فریده طهماسبی: دهه 60 با جنایتهای منافقین در کشور عجین شده است؛ از ترور مسؤولان ردهبالای حکومتی همچون شهید آیتالله دکتر بهشتی، شهید رجایی و شهید باهنر تا ترور کور مردم عادی، از جنایتی هولناک همچون «عملیات مهندسی» تا به راه انداختن عملیات جنگی مرصاد علیه خاک و تمامیت ارضی کشور.
فجایعی که در تاریخ ثبت شده و با ورق زدن چند کتاب و حتی جستوجوی ساده در اینترنت، میتوان از آنها مطلع شد. برای نمونه کافی است در گوگل عبارت «عملیات مهندسی» را جستوجو کنید تا به عنوان بخش کوچکی از جنایتهای این گروهک، عمق فجایع دهه 60 برای شما آشکار شود.
در عملیات مهندسی ۲ نفر تنها به جرم پاسدار بودن و یک کفاش تنها به دلیل داشتن محاسن و شباهت به نیروهای سپاه پاسداران، دزدیده و به فجیعترین و بیرحمانهترین شکل ممکن شکنجه شده و در نهایت به شهادت رسیدند؛ جنایتی به هولناکی جنایات داعش در سوریه و عراق در کوچه پسکوچههای شهرهای ایران در روزهای دهه 60!
بررسی جنایات منافقین فرصت زیادی میخواهد و از این مقال خارج است، آنچه باعث نگارش این متن شد شباهتی بود که میان اقدامات آشوبگران و جنایات منافقین احساس میشود!
در ۲ ماه اخیر اقداماتی فجیع به شیوه منافقین همچون ترور کور مردم کوچه و خیابان مانند عملیات تروریستی ایذه، شکنجه و به شهادت رساندن افراد تنها به جرم بسیجی بودن و داشتن محاسن همچون حادثه تلخ شهادت شهیدان «آرمان علیوردی» و «سیدروحالله عجمیان» و سوزاندن مردم همچون آتش زدن چند تن از مأموران نیروی انتظامی در کشور بارها تکرار شد به طوری که گویی در کوچههای شهر در دهه 60 قدم برمیداشتیم و با انتشار هر تصویر و فیلمی، خاطرات فجایع منافقین در آن دهه در مقابل چشمانمان قرار میگرفت.
در این میان یک مساله مطرح است؛ منافقینی که بارها نشان دادهاند هیچ ابایی از کشتن مردم عادی و به رگبار بستن رهگذران بیگناه ندارند و سوابقشان بر هیچکس پوشیده نیست، چه شد بعد از گذشت تنها 4 دهه از حوادث سالهای دهه 60، تطهیر شده و برخی معترضان کف خیابان در سال ۱۴۰۱ از قرار گرفتن نامشان در کنار جنایتکاران عملیات مهندسی هیچ احساس شرمساری ندارند و بعضا حتی به آن افتخار هم میکنند؟
به نظر میرسد یکی از دلایل آن را باید در مواضع برخی مقامات رسمی کشور در سالهای گذشته جستوجو کرد. سال ۹۶ در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری مساله اعدام تعدادی از اعضای گروهک تروریست منافقین در سال 67، پس از چند دهه باز هم بر سر زبانها افتاد.
منافقان سالها با مظلومنمایی برای متهم کردن جمهوری اسلامی پیرامون این اعدامها، بدون توجه به ترور و کشتار ۱۷۰۰۰ ایرانی بیگناه، تلاش کرده بودند مجامع بینالمللی و بخشی از مردم ایران را با خود همراه کنند.
در بعد بینالمللی ابزاری رایگان برای دشمنان جمهوری اسلامی جهت مقابله با نظام شدند. در میان مردم ایران نیز نفرت جامعه از این گروه و اقدامات شنیع گذشتهشان بیش از آن بود که بتوانند خودی نشان دهند.
اما سال ۹۶، رفتار متفاوت یکی از مقامات کشور، کمکی در راستای تلاشهایشان برای تطهیر خود بود. در آن سال در حالی که ۳ دهه از آن اتفاقات گذشته بود و میانسالان که در سالهای دهه 60 حضور داشتند جنایتهای این گروهک را به دست فراموشی سپرده و نسل جوان که به دلایل مختلف از جمله کمکاری دستگاههای آموزشی اطلاعات چندانی درباره این گروهک تروریست نداشتند، با یک پرونده اعدام گسترده و یک پروپاگاندای رسانهای عظیم روبهرو شدند.
با این وجود به جرأت میتوان گفت آنچه به تطهیر این گروهک جانی کمک شایانی کرد و اگر نبود منافقین مانند همیشه منفور ملت باقی میماندند، مطرح شدن این پرونده از سوی رئیسجمهور وقت و کاندیدای ریاستجمهوری در برنامههای انتخاباتی بود.
در آن انتخابات، رئیسجمهور وقت که به دلیل ناکارآمدی بسیار نگران شکست در کارزار انتخابات بود، برای ضربه زدن به حریف خود، از اعدام جنایتکاران تروریست در آن سالها شکایت و کاندیدای مقابل خود را متهم به قتل کرد.
روحانی در سفر انتخاباتی خود به همدان در جمع مردم این شهر برای نخستینبار به موضوع ورود کرده و با به زبان راندن جملات «اردیبهشت ۹۶ هم یکبار دیگر مردم ایران اعلام میکنند آنهایی که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند را قبول ندارند» و «ما آنهایی که پشت میز نشستهاند و حکم صادر کردهاند، نمیخواهیم» به کاندیدای مقابل خود حمله کرد.
این موضوع به دلیل عدم آگاهی مردم از سوابق رقیب انتخاباتی وی و مهمتر از آن مطرح شدن از زبان رئیسجمهور مستقر، تأثیر قابل توجهی بر بخشی از بدنه اجتماعی گذاشت.
بلافاصله پس از این سخنان و شنیده شدن آن از سوی اکثریت ملت ایران، برای آنکه این مساله در ذهن مردم تثبیت شود، رسانههای غربی وارد عمل شده و با تکرار عبارتهایی چون «آیتالله اعدام» و «هیأت مرگ» باعث شدند آرامآرام گارد جامعه نسبت به این گروهک وحشی پایین آید.
از طرف دیگر برخی جریانها و رسانههای داخلی همسو با دولت وقت که نگران شکست در انتخابات بودند، منافع جناحی را بر منافع ملی ارجحیت دادند و با ادبیاتی هرچند نرمتر به همسویی با رسانههای معاند پرداختند.
اما واقعیت اعدامهای سال 67 چه بود؟ سال 67 در پایان جنگ و پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، منافقین از مرز کرمانشاه در عملیاتی تحت عنوان «فروغ جاویدان» که در ایران «مرصاد» نامگذاری شد، به کشور حمله و تلاش کردند با تصرف شهرهای غرب به سمت مرکز حرکت کنند.
در همان زمان، زندانیان منافق در ایران، دست به شورش زدند تا بتوانند با ملحق شدن به نیروهای عملیاتی خود، در جنگ و کشتوکشتار مردم شرکت کرده و راه را برای رسیدن نیروهای مرکزی به تهران هموار کنند.
پس از شکست منافقین در عملیات مرصاد، حضرت امام خمینی(ره) دستور دادند تمام زندانیان تروریست منافق مجددا محاکمه شده و هر کسی که در این جنایات نقش داشته و از اقدامات گذشته خود نادم نیست، به اشد مجازات محکوم شود.
حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی بزرگ مرجع جهان تشیع و رهبر کبیر انقلاب اسلامی در حکمشان فرمودند: «از آنجا که منافقین به هیچوجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند».
حضرت امام خمینی در آن حکم مسؤولیت تشخیص این موضوع را بر دوش حجتالاسلام نیری (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات گذاشته و فرمودند: «اگر چه احتیاط در اجماع است، و همینطور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازمالاتباع میباشد، رحم بر محاربان سادهاندیشی است و قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است».
پس از آن با صدور حکمی هیأتی ۳ نفره بر اساس دستور امام خمینی(ره) تشکیل شد و نامهای افرادی چون موسویخوئینیها دادستان کل کشور و موسویاردبیلی رئیس دیوان عالی کشور به عنوان تصمیمگیران احکام دیده میشود اما جالب آنجاست که سال 96 نامی از این افراد که از سران اصلاحات بودند، آورده نشد.
هر چند این عملیات رسانهای و صحبتهای مکرر مانع انتخاب رقیب در انتخابات بعدی نشد اما متأسفانه تا حدودی بر اذهان عمومی اثرگذار بود و حداقل آنکه افکار عمومی را دچار تردید نسبت به حجم گسترده فجایع منافقان کرد.
نتیجه قربانی کردن منافع ملت برای باقی ماندن در قدرت آن شد که پس از سالها منافقین به جای آنکه به عنوان جنایتکار و محکوم ترور ۱۷ هزار انسان بیگناه و همکاری با دشمن در بحبوحه جنگ و به راه انداختن عملیات نظامی علیه کشور، پشت میز محاکمه افکار عمومی قرار گیرند، اکنون در جایگاه شاکی قرار گرفته و خود را دلسوز و همراه ملت نشان میدهند(!)
هر چند ساده نبود اما فعالیتهای گسترده رسانههای معاند و همراهی برخی جریانهای داخلی این امر را ممکن کرد؛ جنایتکارانی که سالها قبل از ظهور و بروز داعش در این کشور جنایتهایی بدتر از تکفیریها انجام دادند اما شاید اگر آن حرفها سال ۹۶ بیان و مدام تکرار نشده و جای شهید و جلاد عوض نمیشد، گرگ هیچگاه نمیتوانست پنجههای خونین خود را مخفی کند و در لباس بره میان گله پناه گیرد و مترصد فرصتی برای حمله باشد.