printlogo


کد خبر: 258204تاریخ: 1401/10/7 00:00
راز خطبه خداحافظی

اشکان صدیق: در میان کلمات امیرکلام در نهج‌البلاغه شریف، خطبه‌ای وجود دارد که براستی روضه‌ای است سوزناک که قلب هر انسان باعاطفه‌ای را به درد می‌آورد و ناخودآگاه اشک او را جاری می‌کند. خطبه 202 نهج‌البلاغه که حکایت از کثرت مظلومیت اول مظلوم عالم دارد، جملات و درددل‌های وصی بحق پیامبر درباره شهادت و فراق حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها خطاب به خاتم‌الانبیاست؛ خطبه‌ای که باید با سوز و آه خواند و برای غربت مولای متقیان، سیر گریست.
امام علیه‌السلام این سخنان پر سوز و گداز را هنگامى مى‌گوید که جسم پاک زهراى مرضیه علیها‌السلام را با دست خود در قبر مى‌گذارد؛ سخنانى که از یک سو دلیل بر عظمت بانوى اسلام فاطمه زهرا علیهاالسلام و از سوى دیگر نشانه شدت ناراحتى على علیه‌السلام از فراق جانگداز اوست.
امام علیه‌السلام در بیان این عبارات، بهترین و مناسب‌ترین مخاطب؛ یعنى رسول خدا صلى‌الله‌ علیه ‌وآله را انتخاب کرده و با او درد دل مى کند و سخن خود را اینگونه شروع مى‌کند: «سلام و درود بر تو اى رسول خدا از سوى خودم، و از سوى دخترت (زهرا) که هم‌اکنون در جوار تو فرود آمده و به سرعت به تو ملحق شده است»؛ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ‌الله عَنِّی، وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَه فِی جِوَارِکَ، وَالسَّرِیعَه اللِّحَاقِ بِکَ.
با اینکه محتواى سخنان امام علیه‌السلام، شکواییه دردناکى است؛ ولى ادب کلام ایجاب مى‌کند از سلام و درود بر پیامبر صلى‌الله علیه وآله شروع کند.
جمله «النَّازِلَه فِی جِوَارِکَ» نشان مى‌دهد قبر بانوى اسلام در کنار قبر پیامبر صلى‌الله علیه وآله است که نظریه کسانى که قبر مقدس آن حضرت را در خانه‌اش مى‌دانند، تقویت مى‌کند.
البته ممکن است دفن در بقیع را نیز در جوار پیامبر صلى‌الله علیه وآله محسوب کنیم یا جوار را به معناى همسایگى روحانى و معنوى در بهشت بدانیم ولى معناى اول با ظاهر عبارت سازگارتر است و روایات متعددى نیز آن را تایید مى کند.
جمله «السَّرِیعَه اللِّحَاقِ بِکَ» اشاره پرمعنایى به مصائب شدید حضرت فاطمه زهرا علیها‌السلام دارد که او را در بهترین سال‌هاى جوانى به دیار باقى منتقل کرد و فاصله آن با رحلت پیامبر صلى‌الله علیه وآله مطابق برخى روایات 75 روز و طبق روایات دیگرى 95 روز بوده است و در روایات غیرمشهورى 4 ماه و 6 ماه نیز گفته شده است. 
سپس امام علیه‌السلام در ادامه، خطاب به پیامبر اکرم صلى‌الله علیه وآله عرض مى‌کند: «اى رسول خدا! از فراق دختر برگزیده و پاکت، پیمانه صبرم لبریز شده و طاقتم از دست رفته است، هر چند پس از رو به رو شدن با غم بزرگ فراق و مصیبت دردناک تو، این مصیبت براى من قابل تحمّل شده است»؛ قَلَّ، یَا رَسُولَ اللهِ، عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَرَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی، إِلاَّ أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ، وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ، مَوْضِعَ تَعَزٍّ.
اشاره به اینکه اگرچه مصیبت زهرا علیها‌السلام فوق‌العاده جانکاه است ولى درد مصیبت تو از آن، سنگین‌تر و جانکاه‌تر بود و تحمل آن، راه را براى تحمل این، هموار کرد. به یقین مصیبتى بزرگ‌تر از مصیبت رحلت پیامبر براى على علیه‌السلام، هر چند فاطمه زهرا(س) همسرى بسیار گرانقدر و بى‌مانند بود، نبوده است. پیامبر به منزله پدر على علیه‌السلام و افزون بر آن، رهبر، راهنما، معلم، استاد و خلاصه، همه چیز آن حضرت بود، لذا در حدیثى آمده است پیامبر اکرم صلى‌الله علیه وآله خطاب به على علیه‌السلام فرمودند: «یا أَبَا الرَّیْحانَتَیْنِ... عَنْ قَلیلِ یَنْهَدُّ رُکْناکَ؛ اى پدر ۲ گل خوشبو... بزودى ۲ ستون حیاتت درهم مى‌شکند».
هنگامى که پیامبر اکرم صلى‌الله علیه وآله رحلت فرمود على علیه‌السلام فرمود: «هذا أَحَدُ رُکْنَی الَّذی قالَ لی رَسُولُ اللهِ؛ این یکى از آن
۲ ستونى است که پیامبر فرمود». و چون فاطمه زهرا علیها‌السلام شربت شهادت نوشید، فرمود: «هذَا الرُّکْنُ الثّانی الَّذی قالَ رَسُولُ اللهِ؛ این ستون دیگرى است که رسول‌الله فرمود».
آنگاه امام علیه‌السلام در شرح این سخن مى‌افزاید: «(فراموش نمى‌کنم) من تو را با دست خود در میان قبر نهادم و هنگام رحلتت روح تو در میان گلو و سینه من روان شد «فَ‌إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ؛ ما از خداییم و به سوى او باز مى‌گردیم»؛ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَه قَبْرِکَ، وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ، فَ‌إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ!
قرائن نشان مى‌دهد (و خطبه 197 نیز دلالت دارد) سر مبارک پیامبر هنگام رحلت بر سینه پاک على علیه‌السلام بود و در همان حال روح پاکش به عالم بقا شتافت و از میان سینه و گلوى على علیه‌السلام گذشت.
آنگاه امام بار دیگر به شرح مصیبت حضرت زهرا بازمى‌گردد و خطاب به پیامبر عرضه مى‌دارد: «(اى رسول خدا!) امانتى را که به من سپرده بودى هم اکنون باز پس داده شد و گروگانى که نزد من بود گرفته شد ولى اندوهم جاودان است و شب‌هایم همراه بیدارى و بى‌قرارى، تا آن زمان که خداوند منزلگاهى را که تو در آن اقامت گزیده‌اى برایم برگزیند (و به تو ملحق شوم)»؛ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَه، وَ أُخِذَتِ الرَّهیِنَه! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، إلَى أَنْ یَخْتَارَ‌الله لِی دَارَکَ الَّتی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ.
این عبارت که از شدت اندوه على علیه‌السلام در برابر حادثه غم‌انگیز شهادت حضرت زهرا علیها‌السلام حکایت مى‌کند، بخوبى نشان مى دهد تا چه حد این بانوى عزیز در نظر على علیه‌السلام گرامى بود و پیوند عاطفى و روحانى و معنوى آن دو به یکدیگر عمیق و ریشه‌دار.
تعبیر به «ودیعه» اشاره به همان چیزى است که پیامبر صلى‌الله علیه وآله در آستانه رحلتش دست فاطمه را گرفت و در دست على علیه‌السلام گذارد و فرمود: «یا اَبَاالْحَسَنِ هذِهِ وَدیعَه‌الله وَ وَدیعَه رَسُولِهِ عِنْدَکَ فَاحْفَظْ‌الله وَاحْفَظْنی فیها وَ إِنَّکَ لَفاعِلُهُ؛ اى ابوالحسن! این ودیعه خدا و ودیعه رسولش محمد نزد تو است؛ حق خداوند و حق مرا درباره آن رعایت کن و مى دانم رعایت خواهى کرد».
تعبیر «رهینه» (گروگان) ممکن است اشاره به این باشد که پیامبر اکرم صلى‌الله علیه وآله از على علیه‌السلام پیمان خلافت و وصایت و وفادارى گرفته بود و دخترش زهرا علیها‌السلام گویى در برابر آن گروگان بود.
با توجه به اینکه یکى از معانى «رهینه» نعمت بزرگ است و حضرت زهرا بزرگ‌ترین نعمتى بود که خدا به على علیه‌السلام داده بود، تعبیر بالا در این باره به کار رفته است.
جمله «حُزْنِی فَسَرْمَدٌ» تفسیرش روشن است، زیرا هر زمان على علیه‌السلام به یاد فاطمه زهرا مى‌افتاد، غم و اندوهش تجدید مى‌شد و این اندوه بزرگى بود که سراسر زندگى على علیه‌السلام را در بر گرفته بود.
جمله «وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ» کنایه از این است که بسیار شب‌ها به یاد آن بانوى عزیز مى‌افتم و خاطره او خواب را از چشم من مى‌رباید. گواه این سخن اشعار معروفى است که از آن حضرت در فراق حضرت زهرا علیها السلام انشا فرمود:
نَفْسی عَلى زَفَراتِها مَحْبُوسَه 
یا لَیْتَها خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَراتِ
لا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیاهِ وَ إِنَّما 
 أَبْکی مَخافَهَ أَنْ تَطُولَ حَیاتی
جانم گرفتار مصیبت دردناک او است و اى کاش با آه و ناله از این تن بیرون مى‌آمد
بعد از تو زندگى در نظرم بى‌ارزش است و اگر اشک مى‌ریزم براى این است که مى‌ترسم بعد از تو عمرم طولانى شود (و همواره گرفتار درد فراق تو باشم).
آنگاه امام علیه‌السلام به گوشه‌اى از مصائب دردناک حضرت زهرا علیها‌السلام اشاره کرده، عرضه مى‌دارد: «(اى رسول خدا!) بزودى دخترت تو را آگاه خواهد کرد که امت تو در ستم کردن به وى دست به دست هم داده بودند، سرگذشت دردناک او را بى پرده از او بپرس و خبر این حوادث را از وى بگیر. این حوادث دردناک زمانى رخ داد که هنوز مدت زیادى از رحلت تو نگذشته و یادت فراموش نشده بود»؛ وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ، وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ؛ هذَا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ
ظاهر این است که این عبارات سربسته که امیرمؤمنان على علیه‌السلام براى رعایت ادب در پیشگاه پیامبر آن را زیاد نمى شکافد و شرح نمى‌دهد اشاره به حوادث بسیار اسف‌انگیزى است که پس از مدت کوتاهى از رحلت پیامبر رخ داد؛ هجوم به خانه زهرا علیها‌السلام، آتش زدن در خانه، اسقاط جنین آن حضرت و بردن امام به زور به سوى مسجد براى بیعت، حوادثى است که نه تنها به صورت پررنگ در تاریخ شیعه آمده، بلکه در منابع اهل سنت هم با کمال تعجب صریحاً ذکر شده است.
واژه «تضافر» که از ریشه «ضفر» (بر وزن ضعف) گرفته شده و به معناى تعاون و همکارى بر انجام چیزى است، اشاره به این است که گروهى از امت در انجام این جرائم شرکت داشتند و از آنجا که بسیارى با سکوت‌شان، این کار را تایید کردند، نسبت به همه امت داده شد و «هضم» در اصل به معناى ظلم کردن و شکستن است و واژه «عهد» در اینجا به معناى زمان است و معانى دیگرى نیز دارد.
این احتمال نیز داده شده است که عهد، اشاره به پیمان‌هایى باشد که پیامبر اکرم صلى‌الله علیه وآله درباره خلافت على علیه‌السلام و حفظ احترام اهل‌بیت علیهم‌السلام بویژه دخترش زهرا و قراردادن آنها در کنار قرآن به مقتضاى حدیث ثقلین و امثال آن گرفته بود؛ یعنى مدت طولانى از این پیمان‌ها نگذشته بود که گروهى از امت همه را به فراموشى سپردند و دست به جنایاتى زدند که عقل را حیران مى‌کند.
سرانجام امام در آخرین سخن خود خطاب به پیامبر و بانوى اسلام، زهراى مرضیه چنین مى‌گوید: «درود خدا بر شما هر دو باد، درود و سلام وداع کننده؛ نه وداع ناخشنود خسته دل، اگر از کنار قبرت بازگردم به خاطر ملالت نیست و اگر اقامت گزینم (و گریه و زارى) سر دهم، هرگز به جهت سوءظن به وعده نیک خداوند درباره صابران و شکیبایان نیست»؛ وَالسَّلاَمُ عَلَیْکُمَا سَلاَمَ مُوَدِّع، لاَ قَال وَ لاَ سَئِم، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَه، وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ‌الله الصَّابِرِینَ
از این تعبیرات بخوبى روشن مى شود حق‌نشناسان در زمان کوتاهى بعد از رحلت پیامبر چه مصائبى بر اهل بیت‌ علیهم‌السلام او و عزیزترین عزیزانش وارد کردند؛ مصائبى که على ‌علیه‌السلام را که کوه شکیبایى و استقامت بود؛ به لرزه درآورد و همچون مادر جوان‌مرده به گریه و ناله واداشت و عجب اینکه مدارک این تهاجم بى‌رحمانه بر بیت وحى، در کتب اهل سنت نیز به صورت گسترده آمده است.

 


Page Generated in 0/0079 sec