بررسی تاریخ تمدنهای جهان نشان میدهد در قریب به همه جوامع بشری، زن جایگاه ویژه و قابل احترامی نداشته است. از روم و یونان باستان گرفته تا تمدن مصر و ایران، زنان و دختران پیوسته مورد ظلم و بیاحترامی قرار میگرفتند. با ظهور ادیان الهی، پیامبران و کتب آسمانی تاثیرات چشمگیری در تصحیح نگاه غلط به زن و مبارزه در راه حقوق اساسی دختران و زنان ایجاد میکنند. اسلام به عنوان آخرین دین از ادیان الهی در این رابطه بیشترین اصلاح گری را داشته است که آیات متعدد قرآن مجید و سیره نبی مکرم اسلام(ص) و اهل بیت ایشان به وضوح این نکته را نشان میدهد. انقلاب اسلامی ایران نیز که بر اساس همان مکتب در عصر دنیای مدرن شکل گرفت، به نحو دیگری تلاشهای زیادی را برای نجات زن از ۲ خطر پردهنشینی و کالاشدگی مبذول داشت. به منظور موشکافی بیشتر این مسأله یادداشتی از دکتر محمدرحیم عیوضی در همین رابطه تقدیم میگردد.
زمانی امپراتوری بزرگ روم بر این عقیده بود که زن موجودی است بیجان که از حیات اخروی بیبهره است و حق سخن گفتن در حضور مردان را ندارد. کنفوسیوس چینی که اغلب به فکر و اندیشه او احترام گذاشته میشود، گفته است: «زن حق ندارد امر و نهی کند، چرا که کارش منحصر به کارهای منزل است و باید او را در منزل نگهداشت تا خیر و شرش از آستانه خانه فراتر نرود». فیلسوف آلمانی، هگل گفته است: زنی که من ناچار باشم به او احترام بگذارم و از او را تقدیر کنم، هنوز آفریده نشده و نخواهد شد. امپراتوری بزرگ فارس قدیم زن را مصدر بلاها میدانست و اعراب جاهلیت با آن خشونت و وحشیگری دختران بیگناه و معصوم را زندهبهگور میکردند. در مجموع درباره عقاید و رفتار این جوامع در ارتباط با زنان چند مطلب قابل ذکر است:
1- بشر قبل از اسلام درباره زن ۲ طرز تفکر داشت: یکی زن را انسانی در سطح حیوانات بیزبان میدانست و دیگری او را به لحاظ انسانی پست میپنداشت. مردان به عنوان انسانهای کامل، در صورت آزادی زن، از شر و فساد او در امان نبودند و به همین جهت زنان باید کاملا در قید تبعیت مردان قرار میگرفتند!
2- درباره وضع اجتماعی زن نیز ۲ نظر وجود داشت: عدهای زن را خارج از افراد اجتماعی میدانستند و معتقد بودند زنان همانند نیازمندیهایی چون خانه و سرپناه هستند که از آنها چارهای نیست. برخی نیز معتقد بودند زن مانند اسیری است که به بردگی گرفته میشود و باید از نیمه غالب اجتماع پیروی کند.
3- محرومیت زن در جوامع گذشته، همهجانبه بود و زن گاه کموبیش از تمام حقوق خود مگر به مقداری که بهرهمندی زن در حقیقت به سود مردان یا قیم زنان بود، محروم میشد.
4- اساس رفتار مردان با زنان، استوار بود که جنس قوی بر ضعیف غلبه دارد؛ به عبارت دیگر هر معاملهای که مردان با زنان میکردند، بر اساس استخدام و بهرهکشی بود. این روش امتهای غیرمتمدن بود اما امتهای متمدن نیز زن را انسانی ضعیفالخلقه میدانستند که توانایی برخورداری از استقلال در امور خود را ندارد و نیز موجودی است خطرناک که بشر از شر و فساد او در امان نیست.
در چنین زمانی بود که اسلام به زن شخصیت داد، کرامت زن را به او بازگرداند و او را با هویت اصلی و واقعیاش آشنا کرد.
از دیدگاه اسلام، زن و مرد مکمل یکدیگرند. آنها شبیه هم نیستند اما با هم برابرند. البته بنا به اختلافات فطری، مسؤولیتهای زنان با مردان متفاوت است. تغییرات فطری زن و مرد نه یک تبعیض که یک تقسیم مسؤولیت است و البته هدف از وجود این اختلافات برپاداشتن جامعه بشری است. اگر زن نیز عینا همان کارکردهای مرد را میداشت، آنها دیگر نیازی به هم نداشتند و ضرورتی برای زندگی مشترک احساس نمیشد.
زن و مرد ۲ انسانند و در انسانیت متساوی و متشابهند؛ یعنی در آنچه به انسانیت انسان مربوط میشود، هر ۲ برابر و همانند یکدیگرند؛ صرفا مرد انسان مذکر است و زن انسان مونث. شایان ذکر است که استعمال کلمه تساوی و تشابه درباره حقوق زن و مرد، یک بار معنایی را نمیرساند و این ۲ با هم تفاوتهای مهمی دارند؛ به عبارتی ارزش کمی حقوق زن و مرد با یکدیگر برابر است اما از نظر کیفی مسأله فرق دارد. غربیان نیز به این امر معترفند. الکسیس کارل در کتاب «انسان موجود ناشناخته» مینویسد: «به علت عدم توجه به این نکته اصلی و مهم است که طرفداران نهضت زن فکر میکنند هر ۲ جنس میتوانند یک قسم تعلیم و تربیت یابند و اختیارات و مسؤولیتهای یکسانی به عهده گیرند. زن در حقیقت از جهات زیادی با مرد متفاوت است و یکایک سلولهای بدنی همچنین دستگاه عضوی بویژه سلسله عصبی نشانه جنس او را بر روی خود دارد. قوانین فیزیولوژی نیز همانند قوانین جهان ستارگان سخت و غیرقابل تغییر است». ویل دورانت در کتاب «لذات فلسفه» مینویسد: «کار خاص زن خدمت به بقای نوع است و کار خاص مرد خدمت به زن و کودک. ممکن است کارهای دیگری هم داشته باشند ولی همه از روی حکمت و تدبیر تابع این ۲ کار اساسی شده است. این مقاصد اساسی اما نیمهآگاه است. برخورد با واقعیات تفاوت زن و مرد غیرقابل انکار است». با اینهمه استعمارگران برای رسیدن به اهدافشان همواره سعی کردند از تفاوتهای فطری زن و مرد سوءاستفاده کنند و شخصیت هر ۲ را لوث کند. برای نخستینبار نغمههای آزادی زن در اروپا و از سوی کارخانهداران انگلیسی مطرح و بعدها توسط پهلویها دنبال شد. آنها هدفشان استفاده از نیروی زنان با قیمت ارزان برای پیشبرد اهداف شومشان بود اما مسأله را به گونهای طرح میکردند که گویی زن صرفا زمانی آزاد خواهد بود که همچون مرد در کارخانه کار کند و زن وقتی زن است که همچون مرد باشد. آنها با این آزادیها، در واقع تمام اصالتها را به مرد میدادند. در واقع آنها تمام ارزشها را در مرد متبلور میدیدند و مدعی میشدند زن با انجام کارهای مردانه میتواند گوشهای از آن ارزش را به خود اختصاص دهد؛ این در حالی است که اسلام زن و مرد را مکمل یکدیگر میداند و به هیچیک از آنها ارزش مطلق نمیدهد.
در زمان پهلوی ندای آزادی زنان و برابری آنها با مردان سر داده شد اما این کار به قیمت کنار نهادن تمام ارزشهای مذهبی و اسلامی انجام گرفت. حکومت پهلوی در شرایطی که حتی مردان را از داشتن کمترین آزادیها محروم کرده بود، مطمئنا نمیپذیرفت زنها هم آزاد باشند. لذا باید گفت آزادی از دیدگاه آنان به معنای رهاشدن از قیدوبندهای مذهبی بود نه آزادی در مشارکتهای اجتماعی یا سیاسی. در واقع رژیم متوجه شده بود دیگر قادر نیست در مقابل رشد آگاهی جامعه مقاومت کند، لذا درصدد برآمد زن را از نظر اخلاقی فاسد کند تا آگاهی برای او نتیجه ندهد. اما زنان علیه تمام این برنامهها به مبارزه شدید برخاستند و منطق آنها منطق اسلام بود. آنها باور یافتند حجاب به معنای زندانیشدن زن و شرکت زن در مجامع لزوما به معنی اختلاط با مرد نیست. آنها منطق اسلام، یعنی اعتدال را در مرکز توجه خود قرار دادند. اسلام راستینی که به مردم تفهیم شد، در آگاهی آنان نقش اساسی و مهمی داشت. البته در این مورد نقش رهبری را نباید از یاد برد. رهبری، عامل موثری در انتقال این آگاهیها بود. اصولا تحقق آرمانهای واقعی اسلام همواره به یک مدیریت و رهبری کارآمد، محبوب و جدی نیاز دارد.
رهبر فقید انقلاب اسلامی با تیزبینی و تیزهوشی خاص خود دریافته بود که انقلاب اسلامی ایران بدون شرکت بانوان به ثمر نخواهد رسید؛ از این رو ایشان سعی کرد قوانین اسلامی درباره زنان را به وضوح به تصویر بکشد تا جای هیچ شک و شبههای باقی نماند: «ما نمیتوانیم و اسلام نمیخواهد که زن به عنوان یک شیء و عروسک در دست ما باشد. اسلام میخواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانی جدی و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمیدهیم زنان فقط شیء برای مردان و آلت هوسرانی باشند».
حضرت امام میفرمود: «صدر اسلام زنها توی لشکرها هم بودند، توی میدانهای جنگ هم میرفتند. اسلام با فساد دانشگاهها مخالف است... اسلام با دانشگاههای استعماری، مخالف است نه با دانشگاه. اسلام با هیچچیز از این مظاهر تمدن مخالفت ندارد. اسلام زنها را دستشان را گرفته آورده در مقابل مردها نگه داشته، در صورتی که در زمانی که پیغمبر آمد، زنها را هیچ حساب میکردند. اسلام زنها را قدرت داده است... آنچه که اسلام مخالف است، این است که اینطوری میخواهند زن را بار بیاورند که یک ملعبهای در دست مردها باشد و به قول شاه «زن باید فریبا باشد». ما میخواهیم این کلام را بگیریم، این غلط را بگیریم. ما میخواهیم زن آدم باشد مثل سایر آدمها، انسان باشد مثل سایر انسانها، آزاد باشد مثل سایر آزادها». ایشان در پاریس موکدا و صریحا اعلام داشتند که شرکت خانمها در تظاهرات و راهپیماییها ولو با منع صریح پدران و شوهرانشان مواجه شوند، واجب است و آنها حق ندارند مانع شرکت زنان شوند. طرح مسأله تکلیف شرعی زنان برای شرکت در فرآیند انقلاب از سوی امام، تمام محیطهای خصوصی و عمومی را به چالش کشید.
حضرت امام(ره) زن را نه مظهر فریب و بازیچه، بلکه او را مبدا همه خیرات و سعادتها معرفی کرد و میخواست از وجود او در ارتقا و تعالی جامعه استفاده کند. امام زن را موجودی بسیار باعظمت و کرامت میدید که سعادت و شقاوت جامعه تا حد زیادی به دست او است. یک جامعه خوشبخت از دیدگاه امام جامعهای است که زنانش تربیت شده و در جهت پرورش و هدایت، پیشرو و نمونه باشند. زن در حاشیه و کناره اجتماع نیست، بلکه محور و مرکز جامعه است. امام (ره) منشا تحولات انقلابی ایران را نخست از زنان میدانست؛ در واقع انقلاب ابتدا در میان زنان پیدا شد و سپس در جامعه جلوه کرد.
امام با تفکر خاص خود افق دید زن را وسیع کرد و حرکت زن به سوی کمال را سرعت بخشید. زن ایرانی متحول شد، راه صحیح را شناخت و دریافت بینش اسلامی و قوانین اسلامی برای او نافعتر و سودمندتر است. اندیشههای امام تاثیری عمیق و بسزا بر فرهنگ و باور زن و بر فکر و اندیشه او نهاد. امام به آنها فهماند اسلام هدفی جز حفظ شخصیت زن ندارد. زن وارد صحنه شد اما اینبار با حجاب اسلامی. آنها رعایت پوشش و حجاب اسلامی را سبب نقض حقوق خود و مخالف آزادی و فعالیتشان نمیدانستند. زنان فعالانه در انقلاب شرکت کردند و موجبات حیرت و تعجب همگان را فراهم آوردند.
در لابهلای گفتهها و نوشتههای امامخمینی در دوران مبارزه و ۲ دهه اول انقلاب، به موارد بسیاری برمیخوریم که حاکی از نظر مساعد ایشان نسبت به مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان است. پس از پیروزی انقلاب نیز ایشان طی سخنانی که به مناسبتهای گوناگون ایراد فرمودهاند، سهم چشمگیر زنان در پیروزی انقلاب اسلامی و دوران جنگ و نیز لزوم مشارکت اجتماعی زنان در جامعه اسلامی را مورد تصریح قرار دادهاند.
امامخمینی مشارکت اجتماعی زنان را با رعایت موازین اسلامی کاملا مجاز دانسته و مورد تاکید قرار داده است. علاوه بر این ایشان در بسیاری از گفتهها و نوشتههای خویش، مشارکت سیاسی را برای زنان لازم دانسته است: «زن باید در مقدرات اسلامی مملکت دخالت کند. شما همانگونه که در نهضتها نقش اساسی داشتهاید و سهیم بودهاید، هماکنون هم باز باید در پیروزی سهیم باشید و فراموش نکنید هر موقع اقتضا کند، نهضت کنید و قیام کنید». به طور کلی از مجموع گفتارها و سخنان امامخمینی درباره زنان برمیآید که ایشان تحصیل، شرکت در امور سیاسی، اشتغال و فعالیتهای اقتصادی را مطابق تاکید و تصریح اسلام، برای زنان مجاز شمردهاند.
انقلاب اسلامی ایران ویژگیهایی دارد که در مجموع این انقلاب را در میان همه انقلابهای جهان بینظیر و بیرقیب ساخته است. یکی از آن ویژگیها، قطعا ذیسهمبودن بانوان است.
با روشنشدن نخستین شعلههای انقلاب که زمینههای آن در راهپیماییها و تظاهرات و فعالیتهای سیاسی سال 1357 شکل گرفته بود، زن ایرانی که قبل از آن تنها ایفاگر نقشی بسیار ساده و ناقص بود، حصار بیبندوباری را در هم شکست و پا به میدان علم و عمل گذاشت و سیاستهای فرهنگ استعماری را که موجودیت او را نادیده گرفته بود، زیر پا گذاشت. زنان در تاریخ انقلاب اسلامی ایران همواره به منزله بازوان توانمند انقلاب و برانگیزاننده شعلههای فروزان آن به شمار آمدهاند و نقش آنان در انقلاب اسلامی بسیار عظیم تلقی شده است؛ چنانکه امامخمینی(ره) فرمودند: «در این نهضت زنان حق بیشتری از مردان دارند».
زن ایرانی با ظهور انقلاب اسلامی تحول یافت و تحول آفرید؛ هر روز به سوی رشد و کمال تازهای راه یافت و در کوره انقلاب آبدیده و استوار شد. زنان مسلمان و متعهد کشورمان برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی در صحنههای سیاسی- اجتماعی، بسیار فعال و سازنده قدم برداشتند و حرکتهای اجتماعی عظیمی با مشارکت آنان شکل گرفت.