printlogo


کد خبر: 257328تاریخ: 1401/9/14 00:00
خداحافظ آمریکا، خداحافظ خلیفه

شروین طاهری، ورزشگاه خلیفه دوحه: ساعت ۴:۳۰ عصر شنبه، یک ساعت و نیم پیش از آغاز نخستین مسابقه مرحله حذفی جام‌جهانی ۲۰۲۲ که وارد محیط ورزشگاه خلیفه دوحه می‌شوم، بغض گلویم را می‌فشارد. قطعا بغض تنهایی نیست، حتی اگر فدراسیون فوتبال کشورت توی خبرنگار را مثل زباله در کشور غریب جا گذاشته باشد. واقعیت این است که برای نخستین‌بار چنین حسی قبل از آغاز یک مسابقه ورزشی سراغم می‌آید. حس معمول در چنین مواقعی همیشه پی‌‌رنگی از سرخوشی آمیخته با هیجان برای مسابقات عادی یا کنجکاوی آمیخته با دلشوره برای بازی‌های مهم است. حتی پیش از مصاف‌های نادر، تاریخی و سرنوشت‌ساز مثل آنچه سه‌شنبه پیش در مقابل آمریکا شاهدش بودیم، رگه‌هایی از خشم و انتقام‌جویی نیز ممکن است در حال و هوای حرفه‌ای‌ترین گزارشگران و گزارش‌نویسان فوتبال یافت شود. ‌همه اینها طبیعی است؛ همه جز بغض!
شمایی که فوتبالی‌ترید و ورزشگاه خلیفه - یا به طور کامل‌تر حمد بن خلیفه- را جا آورده‌اید، حتما با یک روانشناسی سردستی، دلیل بغض آن روزم را بازگشت به محل داغدار شدن تشخیص داده‌اید. بله! واقعیت این است که عصر شنبه همچنان که از حاشیه مرکز ورزشی مشهور اسپایر در محله الریان در حومه غربی پایتخت قطر به سمت ورودی قدیمی‌ترین ورزشگاه ملی این کشور پیش می‌رفتم، خاطرات ۶‌تایی شدن دوشنبه ۲ هفته پیش در مقابل انگلیس جلوی چشمم رژه می‌رفت. با این حال آن شکست با همه دردناک بودن و حیثیتی بودنش، انگار خیلی دورتر از ۳۰ آبان همین پاییز به وقوع پیوسته. انگار آن ۶ گل خیلی وقت است به تاریخ پیوسته و اصلا ۴ روز بعد از آن با نخستین پیروزی اروپایی‌ و بریتانیایی ایران در جام‌جهانی مقابل ولز، در اعماق تاریخ دفن شده است. 
اتفاقا تصور خودم این است که اگر این بغض کذایی می‌ترکید و به حرف درمی‌آمد، خود را متولد لحظه بی‌بدیل گل تاریخی روزبه چشمی به «دنی وارد» معرفی می‌کرد؛ دروازه‌بان نگون‌بخت ولزی که شرط می‌بندم هیچ‌کدام‌تان اسمش را به یاد نداشتید. آن شلیک معجزه‌آسا شاید به توان چیپ سرشار از اعتماد به نفس رامین رضاییان که دومین گل دیرهنگام ما در بهترین مسابقه تاریخ فوتبال‌مان را رویاند، خواسته یا ناخواسته ما را طوری به عرش برد که از منظر اکنون، فرش شدن یوزها کف ورزشگاه الثمامه پس از آن باخت مفت به یانکی‌ها، بسیار محتوم به نظر می‌رسد. آنطور که ما ارتفاع گرفته بودیم، ترس از ادامه پرواز سرنوشتی جز سقوط نداشت.
این بغض اما در عین اینکه نمی‌ترکد، فرو هم نمی‌رود و یادآوری می‌کند ما الان باید اینجا می‌بودیم؛ لاله‌های سرخ در مقابل لاله‌های نارنجی.  اینجا می‌بودیم تا نخستین حضور فوتبال ملی‌مان را در مرحله حذفی (یک‌هشتم نهایی جام جهانی) تجربه می‌کردیم، اگر و فقط اگر خودمان بودیم؛ 100درصد ایرانی و نه هر جور دیگری، حتی شبیه رویاهای کارلوس کی‌روش که معلوم نیست چه وقت قرار است تعبیر شود.
بغض می‌گوید ما باید اینجا می‌بودیم تا انتقام پر‌گل‌ترین شکست‌های‌مان در جام‌جهانی را می‌گرفتیم. انتقام باخت ۳ بر صفر جام ۱۹۷۸ آرژانتین از هلند و انتقام باخت ۶ گله قطر ۲۰۲۲ از خود ورزشگاه خلیفه. 
از آن بالاتر ما باید اینجا در جمع ۱۶ تیم برتر جام جهانی، موقعیت جدیدمان در جهانی جدید را مزه‌ مزه می‌کردیم. چه سود که یک مربی ۷۰ ساله پرتغالی، به جای آنکه با رویاپردازی ما برای آینده همزاد‌پنداری کند، خودخواهانه سر در گرو عقده‌های محقق نشده قدیمی خود داشت؛ همان عقده‌هایی که او را وامی‌داشت در رئال کهکشانی، بزرگ‌ترین ستاره‌های دنیای فوتبال را به جای بازی زیبا به کار گل بگیرد تا خودش چهره اول تیم به نظر برسد؛ همان عقده‌های شکست خورده ۲ دهه اخیر زندگی او به عنوان یک رئیس و سرمربی - و نه یک دستیار یا مدرس - که از منچستر تا مادرید و از بوگوتا تا قاهره تلنبار شده ‌است. در عوض در این یک دهه، تهران تنها جایی بوده که نام او را زنده نگاه داشته است.
ما بعد از بردن ولز مجهز به بیل، هر قدر هم که تمام شده باشد، حتی نیازی به صرف آن فعل مشهور خواستن نداشتیم.‌ در واقع کافی بود فعل نخواستن را صرف نکنیم. کی‌روش اما مثل اغلب دوران مربیگری‌اش، به جای کار بهتر، کار سخت‌تر را انتخاب کرد؛ دفاع مقابل آمریکا برای کسب یک تساوی ظاهرا منطقی بود اما همه می‌دانستیم پای این منطق ترس‌آلود چوبین است. 
پا پس کشیدن از ابتدا جلوی آمریکا معنایی نداشت جز اینکه کی‌روش در اگوی خودخواهی خودش گم شده و برایش مهم نیست این  مصاف چه معنایی برای هر ۲ ‌طرف دارد. 
اگر در هشتم آذر تاریخی ملبورن، ما با تساوی کشاندن بازی باخته، طعم پیروزی را مقابل استرالیا چشیدیم، در هشتم آذر دوحه، گویی به دنبال آن بودیم یک بازی مقابل تیمی از پیش‌باخته را به تساوی بکشانیم تا دست آخر همه چیز را ببازیم.
تیم کی‌روش در مقابل آمریکایی بچه‌سال و بسیار میان‌مایه عقب نشست و به مهدکودک برهالتر اجازه دادیم در مقابل سپاه باتجربه ایرانی جسارت پیدا کند. در واقع نیمه مربیان ایران- آمریکا نیمه اول بازی بود که همتای آمریکایی کی‌روش آن را برد و معکوس شدن جریان بازی در نیمه دوم به نفع ایران، فقط یک شکست مضاعف برای‌ سرمربی ما و شناخت و رویکرد اشتباهش به همراه داشت و البته بغضی شد برای هر ایرانی.
* خط و نشان آمریکایی برای جام جهانی
در  آخرین وعده جام‌جهانی ۲۰۲۲ با ورزشگاه پیر قطر‌‌ وارد الخلیفه می‌شویم. برخلاف زمهریری که سامانه خنک‌کننده روی سکوها به پا کرده، معرکه وسط زمین خیلی زود داغ می‌شود.
برهالتر و بعضی از شاگردانش که زمانی در فوتبال هلند کار کرده‌اند، همان‌طور که از کنفرانس خبری قبل مسابقه‌شان معلوم بود، می‌خواهند چیزهای زیادی را به لاله‌های نارنجی رقیب ثابت کنند، حتی به قیمت بازی خوردن و باختن. کسی هم آنها را به خاطر باختن همراه با بازی شجاعانه‌شان ملامت نمی‌کند‌. شجاعت خصیصه‌ای است که همه جا مورد تحسین قرار می‌گیرد؛ چه ایرانی باشی، چه آمریکایی.
 آمریکایی که در مرحله گروهی حربه‌اش ضد‌حمله بود، خیلی زود دقیقه 10 اسیر ضدحمله هلندی‌ها می‌شود و دیپای به‌سادگی دروازه تیمی را باز می‌کند که به سخت گل خوردن شهره بود. خبرنگار هلندی کنار دستم با به کار بردن بیشترین «خ» ممکن با طعنه می‌گوید: آمریکا بازی می‌کند و هلند گل می‌زند!
خودباختگی مربی یانکی‌ها در مقابل استاد هلندی، لوییس فان‌خال که از قبل لو رفته بود‌‌، حالا در جریان بازی نمایان می‌شود. با وجود اکثریت داشتن طرفداران تیم آمریکا در الخلیفه اما جو مسابقه به وضوح دوستانه است، هر چند تم نارنجی دیواره‌های بالایی این ورزشگاه، کاملا با پیراهن هلندی‌ها هماهنگ است. قطعا این یک نبرد سیاسی- ورزشی مثل ایران-آمریکا نیست‌. شاید بتوان گفت سکوهای خلیفه، شاهد یکی از آرام‌ترین شب‌های جام بیست و دوم است. در چنین فضای‌ سبکی، فان‌خال هیچ نیازی به یک بازی حماسی ندارد. برخلاف ایران کی‌روش که بهترین ستاره‌هایش در ‌خط حمله بودند، فان‌خال بهترین مجموعه دفاعی جام ۲۰۲۲ را در اختیار دارد. 
تیم او به شکل کاملا منطقی و اقتصادی، میل به خودنمایی بچه‌های برهالتر را با یک فوتبال کاملا سرد و منطقی شبیه شطرنج پاسخ می‌دهد که در آن استاد هلندی در همان نیمه اول حریف آمریکایی‌اش را با ۲ گل مات می‌کند. کاپیتان هلند در قلب دفاع ۵ نفره آن قرار گرفته؛ ویرجیل فان‌دایک. جلوی او فرانکی دی‌یونگ یکی از بهترین هافبک‌های دفاعی دنیا بازی می‌کند. در سمت راست و چپ این مجموعه دفاعی مستحکم هم ۲ بال دفاعی فوق‌العاده، دنی بلیند و دنزل دامفرایز حضور دارند که حتی گل‌های دوم و سوم تیم‌شان را می‌زنند‌ و دامفرایز  در انتها بهترین بازیکن زمین انتخاب می‌شود.
تیم ساکر جسور اما میان‌مایه آمریکا در حالی حذف می‌شود که نتوانسته هیچ‌یک از ۳ حریف اروپایی‌اش را در قطر شکست دهد‌. آنها تنها بردشان را مدیون ترس بی‌موقع سرمربی حریف‌شان هستند. یانکی‌های جوان راه زیادی تا تبدیل شدن به یک قدرت دارند. به قول دکتر پاریک پاتل، دانشمند برجسته هندی آمریکایی‌ها در قطر ۲۰۲۲ برای نخستین‌بار بر سر موضوعی جز نفت با قدرت منطقه یعنی ایران جنگیدند و آن خود فوتبال بود. حال در شرایطی که آنها به کشورشان بازمی‌گردند تا ۴ سال دیگر جام‌جهانی ۲۰۲۶ را میزبانی کنند، از همین حالا نه فقط تقابل ساکر یانکی‌ها و فوتبال محبوب جهان، بلکه دخالت سیاسی واشنگتن در ورزش مایه نگرانی ملت‌های صاحب فوتبال شده است. نیم قرن قبل هنری کیسینجر، وزیر خارجه دولت نیکسون گفته بود آمریکا باید در فوتبال هم تبدیل به یک ابرقدرت شود. سیاست‌گذاران آمریکایی از آن زمان راه زیادی برای تحقق رویای برتری در آخرین آوردگاه جهانی‌سازی پیموده‌اند ولی هنوز به هدف‌شان نرسیده‌اند. این آمریکای در حال افول با آنکه فوتبالی متفاوت (راگبی) دارد اما حالا به فوتبال بین‌المللی خیلی بیشتر از دوران اوجش نیاز دارد و بعید نیست به هر وسیله‌ای برای بهره‌برداری سیاسی از جام ۲۰۲۶ و تبدیل آن از آوردگاه فوتبال به تحریم‌گاه فوتبال  متوسل شود. آیا باید از همین حالا از جام ۲۰۲۶ آمریکا و همسایگانش قطع امید کرد؟

Page Generated in 0/0053 sec