printlogo


کد خبر: 257793تاریخ: 1401/9/26 00:00
گفت‌وگو با عباس سلیمی‌نمین درباره ترورها و شیوه‌های خشونت‌آفرین در اغتشاشات اخیر
شبیه منافقین نیستند؛ خود منافقین هستند

گروه اندیشه: به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران مسائل تاریخی و سیاسی ایران معاصر، رفتار اپوزیسیون امروز جمهوری اسلامی ایران بویژه در ۳- ۲ ماه اخیر، شباهت‌های بسیاری به رفتار و شیوه مبارزاتی سازمان مجاهدین خلق یا همان گروهک منفور منافقین دارد؛ از رفتارهای خشن و تروریستی تا ایستادن در کنار دشمنان قسم‌خورده ملت ایران و حتی حمایت وقیحانه اخیرشان از حمله نظامی ناتو به ایران. این رفتارهای مشکوک ذهن هر پژوهشگر و پرسشگری را مشغول می‌کند که نقش سازمان منافقین در آشوب‌های اخیر با توجه به سابقه تاریخی هولناک این سازمان چیست؟ به منظور بررسی هر چه بیشتر این موضوع و همچنین نگاهی تاریخی به شیوه مبارزاتی این سازمان و علت مسلحانه و خشونت‌بار بودن آن با دکتر «عباس سلیمی‌نمین»، پژوهشگر و استاد تاریخ معاصر ایران گفت‌وگو کردیم.
آقای دکتر! با بررسی و مشاهده رفتار طیفی از اپوزیسیون و اغتشاشگران در ۳-۲ ماه اخیر، تحلیلگران زیادی از شباهت عملکرد و مبارزات این جریان برانداز به عملکرد و مبارزات سازمان منافقین سخن می‌گویند؛ از خشونت و مبارزه مسلحانه تا همکاری با کشورهایی که سابقه دشمنی آشکاری با مردم ایران دارند. تحلیل شما در این باره چیست؟
ابتدا اجازه می‌خواهم مقدمه‌ای در این موضوع عرض کنم و بعد به تحلیل این مساله با سویه‌ای تاریخی بپردازم. ببینید! مدتی است کشورهای حامی صهیونیسم در ارتباط با منافقین دچار مشکلند. صهیونیست‌ها بشدت از این سازمان استفاده و از طریق لابی آنها در مجامع مختلف بین‌المللی شرکت می‌کنند اما این روزها دچار چندین مشکل و تعارض هستند. یکی از تعارضات‌شان این بوده که منافقین هم در گذشته سابقه روشنی در کارهای تروریستی داشتند و هم بشدت با سلطنت‌طلب‌ها که یکی از گزینه‌های اصلی غرب برای آینده تصوری‌شان برای ایران هستند مشکل دارند، لذا این یک تعارض جدی برای آنهاست. 
بنابراین ۲ مشکل دارند؛ یکی سابقه تروریستی آنها و در واقع اینکه قبلا بارها بر این مساله تاکید داشتند که اینها یک سازمان تروریستی هستند و دوم تعارضات‌شان با سایر جریانات اپوزیسیون ایران بویژه سلطنت‌طلب‌ها. 
به خاطر برطرف کردن این مشکل مدتی است ارتباطی بین منافقین و برخی سرویس‌های امنیتی غرب ایجاد شده که منافقین چهره خود را اصلاح کنند. یکی از راه‌هایی که در این زمینه دنبال شد، این بود که مسعود رجوی را در سازمان محو کنند. گام‌های تدریجی در این زمینه برداشته شده که معلوم نیست مسعود رجوی زنده است یا مرده. در عین حال یک اقدام موفقی در این زمینه شد که مسعود رجوی به عنوان یک چهره بدنام و منفور در ایران حتی در بین افکار عمومی جهان محو شود، چرا که جنایت او محدود به ایران و عراق نبوده است. جنایتی که در عراق کرده‌اند فراوان است. جنایتی که علیه کردها و شیعیان انجام دادند اینها را حتی در میان اروپایی‌ها هم منفور کرده است. اینها یک فرقه‌ای هستند که مردم اروپا هم نسبت به آنها بسیار نگاه مشکوک دارند، چون تهدیداتی را هم در اروپا انجام داده‌اند و از این جهت کاملا دارای سابقه‌ای منفی در آنجا هستند. اقدام برای تغییر چهره سازمان با حذف مسعود رجوی آغاز شد و امروز درباره مریم هم این کار دارد می‌شود، یعنی او هم دارد جایگزین می‌شود و از همه مهم‌تر در ارتباط با بحث سازمان در ماه‌های اخیر، این است که توافق شده در هیچ جایی پرچم سازمان و نمادی از سازمان وجود نداشته باشد و این بحث بسیار مهمی است. با وجود اینکه سازمان بیشترین نیروهای تشکیلاتی را در اروپا دارد، حتی در یک تظاهرات هم پرچم سازمان یا نمادی از سازمان وجود نداشت. این عمدتاً به دلیل این است که یک برنامه‌ریزی درباره سازمان شده که استفاده از سازمان گسترش پیدا کند اما هیچ ظهور و نمادی از سازمان وجود نداشته باشد که این کار نیازمند تشکیلات جدی در پشت صحنه است چون بر اساس ارزیابی‌ای که انجام شده است، سازمان منافقین در ایران و عراق و بیشتر کشورها منفور است، لذا هیچ نشانی از این سازمان نباید وجود داشته باشد، این چیزی نبود که سازمان براحتی بپذیرد. سازمانی که هیچ کسی را غیر از خودش برای آینده قدرت تصوری‌شان قبول نداشت و همه را تخطئه می‌کرد، الان حتما باید یک داد و ستدهای جدی پشت پرده شده باشد که سازمان رسماً بروز و ظهور نداشته باشد اما قطعا نیروهای خود را در تظاهرات‌های مختلفی که غربی‌ها در اروپا، آمریکا و کانادا سامان دادند، شرکت داده است اما به این ترتیب که نام و نشانی از آن نباشد.
  چه امتیازات خاصی ممکن است به سازمان منافقین داده شده باشد که چنین شرایطی را پذیرفته باشند؟
یکی از برنامه‌ها می‌تواند به این صورت باشد که فردی از درون تشکیلات سازمان منتها به صورت گمنام مورد تبلیغ و پشتیبانی قرار گیرد و او بتواند سازمان را از این طریق راضی کند که سازمان خودش را در این اتفاقات جدید نشان ندهد. 
بنابراین آنچه شما به آن اشاره کردید که برخی خشونت‌ها شبیه کار سازمان مجاهدین خلق است، درست است، منتها به صورت کاملا غیرآشکار و غیرعلنی این مساله دارد دنبال می‌شود تا بتوانند به حسب ظاهر، وحدتی را بین نیروهای مخالف ایران امروز در سراسر کشورهای اروپایی و آمریکا ایجاد کنند اما دیدید که خیلی مردم خشونت را نمی‌پذیرند و خشونت برای‌شان اصلا قابل قبول نیست. بنابراین این اقدامات محکوم به شکست خواهد بود. بدترین خشونت‌ها را این گروهک آموخت اما هیچ آورده‌ای برای غرب نداشت، چرا که ملت ایران اصولا با شیوه‌های خشونت‌بار هیچ قرابتی ندارد.
این خشونت‌ورزی‌ها باعث دوری جستن خیلی از کسانی می‌شود که انتقاداتی دارند اما هرگز نمی‌خواهند خشونت بورزند. مردم متوجه این نکته هستند که یک نیروی وظیفه که در نیروی انتظامی کار می‌کند هم فرزندان آنهاست، یعنی خشونت‌ورزی را که یک زیانی را متوجه کلیت جامعه ما می‌کند، مردم اصلا قبول ندارند، ولو یک جاهایی یک اعتراضات جدی داشته باشند اما این شیوه را منفور می‌دانند، کما اینکه سازمان در اوج حمایت غرب از او در دهه 60 (حمایت همه‌جانبه صدام از آنها به سفارش غرب) هیچ آورده‌ای نداشت، به این دلیل که ملت این شیوه را نمی‌پذیرد. مردم ایران طبق ارزیابی‌ها و بررسی‌های خود معتقدند این شیوه‌ها هیچ دستاوردی ندارد و نمی‌تواند برای جامعه ما آورده‌ای داشته باشد. بنابراین ما حتی در این زمینه نیازی نداریم تا با مردم حرف بزنیم که مبارزه مسلحانه و خشونت‌بار سرمنزل خوبی ندارد، بلکه خود جامعه این نکته را می‌فهمد و حتی غالب معترضان با این روش‌های خشونت‌بار که به برادرکشی و جنگ داخلی می‌انجامد مخالفند. البته اینها شبکه‌هایی دارند که مرتب مردم را دعوت به خشونت می‌کنند اما دیدید که تعداد اندکی این رویه خشونت‌ورزی را تبلیغ کردند و یاد گرفتند. 
  رویکرد مسلحانه و خشونت‌باری که منافقین در گذشته داشتند، از کجا نشأت می‌گرفت و بر چه مبنایی بود؟ با توجه به اسناد تاریخی، جریانات خط امامی، خیلی اعتقادی به مبارزه مسلحانه و خشونت‌بار با رژیم پهلوی نداشتند ولی چرا جریاناتی مثل منافقین یا برخی گروه‌های چپ، مبارزه‌های مسلحانه داشتند؟
ببینید! این شیوه‌های مبارزاتی در گذشته بیشتر تقلیدی بود. سازمان مجاهدین خلق در واقع از سایر کشورها کپی‌برداری کرد. این کپی‌برداری آنها هم به شکست انجامید، لذا  سال 55 اعضای فداییان خلق و مجاهدین خلق که بیرون از زندان بودند، اعلام کردند مبارزه مسلحانه در ایران جواب نمی‌دهد یعنی خودشان در نقد استراتژی خودشان برآمدند. استراتژی سازمان، مبارزه مسلحانه بود اما شکست خوردند و همین شکست را رسماً پذیرفتند و تخطئه کردند، لذا شما می‌بینید فداییان خلق سریعاً به اقلیت و اکثریت تقسیم شدند. اکثریت گفتند  شیوه‌های تروریستی در ایران جواب نمی‌دهد و مردم نمی‌پذیرند، یک اقلیتی ماندند که آنها هم منزوی شدند. مجاهدین خلق هم همین‌طور، در واقع اینها سال 55 اعلام کردند ما از استراتژی مبارزه مسلحانه دفاع نمی‌کنیم و یک کپی‌برداری بود و در یک کشوری جواب داده بود و در ایران هرگز جواب نمی‌دهد.
قطعا امام خمینی به هیچ‌وجه این روش‌ها را قبول نداشتند و به لحاظ شرعی کاملا تخطئه می‌کردند که شما حق ندارید در برابر ارتش، جنگ مسلحانه راه بیندازید، چرا که ارتش فرزندان خود جامعه ما هستند و ما نمی‌توانیم به دلیل اینکه به خدمت وظیفه رفته‌اند، آنها را هدف گلوله قرار دهیم. 
حضرت امام شرعاً این قضیه را تخطئه می‌کردند و قبول نداشتند. حتی حرکت‌هایی را که قبل از 15 خرداد به صورت مسلحانه شده بود، امام تخطئه می‌کردند. علت آن هم نگاه شرعی بود که امام داشتند و می‌گفتند شما هرگز حق ندارید یک پاسبان را بکشید. امام حرکت‌های مسلحانه را تخطئه می‌کردند. اینها اول این نظر امام را رد می‌کردند اما بعدها خودشان رسماً پذیرفتند در ایران این رویکرد جواب نمی‌دهد. در زمان پهلوی که استبداد مطلق در جامعه داشتیم، مردم حرکت مسلحانه را نمی‌پذیرفتند، امروز که عرصه‌های زیادی برای بیان نظرات و افکار مختلف وجود دارد و می‌توانند حرف بزنند، به طریق اولی مبارزه مسلحانه مردود است. همین روزها شاهد هستید که دانشجویان در دانشگاه‌ها در برابر مسؤولان حرف می‌زنند و اعتراض خودشان را در بسترهای مختلف مثل فضای مجازی مطرح می‌کنند، لذا جامعه ما منطق خشونت اپوزیسیون را نمی‌پذیرد.
  با توجه به تجربه‌ای که نظام و مردم در برخورد با منافقین داشته‌اند، به نظر شما در شرایط فعلی که شباهت‌هایی با وقایع دهه 60 دارد و با اقدامات تروریستی به سبک ترورهای منافقین مواجهیم، چه باید کرد؟ 
به نظر من فارغ از بحث‌های قضایی، اصلا نیازی به کار خاصی نیست، چون قباحت این ترورها و این رفتارهای خشونت‌آمیز، خود به خود انزجار و تنفر مردم ایران را برمی‌انگیزد، یعنی خود این رفتارها، نتیجه‌ای عکس اهداف طراحان آن خواهد داد، آن هم به صورت کاملا خود به خودی، بدون نیاز به مداخله. همان‌طور که عرض کردم، چون فرهنگ مردم ایران اینگونه است که اصالتاً از امر خشونت‌بار تنفر دارند، خود این اقدامات، تنفر مردم را برخواهد انگیخت و در نتیجه نقشه طراحان این خشونت‌ها عقیم و ناکام خواهد ماند.

Page Generated in 0/0219 sec