هموطن بهپا نخیز! جان عزیزت این یک بار را بهپا نخیز و در مغازهات را باز نکن. میدانی تا الان چند بار فراخوان اعتصاب دادیم و تو محلّ سگ هم نگذاشتی؟ این همه حرص و طمع مال دنیا برای چیست؟ باور کن ارزشهایی بالاتر از پول هم وجود دارد؛ مثلاً آزادی پوشیدن شلوارک که ما این روزها برایش تلاش میکنیم.
اصلاً یک پیشنهاد که نه شما ضرر کنید و نه ما از نان خوردن بیفتیم؛ بیایید و سر ظهر کرکره مغازهتان را بدهید پایین و برای نماز بروید مسجد؛ باور کنید نماز در مسجد و به جماعت چنان ثوابی دارد که نگو. تازه اگر نصیحت ما را بخواهید، میگوییم نافله هم بخوانید؛ چرا که مرگ و قیامت و حساب و کتاب بسیار نزدیک است. بعد از مسجد هم با کسبه بهصورت دستهجمعی از مسجد برگردید و برای ورزش نیمروزی، با مشتهایی گرهکرده، دستهایتان را بالا و پایین کنید؛ ما خودمان بعداً رویش صدا میگذاریم. اگر این کار هم سخت بود، لااقل صبحها نیم ساعت دیرتر مغازه را باز کنید تا کار ما هم راه بیفتد. در این هوای سرد، ما خودمان هم از کنار بخاری اغتشاشات را مدیریت میکنیم، شما چطور کله صبح مغازه را باز میکنید؟
و در پایان سخنی با طلبکارها! هموطن سرمایهدار، با بدهکارت مهربان باش و یکی دو ماهی چِکش را برگشت نزن؛ ما خودمان یک تیم شرخر زبده داریم، و قول میدهیم بعد از چنج شدن رژیم، طلبت را با هر سطح از خشونتی که بخواهی، وصول کنیم؛ بیا و همکاری کن، بلکه لااقل چهارتا مغازه ببندند و کار رژیم تا شب یلدا تمام شود.