رها عبداللهی: جامعهای که مادرانی بانشاط و راضی از «مادر بودن» دارد، از نظر سلامت روان رتبه بالایی خواهد داشت. دلیلش این است که مادر زاینده است. نه فقط زاینده نسل، که زاینده هر ارزش و نیرویی که یک جامعه برای تکاپو و رشدش نیاز دارد، چرا که او نه تنها واسطه خلقت و منشا تداوم نسل است، که نسل در دامن او پرورش مییابد. وقتی او سالم باشد، نسل سالمی پا به عرصه اجتماع میگذارد.
به چند دلیل باید بگوییم این کرامت در جامعه ما تضعیف شده است. از نشانههای بارز این تضعیف، وضعیت فرزندآوری در کشور است. به گواه آمارهای جمعیتی، زنان ایرانی طی سالهای اخیر یکچهارم گذشته مادر شدهاند. همچنین علاوه بر بالا رفتن سن ازدواج، به طور متوسط نزدیک ۴ سال بین ازدواج و بارداری فاصله هست که این تاخیر میتواند مناسبترین سنین مادر شدن را از آنان بگیرد. اگرچه علل متعددی برای این آمارها ذکر شده ولی نمیتوان انکار کرد «تضعیف جایگاه مادری» از مهمترین علل آن است. جایگاه مادری که در انگاره دختران و زنان تضعیف شود، تصمیم به مادر شدن در انتهای آمال و ایدهآلهایشان قرار میگیرد و کسب موقعیتهای شغلی و تحصیلی و فعالیتهای اجتماعی ارزش و اولویت بالاتری پیدا میکند. این ویژگی حتی در برخی کسانی که شاغل نیستند و خانهداری را برگزیدهاند هم دیده میشود. برخی زنان با وجود خانهدار بودن، از موقعیتشان احساس رضایت ندارند و حتی فرزندانشان را مانع رسیدن به آرزوها و پیشرفتهایشان میبینند. اعتماد به نفس تضعیف شده این زنان معضلی دیگر برای خانوادههاست.
سوال اینجاست چرا در جامعهای که در فرهنگش مادر جایگاهی والا و ارزشی فرامادی دارد، پیامبرش بهشت را زیر قدمهای مادران دانسته و رهبر کبیر انقلابش مادر بودن را اشرف کارها در عالم عنوان و تاکید کرده کوچک کردن جایگاه مادری خیانت به جامعه است، به وضعی رسیده که آمارها چنین زنگ خطر کاهش اقبال به فرزنددار شدن و در نتیجه کاهش جمعیت را به صدا درآورده است؟
یکی از علل چنین امری نوع برخورد نظام آموزشی و تربیتی ما با این موضوع است. از یک زمانی به بعد، نظام آموزشی ما بیشتر تمایزات جنسیتی در آموزش دختران و پسران را از برنامههای آموزشیاش حذف کرد. یعنی آموزشهای خانهداری و هنری ویژه دختران که در گذشته وجود داشت و دختران را برای پذیرش نقشهای آینده آماده میکرد، از آموزشها رخت بربست تا دختران در نظام آموزشی فقط مهیای ورود به آینده تحصیلی و شغلی شوند و گزینههای دیگری در چشمانداز ایدهآلهای خود نبینند. خروجی نظام آموزشی ما دخترانی هستند که برای پذیرش نقشهای خانوادگی خود تربیت نشدهاند و اولویتشان تحصیلات بالا و اشتغال به هر قیمت، بدون توجه به میزان نیاز جامعه و نیاز و شأنیت خود است. آنان مادری و خانهداری را قطب مقابل کسب جایگاههای اجتماعی، نقشی تحقیرآمیز و مانع رسیدن به آرزوهایشان میبینند. در چنین فضایی حتی آزادی انتخاب بین خانهداری و اشتغال از آنان گرفته میشود. سینما و تلویزیون و رسانههای دیگر نیز نقش پررنگی در این ماجرا داشتند.
البته در نظام اجرایی هم «مادری» به قدر کافی محترم نیست. چنانکه به خاطر ضعف حمایت از مادران شاغل و محصل، آنان همیشه مادر شدن را تهدیدی برای ادامه اشتغال یا تحصیل و پیشرفتشان میبینند. نه از همکاری دانشگاهها با مادران دانشجو و متقاضی هیأت علمی خبری هست نه ساعات اداری و آموزشی و زیرساختهای مهدکودکی محل کار با رسیدگی مادر به فرزندش تطابق دارد و نه اصلاً پذیرشی برای رفت و آمد او با کودک به مدرسه و دانشگاه و اداره و کارگاه وجود دارد. این قضیه در ادارات دولتی، حوزهها و دانشگاهها، نظام پزشکی و بخش خصوصی کمابیش به یک شکل است.
در کنار اینها تغییر سبک زندگی که فاصله گرفتن از فرهنگ ایرانی - اسلامی، ضعف اعتقادات دینی و نزدیک شدن به فرهنگ منحط غربی را به دنبال داشته، تاثیر بسزایی دارد. مجموع اینها به کاهش ارزش مادری در چشم افراد جامعه دامن میزند.
ما اگر دنبال افزایش سلامت روان و نشاط جامعه، بهبود اوضاع جمعیت و فرزندآوری کشور و حل چالشهای ناشی از تناقض نقشها هستیم، باید فکری به حال بازگشت کرامت جایگاه مادری در جامعه کنیم. آیا جایگاه تضعیفشده مادری قابل ترمیم و تقویت است؟ آری! حتما چنین است.
جامعه ما نیازمند این است که هویت مادری را از نو به فرزندانش بشناساند و انگارههای نادرست منفی را اصلاح کند. رهبر حکیم انقلاب در دیدار اخیر جمعی از بانوان بر اصلاح انگاره نقش خانهداری تاکید کردند و از رد یکی بودن خانهداری با خانهنشینی سخن گفتند. اصلاح انگارههای غلط بیش از هر جا در نظام آموزشی ما اتفاق میافتد. نقش نظام آموزشی از رسانه هم با همه قدرتش بیشتر است. فقط لازم است سیاستگذاران آموزشوپرورش کشور قدری با نقش مادری مهربانتر باشند و فکری به حال آمادگی مادران آینده کشور برای پذیرش نقش حیاتیشان کنند.