printlogo


کد خبر: 257937تاریخ: 1401/9/30 00:00
سیدابوالفضل کاظمی از فرماندهان دفاع‌مقدس و راوی کتاب «کوچه نقاش‌ها» دار فانی را وداع گفت
فرمانده گردان مشتی‌ها

گروه فرهنگ و هنر: به گردان میثم می‌گفتند گردان مشتی‌ها. فرمانده‌اش هم آدم لوتی‌مسلکی بود و خیلی‌ها با شاهرخ ضرغام مقایسه‌اش می‌کردند. سیدابوالفضل کاظمی همین فرمانده لوتی‌مسلکی که از آن سخن می‌گوییم، روز دوشنبه از بین ما رفت؛ اما خاطراتش هنوز در کتاب «کوچه نقاش‌ها» خواندنی است. 
به گزارش «وطن‌امروز»، سیدابوالفضل کاظمی از ناشناخته‌ترین رزمندگان و فرماندهان دفاع‌مقدس و راوی کتاب «کوچه نقاش‌ها» دوشنبه درگذشت. او متولد کوچه نقاش‌ها در محله گارد ماشین دودی بین خیابان صفاری و خیابان خراسان است و به دلیل علاقه‌اش به این محله و کوچه نام کتاب را «کوچه نقاش‌ها» گذاشته است. خاطرات وی از آن جهت سزاوار تأمل و توجه است که فرمانده گردان هم با فضای قرارگاهی و رده‌های بالای فرماندهی جنگ و هم با فضای درون‌گروهی نیروهای رزمنده و خط‌شکن ارتباطی تنگاتنگ دارد و بازنمایی حضور وی در این ۲ فضای پیچیده جذابیت خاصی به کتاب بخشیده است. کتاب «کوچه نقاش‌ها» اثر راحله صبوری حاصل ۳ ماه مصاحبه با سیدابوالفضل کاظمی است. با راحله صبوری، نویسنده این کتاب گفت‌وگویی داشتیم و از او درباره شخصیت این فرمانده لوتی‌مسلک تازه درگذشته پرسیدیم.
***
در مصاحبه‌ای گفته بودید در یک میهمانی ایده نوشتن کتاب «کوچه نقاش‌ها» به ذهن‌تان رسیده است؛ چه شد که این اتفاق افتاد؟
بله! در یک میهمانی به طور تصادفی با آقای ابوالفضل کاظمی آشنا شدم. به شکل اتفاقی در آن میهمانی رزمنده‌ای قدیمی را دیدم که در گفتارش لحن و کلماتی خاص و لوتی‌وار داشت. از همان لحظه جرقه‌ای در ذهن من خورد که کتابی درباره خاطرات این رزمنده لوتی‌مسلک بنویسم. این فکر به ذهنم رسید که مجموعه‌ای از خاطرات آقای کاظمی را به نقل از خودشان بنویسم. ایشان را پیدا کردم و داستان این پیدا کردن هم خودش مفصل است. چند سالی بود که وارد نویسندگی این حوزه شده بودم و با ادبیات دفاع مقدس تا حدودی آشنایی داشتم اما به ‌رغم این تجربه، به دنبال کاری جدید بودم و کتاب «کوچه نقاش‌ها» کار جدیدی بود که می‌خواستم سراغش بروم. با اینکه در نویسندگی این حوزه باتجربه بودم اما در مصاحبه تجربه چندانی نداشتم. آقای کاظمی اما با بزرگ‌منشی خود این کم‌تجربگی من را پذیرفت و حاصلش شد 50 ساعت مصاحبه شامل خاطرات ایشان در جبهه‌های جنگ. پس از نگارش هم آقای کاظمی به عنوان راوی بارها و بارها با آرامش کامل و صبر و تحمل خاطرات را خواند تا متن کتاب شکل و شمایلی متناسب به خود بگیرد.
ویژگی برجسته‌ای که شخصیت ایشان به آن معروف شده است، همین لوتی‌مسلکی است و عده‌ای از همین حیث مرحوم ابوالفضل کاظمی را با شهید شاهرخ ضرغام مقایسه می‌کنند؛ به عنوان کسی که مدتی با ایشان در ارتباط بودید، متوجه چه وجوه تشابه و تمایزی با شاهرخ ضرغام شدید؟
آنقدر بر شخصیت شهید شاهرخ ضرغام واقف نیستم که بتوانم شخصیت این ۲ بزرگوار را با یکدیگر مورد مقایسه قرار دهم اما قطعا شجاعت را می‌توان از مهم‌ترین وجوه تمایزشان دانست. رزمندگانی که چشم روی بسیاری مسائل بستند و برای دفاع از میهن جلوی تیر و ترکش رفتند، حقیقتا از جوهری به نام شجاعت برخوردار هستند، البته این نکته را هم بگویم که خود آقای کاظمی درباره شهید ضرغام صحبت‌هایی داشتند که در لابه‌لای خاطرات ایشان در کتاب آورده شده است.
مهم‌ترین اخلاقیات مرحوم ابوالفضل کاظمی را چه می‌دانید؟
مرحوم ابوالفضل کاظمی انسانی مردمی بود. از کودکی سالم زیسته بود و همیشه سعی کرده بود آدمی درستکار باشد و درست زندگی کند. ایشان حتی در سال‌های آخر زندگی که از بیماری رنج می‌بردند هم در خط مقدم کمک به مردم مشغول رزم بودند و خیرخواهی برای مردم از صفات بارزشان بود. افزون بر همه اینها، علاوه بر اینکه در رفتار جسور و بی‌پروا بود، در گفتار هم این جسارت و بی‌پروایی را داشت. هر موقع که خاطره‌ای تعریف می‌کرد، اول از رفقای رزمنده می‌گفت و سپس از خودش. از افراد بسیاری اسم می‌آورد و اصرار داشت که این اسامی حتما در کتاب قید شود و همین اصرار، سبب شد تصمیم بگیریم کادر گردان میثم را به طور کامل در بخشی از کتاب بیاوریم.
  در بین خاطراتی که از سوی ایشان نقل شده، کدام خاطره را جالب‌ترین و آموزنده‌ترین می‌دانید؟
خاطرات آقای کاظمی با آقای ارسنجانی خاطرات جالبی بود. همچنین خاطراتی که با استاد اخلاق‌شان آقای دهباشی داشتند خاطراتی جذاب بود اما به طور کلی معتقدم نباید صرفا یک یا چند خاطره را مورد توجه قرار داد. کسی که می‌خواهد با اخلاق ایشان آشنا شود، بایستی از ابتدا تا انتهای «کوچه نقاش‌ها» را بخواند.
پس از انتشار کتاب در بازار نشر، چه بازخوردهایی از اطرافیان و مردم گرفتید؟
من تاکنون 5 کتاب نوشته‌ام و این کتاب جزو پرفروش‌ترین کتاب‌هایم بوده است. از اقصی نقاط کشور زنگ می‌زدند و تشکر می‌کردند و می‌گفتند سیدابوالفضل کاظمی چقدر شخصیت جالبی داشته و چه آدم‌هایی داشتیم و نمی‌دانستیم! هم از بازخوردها و هم از اینکه توانستم چنین کتابی را به نگارش درآورم، رضایت دارم.
به نظرتان چه الگوهای مشابه دیگری داریم که به آنها پرداخته نشده است؟ آیا نمونه‌هایی را می‌شناسید و برنامه‌ای برای نوشتن درباره آنها در آینده نزدیک دارید؟
مرحوم سیدابوالفضل کاظمی و بسیاری از راویان دیگر، همیشه از قهرمانانی می‌گفتند که به آنها پرداخته نشده است. شاید من فرصتی برای پرداختن به این قهرمانان نداشته باشم و شاید دیگران هم به ذهن‌شان نرسد که صندوقچه ارزشمند خاطرات این عزیزان را به ثبت برسانند. اگر بخواهم مثال بزنم می‌توانم به حسین بابایی، مرحوم حسین اسماعیلی و ده‌ها نمونه دیگر اشاره کنم. فراموش‌شده‌ها زیادند و نویسنده باید به فکر بیفتد تا آنها را از این فراموشی بیرون بکشد. اگر روح جست‌وجوگر داشته باشیم، هنوز هم هستند آدم‌هایی که از زندگی خودشان یا اطرافیان‌شان حرف‌هایی برای گفتن دارند.

Page Generated in 0/0066 sec