آقای دکتر! با بررسی و مشاهده رفتار طیفی از اپوزیسیون و اغتشاشگران در ۳-۲ ماه اخیر، تحلیلگران زیادی از شباهت عملکرد و مبارزات این جریان برانداز به عملکرد و مبارزات سازمان منافقین سخن میگویند؛ از خشونت و مبارزه مسلحانه تا همکاری با کشورهایی که سابقه دشمنی آشکاری با مردم ایران دارند. تحلیل شما در این باره چیست؟
ابتدا اجازه میخواهم مقدمهای در این موضوع عرض کنم و بعد به تحلیل این مساله با سویهای تاریخی بپردازم. ببینید! مدتی است کشورهای حامی صهیونیسم در ارتباط با منافقین دچار مشکلند. صهیونیستها بشدت از این سازمان استفاده و از طریق لابی آنها در مجامع مختلف بینالمللی شرکت میکنند اما این روزها دچار چندین مشکل و تعارض هستند. یکی از تعارضاتشان این بوده که منافقین هم در گذشته سابقه روشنی در کارهای تروریستی داشتند و هم بشدت با سلطنتطلبها که یکی از گزینههای اصلی غرب برای آینده تصوریشان برای ایران هستند مشکل دارند، لذا این یک تعارض جدی برای آنهاست.
بنابراین ۲ مشکل دارند؛ یکی سابقه تروریستی آنها و در واقع اینکه قبلا بارها بر این مساله تاکید داشتند که اینها یک سازمان تروریستی هستند و دوم تعارضاتشان با سایر جریانات اپوزیسیون ایران بویژه سلطنتطلبها.
به خاطر برطرف کردن این مشکل مدتی است ارتباطی بین منافقین و برخی سرویسهای امنیتی غرب ایجاد شده که منافقین چهره خود را اصلاح کنند. یکی از راههایی که در این زمینه دنبال شد، این بود که مسعود رجوی را در سازمان محو کنند. گامهای تدریجی در این زمینه برداشته شده که معلوم نیست مسعود رجوی زنده است یا مرده. در عین حال یک اقدام موفقی در این زمینه شد که مسعود رجوی به عنوان یک چهره بدنام و منفور در ایران حتی در بین افکار عمومی جهان محو شود، چرا که جنایت او محدود به ایران و عراق نبوده است. جنایتی که در عراق کردهاند فراوان است. جنایتی که علیه کردها و شیعیان انجام دادند اینها را حتی در میان اروپاییها هم منفور کرده است. اینها یک فرقهای هستند که مردم اروپا هم نسبت به آنها بسیار نگاه مشکوک دارند، چون تهدیداتی را هم در اروپا انجام دادهاند و از این جهت کاملا دارای سابقهای منفی در آنجا هستند. اقدام برای تغییر چهره سازمان با حذف مسعود رجوی آغاز شد و امروز درباره مریم هم این کار دارد میشود، یعنی او هم دارد جایگزین میشود و از همه مهمتر در ارتباط با بحث سازمان در ماههای اخیر، این است که توافق شده در هیچ جایی پرچم سازمان و نمادی از سازمان وجود نداشته باشد و این بحث بسیار مهمی است. با وجود اینکه سازمان بیشترین نیروهای تشکیلاتی را در اروپا دارد، حتی در یک تظاهرات هم پرچم سازمان یا نمادی از سازمان وجود نداشت. این عمدتاً به دلیل این است که یک برنامهریزی درباره سازمان شده که استفاده از سازمان گسترش پیدا کند اما هیچ ظهور و نمادی از سازمان وجود نداشته باشد که این کار نیازمند تشکیلات جدی در پشت صحنه است چون بر اساس ارزیابیای که انجام شده است، سازمان منافقین در ایران و عراق و بیشتر کشورها منفور است، لذا هیچ نشانی از این سازمان نباید وجود داشته باشد، این چیزی نبود که سازمان براحتی بپذیرد. سازمانی که هیچ کسی را غیر از خودش برای آینده قدرت تصوریشان قبول نداشت و همه را تخطئه میکرد، الان حتما باید یک داد و ستدهای جدی پشت پرده شده باشد که سازمان رسماً بروز و ظهور نداشته باشد اما قطعا نیروهای خود را در تظاهراتهای مختلفی که غربیها در اروپا، آمریکا و کانادا سامان دادند، شرکت داده است اما به این ترتیب که نام و نشانی از آن نباشد.
چه امتیازات خاصی ممکن است به سازمان منافقین داده شده باشد که چنین شرایطی را پذیرفته باشند؟
یکی از برنامهها میتواند به این صورت باشد که فردی از درون تشکیلات سازمان منتها به صورت گمنام مورد تبلیغ و پشتیبانی قرار گیرد و او بتواند سازمان را از این طریق راضی کند که سازمان خودش را در این اتفاقات جدید نشان ندهد.
بنابراین آنچه شما به آن اشاره کردید که برخی خشونتها شبیه کار سازمان مجاهدین خلق است، درست است، منتها به صورت کاملا غیرآشکار و غیرعلنی این مساله دارد دنبال میشود تا بتوانند به حسب ظاهر، وحدتی را بین نیروهای مخالف ایران امروز در سراسر کشورهای اروپایی و آمریکا ایجاد کنند اما دیدید که خیلی مردم خشونت را نمیپذیرند و خشونت برایشان اصلا قابل قبول نیست. بنابراین این اقدامات محکوم به شکست خواهد بود. بدترین خشونتها را این گروهک آموخت اما هیچ آوردهای برای غرب نداشت، چرا که ملت ایران اصولا با شیوههای خشونتبار هیچ قرابتی ندارد.
این خشونتورزیها باعث دوری جستن خیلی از کسانی میشود که انتقاداتی دارند اما هرگز نمیخواهند خشونت بورزند. مردم متوجه این نکته هستند که یک نیروی وظیفه که در نیروی انتظامی کار میکند هم فرزندان آنهاست، یعنی خشونتورزی را که یک زیانی را متوجه کلیت جامعه ما میکند، مردم اصلا قبول ندارند، ولو یک جاهایی یک اعتراضات جدی داشته باشند اما این شیوه را منفور میدانند، کما اینکه سازمان در اوج حمایت غرب از او در دهه 60 (حمایت همهجانبه صدام از آنها به سفارش غرب) هیچ آوردهای نداشت، به این دلیل که ملت این شیوه را نمیپذیرد. مردم ایران طبق ارزیابیها و بررسیهای خود معتقدند این شیوهها هیچ دستاوردی ندارد و نمیتواند برای جامعه ما آوردهای داشته باشد. بنابراین ما حتی در این زمینه نیازی نداریم تا با مردم حرف بزنیم که مبارزه مسلحانه و خشونتبار سرمنزل خوبی ندارد، بلکه خود جامعه این نکته را میفهمد و حتی غالب معترضان با این روشهای خشونتبار که به برادرکشی و جنگ داخلی میانجامد مخالفند. البته اینها شبکههایی دارند که مرتب مردم را دعوت به خشونت میکنند اما دیدید که تعداد اندکی این رویه خشونتورزی را تبلیغ کردند و یاد گرفتند.
رویکرد مسلحانه و خشونتباری که منافقین در گذشته داشتند، از کجا نشأت میگرفت و بر چه مبنایی بود؟ با توجه به اسناد تاریخی، جریانات خط امامی، خیلی اعتقادی به مبارزه مسلحانه و خشونتبار با رژیم پهلوی نداشتند ولی چرا جریاناتی مثل منافقین یا برخی گروههای چپ، مبارزههای مسلحانه داشتند؟
ببینید! این شیوههای مبارزاتی در گذشته بیشتر تقلیدی بود. سازمان مجاهدین خلق در واقع از سایر کشورها کپیبرداری کرد. این کپیبرداری آنها هم به شکست انجامید، لذا سال 55 اعضای فداییان خلق و مجاهدین خلق که بیرون از زندان بودند، اعلام کردند مبارزه مسلحانه در ایران جواب نمیدهد یعنی خودشان در نقد استراتژی خودشان برآمدند. استراتژی سازمان، مبارزه مسلحانه بود اما شکست خوردند و همین شکست را رسماً پذیرفتند و تخطئه کردند، لذا شما میبینید فداییان خلق سریعاً به اقلیت و اکثریت تقسیم شدند. اکثریت گفتند شیوههای تروریستی در ایران جواب نمیدهد و مردم نمیپذیرند، یک اقلیتی ماندند که آنها هم منزوی شدند. مجاهدین خلق هم همینطور، در واقع اینها سال 55 اعلام کردند ما از استراتژی مبارزه مسلحانه دفاع نمیکنیم و یک کپیبرداری بود و در یک کشوری جواب داده بود و در ایران هرگز جواب نمیدهد.
قطعا امام خمینی به هیچوجه این روشها را قبول نداشتند و به لحاظ شرعی کاملا تخطئه میکردند که شما حق ندارید در برابر ارتش، جنگ مسلحانه راه بیندازید، چرا که ارتش فرزندان خود جامعه ما هستند و ما نمیتوانیم به دلیل اینکه به خدمت وظیفه رفتهاند، آنها را هدف گلوله قرار دهیم.
حضرت امام شرعاً این قضیه را تخطئه میکردند و قبول نداشتند. حتی حرکتهایی را که قبل از 15 خرداد به صورت مسلحانه شده بود، امام تخطئه میکردند. علت آن هم نگاه شرعی بود که امام داشتند و میگفتند شما هرگز حق ندارید یک پاسبان را بکشید. امام حرکتهای مسلحانه را تخطئه میکردند. اینها اول این نظر امام را رد میکردند اما بعدها خودشان رسماً پذیرفتند در ایران این رویکرد جواب نمیدهد. در زمان پهلوی که استبداد مطلق در جامعه داشتیم، مردم حرکت مسلحانه را نمیپذیرفتند، امروز که عرصههای زیادی برای بیان نظرات و افکار مختلف وجود دارد و میتوانند حرف بزنند، به طریق اولی مبارزه مسلحانه مردود است. همین روزها شاهد هستید که دانشجویان در دانشگاهها در برابر مسؤولان حرف میزنند و اعتراض خودشان را در بسترهای مختلف مثل فضای مجازی مطرح میکنند، لذا جامعه ما منطق خشونت اپوزیسیون را نمیپذیرد.
با توجه به تجربهای که نظام و مردم در برخورد با منافقین داشتهاند، به نظر شما در شرایط فعلی که شباهتهایی با وقایع دهه 60 دارد و با اقدامات تروریستی به سبک ترورهای منافقین مواجهیم، چه باید کرد؟
به نظر من فارغ از بحثهای قضایی، اصلا نیازی به کار خاصی نیست، چون قباحت این ترورها و این رفتارهای خشونتآمیز، خود به خود انزجار و تنفر مردم ایران را برمیانگیزد، یعنی خود این رفتارها، نتیجهای عکس اهداف طراحان آن خواهد داد، آن هم به صورت کاملا خود به خودی، بدون نیاز به مداخله. همانطور که عرض کردم، چون فرهنگ مردم ایران اینگونه است که اصالتاً از امر خشونتبار تنفر دارند، خود این اقدامات، تنفر مردم را برخواهد انگیخت و در نتیجه نقشه طراحان این خشونتها عقیم و ناکام خواهد ماند.
***
بررسی تاریخی سیاهه جنایات سازمان منافقین در سرکوب و ترور مردم بیگناه
خونآشامی با شعار آزادی
در جای جای برگهای تاریخ ایران، نام مردان، زنان و کودکانی وجود دارد که بدون هیچگونه پیشینه سیاسی، قربانی ترورهای منافقین شدهاند.
گروهک تروریست منافقین، تنها در بازه زمانی 11 فروردین تا 26 اسفند 1362، مسؤولیت ترور 4583 شهروند ایرانی را بر عهده گرفت.
در ادامه، فهرستی از جنایتهای منافقین در شهرها و استانهای مختلف کشور ارائه میشود؛ لیستی که رد منافقین را در جنایتهای بیشماری در اقصی نقاط کشور نشان میدهد.
* کشتار مردم بیگناه در تهران
منافقین در سلسله عملیاتهای تروریستی خود علیه مردم ایران، سوم اسفند ۶۰ با انفجار بمبی در میدان عشرتآباد تهران ۱۱ نفر از مرد مظلوم را شهید و 25 نفر را مجروح کردند. علاوه بر این، 9 مهر 61 در کنار مسافرخانه زیبا پارک در میدان امام خمینی و در نزدیکی ساختمان مخابرات بمبی دیگر را منفجر کردند. بر اساس گزارش خبرنگار روزنامه کیهان 64 تن از شهدای این حادثه به پزشکی قانونی منتقل شدند. ساعت ۱۹:۳۰ روز ۱۵ شهریور ۱۳۶۱ هم بار دیگر در اقدامی تروریستی، گروهک منافقین با انفجار بمب در خیابان خیام تهران دهها تن از مردم عادی را به شهادت رساند. در جریان این انفجار، یک اتوبوس ۲طبقه که در حال حرکت و مملو از جمعیت بود در آتش سوخت و تمام مسافران آن شهید و مجروح شدند. ۲ شهریور ۶۳ به واسطه انفجار بمب در میدان راهآهن تهران توسط منافقین، ۱۷ تن شهید و ۳۰۰ نفر زخمی شدند که بر اساس گزارش روزنامه جمهوری اسلامی، ۲ کودک و 8 زن در شمار شهدا دیده میشدند. ۲۴ اسفند همان سال بر اثر انفجار بمبی که توسط منافقین در بین نمازگزاران انجام شد تعدادی از نمازگزاران به شهادت رسیدند. 22 اردیبهشت 1364 منافقین این بار در خیابان ناصرخسرو اقدام به بمبگذاری کردند، در این بمبگذاری 9 نفر از مردم بیگناه شهید شدند. علاوه بر این، منافقین افراد و اشخاص دیگری را در مغازهها، پیادهروها، خیابانها، خانهها و... به بهانههای واهی به شهادت میرساندند.
* جنایت منافقین در شیراز
یکی از فجیعترین جنایتهای منافقین 21 مهر1360، شهادت یک کودک ۶ ساله و مادر 22 ساله در شیراز بود. بنا بر گزارش روزنامه کیهان، ساعت ۱۹ آن روز، عوامل منافقین با کار گذاشتن یک بمب در اتومبیل پیکان در خیابان هدایت شیراز، این ۲ تن را به شهادت رساندند. شنبه 25 مهر همان سال، مصادف با روز عید غدیر خم، سازمان منافقین جنایت دیگری در پرونده خود ثبت کرد. روزنامه کیهان 26 مهر طی گزارشی درباره این جنایت منافقین نوشت: «اتوبوس خط یک شرکت واحد شیراز هنگامی که در روز عید غدیر، مقارن ساعت 4 بعد از ظهر با بیش از 30 مسافر از پل اللهوردیخان به سمت میدان شهدا در حرکت بود، در میدان جمهوری اسلامی توسط ۲ دختر منافق سرنشین اتوبوس به آتش کشیده شد. در جریان این آتشسوزی بیش از 15 مسافر اتوبوس مجروح شدند و ۲ کودک خردسال به شهادت رسیدند. یکی از شهدا به نام لیلا نوربخش بود و از شهید دیگر تنها قطعه زغالی به جا مانده است». مطابق آماری که در شماره 147 ارگان رسمی منافقین (نشریه مجاهد) منتشر شده است، منافقین از پانزدهم تا بیستوپنجم آذر 1361 هفت عملیات تروریستی را در شیراز بر عهده گرفتند. انفجار خودرو و منازل مسکونی، ترور کسبه، آتشسوزی گسترده و... از جمله این عملیاتهای تروریستی بود که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از شهروندان شد.
* کشتار مردم عادی در اهواز
اواخر آبان 1378 بود که دستور اجرای عملیات تروریستی در خاک ایران توسط مسعود و مریم رجوی، سرکردههای منافقین صادر و به قرارگاه هفتم منافقین در خاک عراق یعنی حبیب (واقع در بصره) جهت اجرا ابلاغ شد. نخستین تیم 3 نفره منافقین با همکاری استخبارات رژیم بعث صدام از مرز عبور کرده و از مسیر پاسگاه زید، سهراه حسینیه و جاده خرمشهر - اهواز وارد شهر اهواز شده و با جاسازی و استقرار یک قبضه خمپارهانداز 82 میلیمتری در محل پارک حجاب این شهر در چهارم آذر 1378، با پرتاب 5 گلوله خمپاره بیهدف و کور به داخل اهواز، دست به یک جنایت علیه مردم بیدفاع این شهر زدند. بر اثر این عملیات تروریستی ناجوانمردانه یکی از هموطنان اهوازی به نام محمدسعید جلیزاوی که دبیر آموزشوپرورش اهواز بود، شهید و 11 زن و کودک بیدفاع نیز بشدت مجروح شدند. پس از این عملیات تروریستی سرکردههای منافقین طی اطلاعیهای که منتشر کردند، مسؤولیت انجام این عملیات تروریستی را به عهده گرفته و پیام شادباشی برای قرارگاه هفتم این گروهک جهت تشویق و ترغیب قرارگاههای دیگر منافقین برای انجام عملیات مشابه فرستادند.
* بمبگذاری در حرم امام رضا(ع) و شهادت زوار بیگناه در مشهد
منافقین 15 شهریور 1360 با حمله به یک مغازه کفاشی در مشهد، محمدابراهیم سروش را که در حال کسب رزق حلال بود به شهادت رساندند. همچنین علیمحمد یزدانی را که یک گچکار ساده بود، 22 مرداد همان سال به شهادت رساندند. محمدابراهیم عطاران، صاحب مغازه لوازمالتحریری در شهرستان قوچان از دیگر اشخاصی بود که 27 آبان 60 در مغازهاش توسط این سازمان به شهادت رسید. علاوه بر این، حرم مطهر امام رضا(ع) 30 خرداد 1373 مصادف با عاشورای حسینی شاهد یکی دیگر از جنایات گروهک تروریستی منافقین بود که به خاک و خون کشیده شدن جمعی از زوار امام رضا(ع) انجامید. در این تاریخ، حوالی ساعت ۱۴و ۲۶ دقیقه بمبی که توسط منافقین تا نزدیکی ضریح مطهر حمل شده بود، منفجر شد که به شهادت 26 نفر و مجروح شدن 300 نفر از زائران بیگناه منجر شد. بر اثر شدت انفجار که طبق نظر کارشناسان مربوطه به انفجار۱۰پوند ماده منفجره «تیانتی» بود، اعضای بدن تعدادی از زائران همچون سر، دست، پا و انگشت جدا شده و سطح بیشتر رواقها همچون رواق دارالحفاظ، دارالسعاده و نیز گنبدالله وردیخان، گنبد حاتم خانی و بخش وسیعی از دیوارها را پوشانده بود. متعاقب این عملیات تروریستی، روزنامه آمریکایی هرالد تریبون با اختصاص تیتر بزرگی به تشریح عملیات تروریستی منافقین در ایران پرداخت و نوشت: پس از پایان جنگ ۸ ساله ایران و عراق، این حادثه یکی از فجیعترین عملیاتهای تروریستی در داخل ایران است. روزنامه گاردین با درج خبر انفجار بمب در حرم حضرت امامرضا(ع) نوشت: این فاجعه در مقایسه با قتلعام نمازگزاران مسجد الخلیل در اسرائیل و حادثه انفجار بمب در یک کلیسا در لبنان به قدری تکاندهنده است که بسیار بعید به نظر میرسد عاملان این جنایت مسؤولیت آن را بپذیرند.
* ترور مردم عادی در قم
ساعت 16 و 20 دقیقه 2 تیر 1360 بمبی توسط منافقین در سالن انتظار راهآهن شهر قم منفجر شد که موجب شهادت و زخمی شدن دهها نفر از مردم بیگناه شد. روزنامه اطلاعات در گزارشی که روز بعد از فاجعه منتشر میکند، درباره قربانیان این حادثه مینویسد: «در میان مسافران، عدهای سرباز عازم جبهه نیز دیده میشدند. ضمنا در میان قربانیان این فاجعه جسد یک زن و ۲ کودک نیز مشاهده شده است». بنا بر این گزارش «بمب هنگامی منفجر شد که داخل سالن راهآهن و قطار، برادران سرباز برای عزیمت به جبهه در انتظار بودند». این گزارش بمب را از نوع تخریبی و آتشزا معرفی کرده بود که هنگام انفجار، شعلههای رنگین ایجاد کرده بود. همچنین آثار سوختگی فراوان در بدن مجروحان و شهدا بر جا گذاشته بود.
* قربانیان ترور در اصفهان
نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق در شماره 220 خود از ترور شهید مهدی جبارزارع، یک مغازهدار ساده در میدان دروازه تهران اصفهان خبر میدهد. همچنین در شماره 181 نشریه خود خبر ترور و به شهادت رساندن یک مغازهدار دیگر به نام ناصر ماندگار در مهر سال 62 را مطرح میکند. همچنین شهید میترا (زینب) کمایی یکی دیگر از نوجوانانی است که در آتش کینه و خشم منافقین در اصفهان جان داد. تنها جرم وی داشتن حجاب و شرکت در راهپیمایی علیه بدحجابی بود. شهید فاطمه طالقانی کودک ۳ ساله قربانی ترور بود که زمانی که پدر و مادر جهادگرش در بندر ماهشهر به قصد خواندن نماز صبح، کانتینر محل اقامت خود را ترک میکنند و فاطمه ۳ ساله در خواب بوده، توسط ۲ نفر از منافقین کانتینر به آتش کشیده میشود.
* ترور مردم عادی در مازندران
گروهک تروریست نفاق در شماره 143 ارگان خود از جنایتی دیگر علیه مردم ایران پرده برمیدارد؛ بر پایه این اعتراف، ساعت 8 صبح 18 فروردین 1361، یک واحد عملیاتی از تروریستهای گروهک منافقین مستقر در جنگلهای مازندران، در یک عملیات کمین در جاده قائمشهر به قادیکلا، اتومبیل وانت حامل ۴ تن از نیروی داوطلب مردمی در مازندران را متوقف و پس از پیاده کردن نیروها، آنها را تیرباران میکنند. نکته شایان ذکر این است که نشریه منافقین، هیچ نوع سمت دولتی و حاکمیتی را برای این قربانیان ذکر نکرده است.
* جنایت منافقین علیه مردم عادی در همدان
منافقین در سلسله عملیاتهای ترویستی خود این بار مردم بیگناه همدان را مورد هدف قرار دادند. بر اساس گزارش شماره 130 نشریه مجاهد در 5 شهریور 1361 یک روزنامهفروش به نام ناصر شریفیتبار در مقابل دکهاش در خیابان بوعلی همدان توسط منافقین ترور شد. علاوه بر این 10 آذر 1361 یک شیشهبر همدانی در مغازهاش تنها به جرم هواداری از جمهوری اسلامی توسط منافقین ترور شد که منافقین در شماره 132 ارگان رسمی مطبوعاتی خود (مجاهد) به این جنایت اعتراف کردند.
* حمله به شهروندان گیلانی
سازمان منافقین در شماره 139 ارگان مطبوعاتی خود (مجاهد) اعتراف کرد در تاریخ 9 آذر 1361 در جریان حملات موسوم به «مقاومت مسلحانه» در گیلان اتومبیل فردی به نام غلامرضا اکبری را که عضو انجمن اسلامی آتشنشانی رشت بوده متوقف و با شلیک گلوله وی را ترور کردهاند. 22 آذر همان سال اتومبیل حامل 4 تن از اعضای بنیاد مسکن گیلان توسط منافقین به رگبار بسته شد. جنایتی که در شماره 132 نشریه مجاهد، منافقین به شرح آن پرداختهاند. همچنین این نشریه در شماره 140 اعتراف کرد نیروهای منافقین مستقر در جنگلهای گیلان یک عمو و برادرزاده به نامهای محرم و محرمعلی بهرامیان را بیهیچ دلیلی ترور کردهاند. گروهک تروریستی منافقین در شماره 141 نشریه مجاهد نیز اعتراف کرد 5 شهروند را در جنگلهای گیلان ترور کرده است. نکته قابل توجه اینکه منافقین در این جنایت که در بهمن 1361 انجام شد، تاکید کردند این افراد هیچ نوع سمت دولتی و حاکمیتی نداشتند و تنها به جرم احتمال «راهنما» بودن ترور شدند.
* ترورهای منافقین در بابل
یکی دیگر از شهرهایی که شاهد جنایتهای منافقین بود، شهر بابل بود. آیتالله محمدفاضل استرآبادی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره فعالیتها و جنایتهای سازمان منافقین در بابل میگوید: «منافقین در بابل افراد زیادی را ترور کردند. از جمله روحانی شهید نجاریان که در ماه مبارک رمضان ترور شد. همینطور روحانی شهید توحیدی که او هم به دست منافقین در بابل به شهادت رسید. از افراد غیرروحانی هم زیاد ترور کردند».
* جنایت منافقین در سمنان
مردم بیگناه سمنان نیز از جمله افرادی بودند که هدف حملههای کور منافقین قرار گرفتند. شهید بتول صفدری یکی از زنان ترور شده توسط منافقین بود که حتی به کودک 13 ماههاش هم رحم نکردند. شهید محمد احمدی تنها یک بنای ساده بود که فقط به خاطر حفظ شعائر اسلامی در آبان 62 توسط منافقین در سمنان به شهادت رسید.
* کردستان
مردم مظلوم کردستان هم از دیگر افراد مورد هدف سازمان منافقین بودهاند. بنا بر گزارش ارگان رسمی منافقین 4 فروردین 1361 تیم عملیاتی نیروهای این گروهک تروریستی به مرکز نگهداری ماشینآلات راهسازی در بانه حمله و آن را منهدم کردند. شماره 137 نشریه مجاهد همچنین در مطلبی با عنوان «بیلان عملیات پیشمرگههای مجاهد خلق در دی 61» اعتراف کرد این گروهک تروریستی به 4 پاسگاه مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کردستان حمله و بر این اساس مسؤولیت ترور 150 پاسدار و جرح 110 تن از اعضای سپاه را پذیرفت.
* سایر جنایتهای منافقین
گسترش ترورهای منافقین در همه شهرها باعث شد هر روز عدهای از مردم بیگناه مورد هدف قرار بگیرند. به گزارش روزنامه اطلاعات 15 مهر یکی از افراد فعال و مومن در یزد در مقابل مغازه نفتفروشیاش از سوی ۲ منافق مورد سوء قصد قرار گرفت که بر اثر اصابت ۳ گلوله به شهادت رسید. همچنین بنا بر گزارش کیهان در 14 مهر ۳ تروریست منافق، مسلح به کلاشنیکف، ساعت 6 و 30 دقیقه شنبه به کتابخانه ابوذر واقع در جاده لاکان رشت حمله کرده و عدهای را به رگبار بستند. منافقین همچنین در شماره 149 نشریه مجاهد اعتراف کردند یک غیرنظامی به نام بیژن مدافی را در لاهیجان به ضرب گلوله ترور کردهاند. 21 بهمن 61 نیز دانشآموز بجنوردی به نام امانالله یزدانی به وسیله سلاح سرد توسط عوامل منافقین ترور شد.
این فهرست، تنها بخشی از جنایتهای منافقین علیه مردم عادی بود. آنها نه تنها سران نظام را هدف قرار میدادند، بلکه از کشتن و اعمال جنایت علیه مردم عادی نیز ابایی نداشتند. کشتن مردم بیگناه به جرم داشتن ریش(!) از بزرگترین جنایتهای منافقین است که در تاریخ به ثبت رسیده است.