از قدیم گفتهاند «هرکسی را بهر کاری ساختند» و اصلا کسی در زندگی موفق میشود که استعداد خود را از همان بچگی کشف کرده و در همان مسیر جلو برود. مثلا ناف یک مقام آمریکایی را با نقض توافقنامه میبرند و از آنجا که قسمت ضمانت وفای به عهد یک آمریکایی مانند موضع آمپولزنیاش میماند، هر سری آن را شل کرده و تعهد میدهد و پس از نقض قرارداد، باز سفت میکند. او از همان اعوان کودکی کار خود را آغاز کرده و فقط در یک مورد، یکی از مقامات آمریکایی در 2 سال اول زندگی خویش با مادرش معاهدهای برد برد بسته و عهد میکند فقط تا ۲ سالگی از پوشک استفاده کند و پدر و مادر در قبال آن باید بهترین مارک پوشک را برای وی تهیه کنند. تا اینجای کار خوب بود، نقض عهد این قرارداد از آنجا شروع شد که این فرآیند تا 10 سالگی ادامه یافت. اما نکته مثبت آن هم این بود که بعد از 10 سالگی خودش هر روز صبح به جای مادرش، تشک را بیرون برده و روبهروی آفتاب پهن میکرد. بعدترها هم قراردادهای بسیاری با ایزیلایف، ایزیموت و ایزیکوفت منعقد کرد.
در ادامه به برخی از مهمترین موارد عهدشکنی و خیانت آمریکاییها اشاره میکنیم:
1- با ورود کلمب به آمریکا، بستن توافقنامه با سرخپوستان شروع شد. آمریکاییها آن اوایل بیتجربهتر بودند و دم به دقیقه با قبایل سرخپوست قرارداد میبستند. البته هر سری هم پشیمان شده و قراردادها را با طرف قرارداد در آتش ریخته و میسوزاندند. بالاخره جلوی ضرر رو را هرجا بگیری منفعته!
2- شاید باورتان نشود ولی دولت آمریکا طی یک پیمان با چند قبیله سرخپوستی، تمام چند میلیون هکتاری که از آنان گرفته بود را به آنها پس داد. البته قبل از اینکه خیلی تعجب کنید این را هم بگویم که آن موقع دولت آمریکا تازه یک انقلاب را پشت سر گذاشته بود و سرباز جنگی نداشت، اگرنه بعد از مدتی آن پیمان را نیز نقض میکرد. بالاخره جلوی ضرر رو را هرجا بگیری منفعته!
3- احتمالا الان پیش خودتان میگویید که آمریکا چقدر استعمارگر و ظالم است! البته این را که درست فکر کردید ولی در سال ۱۸۸۷، دولت آمریکا قانونی وضع کرد که به هر خانواده سرخپوست در ازای اجاره زمین آنها، مبلغی تعلق گیرد. الان پیش خودتان گفتید که چقدر آمریکا خوب است؟ خب! اگر لحظهای پیش خودتان این فکر را کردید که این مبلغ پرداخت شد، برگردید و این متن را از ابتدا بخوانید! اما اگر مطمئن بودید که آمریکا طبق رویه همیشگی خود، این قانون را نیز نقض میکند، این را نیز بدانید که بعد از گذشت صد سال، دولت این کشور اعلام کرد: حالا غرامت چقدر بود؟ بیایید پرداخت کنیم...
خدایی این مورد دیگر ضرر نبود و پرداخت غرامت بعد از صد سال عین منفعت است، اگرنه آن را هم نقض میکردند.
4- توزیع 60هزار دلار پول بین شعبان بیمخ و پری آژدان قزی و دارودستهشان شاید در نگاه اول بریز و بپاش بیخودی پنداشته شود ولی گاهی برای گرفتن جلوی ضرر، 60 هزار دلار، سنار سیشاهی بیشتر نیست. این شد که آمریکاییها در یک همکاری دوجانبه با طرف انگلیسی در کودتایی موسوم به 28 مرداد، با زیرآبی رفتن برای دولت قانونی مصدق، برای 25 سال دیگر هورت کشیدن از چاههای نفت ایران را برای خود تضمین کردند.
5-لیبی دیگر قربانی زبان چرب و نرم آمریکاییها برای رفع بالمره تحریمها در صورت لغو برنامه هستهای خود بود. جوهر این توافق خشک نشده بود که آمریکاییها که چرت بعدازظهرشان از سروصدای اعتراضات مردم لیبی پاره شده بود، با چند حمله هوایی صداها را در نطفه خفه کردند.
بعد از اینها هم چند مورد بیاهمیت دیگر درباره عدم تعهد به قراردادها بود که تیتروار آنها را ذکر میکنیم: خیانت به شوروی، سرنگونی اخوانالمسلمین مصر و به زندان رفتن مرسی علیرغم همکاری با آمریکا، حضور بیستساله در افغانستان با شعار سرنگونی القاعده و اشغال چندساله عراق با هدف سرنگونی صدام. در همه آنها از آنجا که آمریکا معتقد بود یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بیپایان است، زد زیر همه توافقها.
البته در مورد برجام بی انصافی نکنیم! چرا که آمریکا تا قبل از نقض عهد به یکدرصد از تعهداتش عمل کرده بود (یعنی قرار بود عمل کند) و فقط نود و نه درصد دیگر باقی مانده بود. در مورد آن نود و نه درصد هم قرار بود یک امضا تضمین باشد که با بیرون رفتن کری از کاخ سفید، تضمینش نیز جر خورد!