پُرم از شور و شوق زندگانی
لبالب از هوسهای جوانی
برای وضع یک نظم جهانی
هوسکردم کنم جفتکپرانی
هوای دود و آتش کرده جانم
هوای شعلههای آنچنانی
هوس کردم که با چاقو بیفتم
به جان مردم خود ناگهانی
بریزم خون و در اقدام بعدی
زنم هشتگ به اسم جانفشانی
برای آرمان خویش کردم
فدا چندین جوان آرمانی
اگر رفتم به جایی که نِی انداخت
عرب آنجا بکن پادرمیانی
بگو جوگیر شد لغزید پایش
چرا اعدام جای همزبانی؟
نباید کشت او را چون جوان است
ندارد دود این ترکه زیانی