شهید سلیمانی چگونه با اقدامات خود منطقه غرب آسیا را از توطئههای خطرناک آمریکا نجات داد و باعث ایجاد امنیت و ثبات در این کشورها شد
پس از پایان جنگ تحمیلی، نظام جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر تجاربی که از دفاع مقدس به دست آورده بود با توجه به آموزههای دینی خود به این نتیجه رسید باید پیشروی دشمن را بیرون از مرزهای خود متوقف کند و الا باید در داخل خاک خود با دشمن درگیر شود. همین نگرش باعث تشکیل سپاه قدس انقلاب اسلامی ایران شد و فرماندهی آن به دستان باکفایت سردار رشید اسلام حاجقاسم سلیمانی سپرده شد. آمریکاییها، صهیونیستها و کشورهای غربی در ابتدا نسبت به سپاه قدس و فرماندهاش توجه خاصی نداشتند و آن را تهدید مهمی برای خود در منطقه نمیدیدند ولی به مرور زمان بویژه پس از جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی و حزبالله لبنان، معادلات در منطقه برای غربیها تغییر کرد و آنها خود را در مقابل یک حریف جدی به نام سپاه قدس و سردار سلیمانی دیدند. در 15_ 10 سال اخیر اثرات و فعالیتهای سپاه قدس انقلاب اسلامی و فرمانده آسمانیاش حاجقاسم سلیمانی مورد توجه بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی و نظامی در غرب آسیا قرار گرفته است. به منظور بررسی بیشتر این موضوع با دکتر جواد منصوری، کارشناس بینالملل، نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و معاون اسبق وزارت امور خارجه گفتوگو کردیم.
* آقای دکتر منصوری! بسیاری از کارشناسان سیاسی و نظامی بویژه در دهه 90 از تاثیر عمیق سردار شهید حاجقاسم سلیمانی در منطقه غرب آسیا سخن میگفتند؛ این اثرگذاری چگونه بود و با چه سازوکاری و زمینهای اتفاق افتاد؟
قبل از اینکه درباره نقش سردار سلیمانی در منطقه غرب آسیا صحبت کنیم اشارهای باید کنیم به وضعیت این منطقه در ۳ دهه گذشته و بعد ببینیم با توجه به تحولات ۳ دهه گذشته، نقش سپاه قدس و فرماندهی آن یعنی سردار شهید سلیمانی چه بوده است.
بعد از پایان جنگ تحمیلی 8 ساله عراق علیه ایران، غرب به این جمعبندی رسید باید یک تغییرات گستردهای در وضعیت غرب آسیا به وجود آورد و مانع از این شود جریانهای انقلاب اسلامی در این منطقه سلطه غرب را به چالش بکشند.
جریان اشغال کویت پیش آمد و به دنبال آن بحث جنگ علیه عراق شکل گرفت و دولت بعثی عراق ساقط شد. تصور غرب این بود با اشغال افغانستان و عراق برای مقابله با ایران و نفوذ ایران در منطقه و حتی تغییر رژیم در ایران زمینه آماده شده، لذا بحث خاورمیانه جدید را در دهه 70 طراحی کردند و از ابتدای دهه 80 اجرای آن با جریان 11 سپتامبر کلید خورد. در این موقعیت مقام معظم رهبری سردار سلیمانی را که در آن زمان فرمانده سپاه منطقه جنوب شرق کشور بود، به فرماندهی سپاه قدس منصوب میکنند.
محاسبات و شناخت رهبر حکیم انقلاب نسبت به منطقه و انتظارات ایشان از سپاه قدس، نکته قابل تأملی است. به این ترتیب سپاه قدس در یک شرایط کاملاً جدیدی قرار گرفته که در منطقه باید در مقابل اشغالگری و یکجانبهگری آمریکا بایستد و از سوی دیگر کل تهدیدات علیه جمهوری اسلامی را خنثی کند. بنابراین یک لشکر و ارتش برونمرزی شکل میگیرد که در ابتدا اسرائیل و متحدان غرب در منطقه و غربیها این موضوع را چندان جدی نگرفتند و تصورشان این بود یک گروه چریکی و شورشی در مقابل ارتش غرب که به منطقه آمده، خواهد بود اما بتدریج قضایا تغییر کرد و به گونهای پیش رفت که ما طی نزدیک ۲ دهه شاهدیم نه تنها طرح خاورمیانه بزرگ شکست خورد و نه تنها ارتشهای غربی از منطقه شکست خورده خارج شدند، بلکه بسیاری از معادلات منطقه هم تغییر کرد که مهمترین آن قضیه فلسطین و لبنان و یمن است که از درون آن، مقاومت در مقابل سلطه غرب بیرون آمد. به عبارت دیگر این جنبش، این مقاومتی که در مقابل لشکرکشی غرب به منطقه شروع شد و در مقابل آن سپاه قدس آمد، با سازماندهی مردم در منطقه لبنان، روسیه، عراق و یمن هر کدام با شکل و اسمی، صحنه کار را عوض کرد، لذا سال 1385 جنگ 33 روزه را علیه حزبالله راه انداختند و بعد از آن سراغ جهاد اسلامی و حماس و سپس به دنبال سوریه و الی آخر رفتند. البته قضایا باز هم به گونه دیگری تغییر کرد که قطعا مغایر و مخالف آن چیزی بود که طراحی شده بود و اینجا بود که در واقع اسرائیلیها برای نخستینبار یک شکست بزرگ نظامی را در تاریخ موجودیت خود تجربه کردند. تا قبل از این جریان، اسرائیلیها در هر جنگی وارد شده بودند، پیروز از صحنه خارج شده بودند ولی در جنگ ۳۳ روزه شکست خوردند. شکست بسیار سنگینی هم بود؛ شکست از یک گروه مبارز نه از یک دولت و یک ارتش منظم. در هر حال تمام اینها با هدایت، فرماندهی و برنامهریزی سپاه قدس به فرماندهی سردار سلیمانی انجام شد.
* از نظر شما به عنوان یک کارشناس سیاسی، چه زمانی اهمیت سردار سلیمانی و سپاه قدس برای دشمنان پررنگ شد و برای مقابله با ایشان برنامهریزیهای جدیتری انجام دادند؟
مساله سپاه قدس و سردار سلیمانی از بدو تولد برای آمریکاییها و اسرائیلیها مورد توجه قرار گرفت ولی همانطور که عرض کردم اینها ابتدا مساله را خیلی جدی نمیگرفتند ولی بعد از جنگ ۳۳ روزه، سردار سلیمانی و سپاه قدس به عنوان یک مساله نهتنها در منطقه غرب آسیا، بلکه در کل دنیا مطرح میشود که این آدم کیست و چه مغز متفکری دارد، چه برنامهای دارد و چگونه کار میکند. در کشورهای مختلف درباره ایشان جزئیترین اطلاعات را جمعآوری و در واقع سعی میکردند پرونده ویژهای را برای ایشان درست کنند. چندینبار هم طرح ترور ایشان را طراحی کردند ولی به هر دلیلی اجرا نکردند.
* راهکار آمریکاییها و کشورهای غربی برای مقابله با این تهدید بزرگ چه بود؟ آنها هیچوقت به فکر حمله نظامی به ایران افتادند؟
ببینید! در سالهای اخیر آمریکاییها متوجه شدند با ارتش و نظام خود نمیتوانند در منطقه کارایی داشته باشند، لذا سعی کردند دست به کارهای خاص دیگری همچون تشکیل داعش بزنند. تشکیل داعش یکی از کارهایی بسیار بزرگی است که غرب در یک قرن گذشته انجام داد و نظیر طرح داعش شاید در چند قرن گذشته سابقه نداشته است. البته قبلاً گروه القاعده و طالبان را تشکیل داده بودند، ولی داعش به مراتب گستردهتر، آموزشدیدهتر، مجهزتر و با امکانات بسیار پیچیدهتری بود که ماموریتش این بود کل جریان مقاومت اسلامی در منطقه را جمع کند.
قضیه داعش یک قضیه بسیار عجیبی است. شاید هنوز خیلی از زوایای این جریان برای مردم ما گفته نشده است؛ یا نیاز ندیدند یا اینکه فکر کردند اگر بگویند مردم ما خیلی بترسند یا دلایل دیگری.
تصورشان این بود تنها و آخرین راه برای تضعیف انقلاب اسلامی طرح داعش است اما سردار سلیمانی با نیروهای سپاه قدس و نیروهای انقلابی در منطقه این جریان و این طرح را با شکست مواجه میکند. اینجاست که غرب به عنوان اینکه ضربهای زده باشد و کاری کرده باشد، طرح به شهادت رساندن شهید سلیمانی را میریزد و اجرا میکند. من البته درباره شخصیت شهید سلیمانی خصلتها و نوع عملکرد ایشان وارد جزئیات نمیشوم. این را باید کسانی که به هر حال در این زمینه با ایشان همراه بودند و همکار بودند و اطلاعات جزئیتر دارند، مطرح کنند اما آنچه اتفاق افتاد این بود که ایشان با ذهن خلاق و تحلیلی و دقیق خود توانست تمام معادلات منطقه را به هم بزند، البته هم از حمایتها و هدایتهای مقام معظم رهبری برخوردار بود، هم از نیروهای مخلصی که در سپاه قدس بودند و هم نیروهای مومن و مخلصی که در منطقه از جمله در عراق سوریه لبنان و یمن بودند. اینها مجموعاً یک جریان به وجود آوردند که در رأس این جریان شهید سلیمانی بود. ایشان به دلیل خصلت بسیار متواضعانه براحتی توانست همه نیروها را جمع و همدل و همجهت کند. این مساله بسیار مهمی است که با مطالعه و مشاهده به این رسیدند و کمتر به این نکته درباره عملکرد شهید سلیمانی تأکید شده است.
* یک سوالی که برای بعضی پس از شهادت حاجقاسم ایجاد شد این بود که مگر آمریکاییها نمیدانستند با شهید کردن سردار سلیمانی، عشق و علاقه مردم ایران و منطقه به این سردار آسمانی بیشتر میشود، پس چرا دست به این کار احمقانه زدند؟
اینها تصورشان این بود که با شهادت سردار سلیمانی نیروهای مقاومت در داخل ایران و خارج ایران به هم میریزند و دولتها راه دیگری را پیش میگیرند اما نمیدانستند شهادت شهید سلیمانی، خطرناکتر از حضور سردار در سپاه است. این جمله بسیار جالب و دقیق بود و واقعیت قضیه هم همین است. به این دلیل حتی برخی خودشان هم اعتراف کردند کار اشتباه و خلافی بوده و به امنیت و اعتبار آمریکا و غرب ضربه زد.
نکته دیگر مساله حرکتی است که مردم منطقه بعد از شهادت ایشان داشتند. چه در عراق و چه در لبنان و ایران، مساله عادی نبود و در محاسبات معمول نمیگنجد که در عراق و ایران نزدیک 50 میلیون نفر به تشییع سران مقاومت در منطقه بیایند.
سیاستمداران و گردانندگان رسانهها و مراکز مطالعات پژوهشی دنیا این تصویرها را دقیق تجزیه و تحلیل میکنند و اینطور نیست که آنها فقط تلویزیون میبینند. آنها وقتی میبینند در تهران چند میلیون آدم آمدند، روی این مساله حساب میکنند.
اخیراً یکی از مقامات اسرائیلی یک جملهای را گفته که بسیار مهم است. وی گفته ما در کتابها خواندهایم که یکی از رهبران اسلامی با 313 نفر میآید و مدیریت دنیا را به دست میگیرد. ما معنای این حرف را نمیفهمیدیم ولی بعد از دیدن سردار سلیمانی به این نتیجه رسیدیم که اگر آن رهبر 100 نفر مثل سردار سلیمانی داشته باشد، میتواند دنیا را اداره کند. برای اینکه این یک نفر به تنهایی تمام معادلات منطقه را به هم زد، تمام طرحهای ما را با شکست مواجه کرد.
یک ضربالمثلی است که در عربی مطرح است که الفضل ما شهد اعداء؛ فضیلت حقیقی آن است که حتی دشمن هم مجبور شود بگوید. وقتی اسرائیلیها درباره سردار سلیمانی چنین صحبتی میکنند معلوم میشود که ابعاد بسیار مهمی دارد.
شکست طرح داعش تقریباً تمام محافل نظامی و امنیتی دنیا را متحیر کرد. این طرح در بسیاری از جاها یا قابل اجرا نبود و اگر هم اجرا شده بود، موفق نبوده است.
* پیشبینی شما از تقابل جریان مقاومت اسلامی و جریان غرب در منطقه پس از شهادت سردار سلیمانی چیست؟ به هر حال جریان مقاومت فرمانده بزرگ خود را از دست داد؛ آیا این مساله میتواند به تضعیف جریان مقاومت در منطقه بینجامد؟
آنچه حائز اهمیت است این است که بعد از شهادت سیدالشهدای مقاومت، تحولات منطقه باز در جهت تضعیف سلطه غرب پیش میرود. منتها ما نباید انتظار داشته باشیم مثلاً ظرف 3 سال و حتی 10 سال سلطه غرب در این منطقه پایان یابد. 20 سال آنها در این منطقه سرمایهگذاری کردند و پایان سلطه آنها زمانبر است. بنابراین باید یک دوره 20 ساله را در محاسبات بیاوریم. شاید به همین علت هم هست که شما ملاحظه میکنید قضایایی که در 3 ماه گذشته در ایران اتفاق افتاد، در واقع به نوعی آن کینه و عصبانیت و دشمنی فوقالعاده غرب را نشان داد ولی اینجا هم مردم و هم نیروهای مسلح و هم مسؤولان مربوطه این قضیه را به رغم طراحی ۳ سالهای که پشتش بود، با شکست مواجه کردند. باید بگوییم هنوز هم اسم و راه سردار سلیمانی به عنوان اسوه مقاومت، دشمنان را نگران میکند.
سردار شهید سلیمانی با تلاشهای خستگیناپذیرش در منطقه براستی امنیت و ثبات را برای این مرز و بوم به ارمغان آورد. برای مثال در عراق آمریکاییها در نهایت مجبور شدند دولت را به دست عراقیها بسپارند و خودشان هم بتدریج از عراق خارج شوند. اهمیت این موضوع زمانی مشخص میشود که بدانیم هدف آمریکاییها این بود که عراق و افغانستان ۲ پایگاه آنها شود تا در موعد مقرر نیروهای خود را ناگهان از منطقه به داخل ایران منتقل کنند و ایران اسلامی را به اشغال خودشان درآورند. حرکت چند سال گذشته سپاه قدس و سردار سلیمانی در منطقه، کل این طرح را با شکست مواجه کرد، به اضافه اینکه در فلسطین و یمن و لبنان هم حرکت ضدسلطه ضعیفتر از گذشته شد.