر بگوییم بازی ایران-آمریکا شاید یک بار در هر قرن تکرار می‌شود و همین موضوع سبب فروش بیش از 600 میلیونی بلیت پخش زنده این بازی شد، بیراه نگفته‌ایم. مخاطبانی که از برد تیم ملی‌شان مقابل ولز خوشحال بودند، به سینما آمدند تا ببینند آخر این شاهنامه خوش است یا نه. آنها پایان شگفت‌انگیزی ندیدند و آن بازی، بازی خداحافظی ما با جام‌جهانی 2022 بود اما هیچ یک از اینها بر تصمیم مخاطب برای تماشای فوتبال در سینما تاثیرگذار نبوده است. چیزی که این 14 هزار و اندی نفر را در آخرین ساعات هشتم آذر 1401 به سینماها کشاند، عامل دیگری بود که احتمالا بتوانیم آن را از دنیای ورزش وام بگیریم و به عرصه سینما بیاوریم تا مرهمی بر درد گیشه‌ای باشد که این روزها با کمبود توجه از سوی مخاطب روبه‌رو است. 
قبل از آنکه به این عامل بپردازیم، در پرانتز اشاره‌ای به دیوارنگاره‌هایی داشته باشیم که امسال از آغاز تا پایان حضور تیم ملی‌مان در قطر بر دیوارنگاره میدان ولیعصر نقش بستند. پیش از راهی شدن ملی‌پوشان کشورمان دیواره این میدان منقش به طرحی شد که در آن اعضای تیم ‌ملی فوتبال داشتند توسط اساطیر ایرانی بدرقه می‌شدند. پس از بازی با انگلیس، طرح دیگری بر این دیواره نشست که همان اساطیر در حال هدایت و راهنمایی بازیکنان‌مان از جمله مهدی طارمی و احسان حاج‌صفی بودند. توجه ویژه طراحان این نقوش به همان عاملی بوده که بیش از 14 هزار مخاطب را واداشت تا بازی ملی کشورشان را در سالن سینما و در ابعادی بزرگ‌تر ببینند. هویت ایرانی و حس میهن‌دوستی و ایرانی بودن، عاملی بود که در این ایام بیش از هر زمان دیگری پررنگ شد؛ ما را پس از بازی با انگلیس اندوهگین کرد، پس از بازی با ولز غصه‌های‌مان را دست‌کم چند ساعتی از یادمان برد و هشتم آذر ما را پای تماشای مسابقه میخکوب کرد. 
مخاطبی که بلیت تماشای مسابقه ایران- آمریکا را خریده بود، به امید تماشای شکوه و عظمت تیم ملی‌اش در مقابل یکی از تیم‌های نسبتا قدرتمند جام به سالن آمده بود و این یعنی مخاطب ما دوست دارد شکوه و عظمت میهنش را روی پرده ببیند. سینمای ما امروز اما به سمتی رفته که بیشتر تلاش بر سیاه‌نمایی دارد و بیش از آنکه شکوه میهن را بر پرده بنشاند، فضایی تاریک از آن ترسیم می‌کند. با نگاهی به فیلم‌هایی که در چند ماه اخیر روی پرده رفته‌اند، به «دوزیست» می‌رسیم که تلاش دارد جامعه ایرانی را دودره‌باز معرفی کند؛ یا به «مجبوریم» و «علف‌زار»ی برمی‌خوریم که تلاش دارند مشکلات را ریشه‌دار و عمیق نشان دهند. فضای سینمای ما بیش از هر چیز به سمت سیاه‌نمایی رفته و کمتر اثری می‌بینیم که در تلاش باشد روشنایی‌های این مرز و بوم را به تصویر بکشد. هر اجتماعی ترکیبی از سیاهی‌ها و روشنایی‌هاست. شاید روزی ذایقه سینماروها به سمت و سویی بود که بیشتر تماشای سیاهی‌ها را می‌پسندیدند ولی سینماگران ما باید باور کنند که آن دوران دیگر تمام شده است. تا به اینجای کار، هر چه خواستیم کاستی‌ها را نمایش دهیم، کافی است و اگر می‌خواهیم هنوز مخاطب داشته باشیم، باید نوار کاست را برعکس در دستگاه بگذاریم. سینما در ماه‌های اخیر هر راهی را امتحان کرده تا مخاطب را با سینما آشتی دهد اما توفیق چندانی به دست نیاورده است. بد نیست از کنار این تجربه موفق اکران بازی‌های ملی در سینما ساده نگذریم.

Page Generated in 0/0054 sec