گروه فرهنگ و هنر: شیوه فرماندهی و منش و رفتار خاص سردار شهید محمد بروجردی باعث شد کسانی که با او همرزم و همدوره بودند، آموزههای بسیاری را در خاطرشان ثبت کنند. روحیه مشورت و انعطافپذیری این فرمانده در تصمیمگیریهای سرنوشتساز از جمله ویژگیهایی است که بسیاری به آن تاکید دارند و معتقدند با چنین خصلتی و نحوه بیان و ابلاغ دستورات فرماندهی با زبان نرم و قابل قبول توانست خود را در دل بسیاری جا دهد به طوری که هنوز هم بعد از گذشت سالها از شهادتش او را از یاد نبردهاند. مسعود سرمدی جزو کسانی است که در دوران فرماندهی شهید بروجردی در غرب کشور، مسؤولیت جانشین واحد آموزش منطقه 7 را بر عهده داشت. ساخت فیلم سینمایی «غریب» بهانهای شد تا سراغ سرمدی برویم که همراه برادرش سعید افتخار همراهی با شهید بروجردی را داشته است. این فیلم محصول سازمان هنری-رسانهای اوج است که برای جشنواره فجر آماده میشود.
***
او از نخستین مواجهه خود با شهید محمد بروجردی میگوید:ساختمانی در کرمانشاه بالای میدان فردوسی قرار داشت که به آن ساختمان کدیور میگفتند. در یکی از اتاقهای آن، میز پینگپنگ گذاشته بودند که بعدازظهرها خارج از ساعت اداری بچههای اعزامی تهران که اکثرا اعضای شورای فرماندهی ستاد غرب کشور بودند، آنجا جمع میشدند و بازی میکردند. به یاد دارم شهید محمد بروجردی را برای نخستین بار آنجا دیدم. قبل از آن شناختی از او نداشتم. خنده همیشگی، عینک با قاب درشت و ریش بور او در همان نگاه نخست، توجه من را به خود جلب کرد. وقتی پرسیدم او کیست؟ گفتند محمد بروجردی است. شهید بروجردی فرماندهای متواضع، بسیار ساده و خاکی بود و با وجود آنکه فرمانده بود و میتوانست دستورات خود را با تحکم به زیردستان بگوید اما هرگز این کار را نمیکرد و شیوه فرماندهیاش به هیچ عنوان دستوری نبود. حتی زمانی که دستورهای نظامی را ابلاغ میکرد آنها را با طیب خاطر، روی خوش و کلام نرم میگفت به طوری که هر کس آن دستور را از ایشان دریافت میکرد با تمام وجود میپذیرفت. هیچ وقت هم احساس نمیکردیم آنچه دستور میدهد یا تصمیمی که میگیرد اشتباه یا غلط است و بیچون و چرا پذیرفته میشد و کاملا به دل مینشست. او در کنار اینکه دستورات خود را به بهترین شکل ممکن بیان میکرد و همه دوست داشتند آن دستور را به بهترین شکل ممکن اجرا کنند، فردی بسیار اهل مشورت بود.
سرمدی به تشریح یکی از خاطرات خود پرداخت: زمانی که خدمت شهید بروجردی بودم مسؤولیتم جانشین واحد آموزش منطقه 7 بود و شهید گلاب مسؤول واحد آموزش بود. سال 61 به دلیل آنکه در شورای عالی دفاع مصوب شده بود نیروهای بسیج به صورت گسترده حضور پیدا کنند، سپاه کمبود پادگان آموزشی داشت؛ از این رو قسمتی از پادگانهای آموزشی ارتش چه در مراکز آموزش و چه در مراکز شهرها در اختیار سپاه قرار گرفت تا بتوانند مشکل محل آموزشی پادگانهای بسیج را مرتفع سازند. یکی از مجموعههای ارتش، داخل شهر کرمانشاه بود. بخشی از آنجا را جدا کردند و در اختیار واحد آموزش منطقه 7 قرار دادند. آن زمان مربیان آموزش، رزم شبانه، خشمشبانه و آموزشهای شبانه انجام میدانند و در آن دوران مرسوم بود بچهها در زمان خواب نیز آماده باشند تا دچار کمین و ضربه ضد انقلاب نشوند. برای همین رزمایش و مانورهای شبانه برگزار میشد. این عملیاتها سر و صدای زیادی به وجود میآورد و چون پادگان داخل شهر بود، برخی معترض بودند که این کارها آرامش شهر را برهم میزند. در شورای تأمین استان این بحث مطرح بود که این نوع آموزش مخل آسایش مردم است، در صورتی که این روش، بسیار روش مهم و موثری بود و نمیشد از این روش چشمپوشی کرد. اتاق فرماندهی و اتاق معاونت آموزش کنار هم بود و شهید بروجردی وقتی از اتاق بیرون آمد و میخواست به جلسه برود من پشت میز نشسته بودم. به من اشاره کرد تا به راهرو بروم. از من پرسید میشود نحوه آموزش را تغییر داد؟ گفتم غیر از این روش نمیشود رزمنده را برای رزم آماده کرد و سپس توضیحاتی در این زمینه ارائه دادم. ایشان استدلالهای من را قبول کرد. در صورتی که میتوانست به عنوان فرمانده نه از ما سوال کند و نه مشورت بگیرد و خودش دستور فرماندهی صادر کند اما همیشه و در هر شرایطی تلاش میکرد تا از نظر دیگران و مشورت گرفتن از آنها بهرهمند شود. وی تصریح کرد: به نظرم شهید بروجردی الگویی برای همه دورانها است و منش او میتواند سرمشق همه مسؤولان باشد. همین ویژگی که درباره مشورت گرفتن ایشان اشاره کردم، کلی درس و نکته در خود دارد. او از همه نیروها و اعضای مجموعهای که در آن کار میکرد، مشورت میگرفت و این مسأله جزو بارزترین ویژگیهای اخلاقیاش بود؛ همیشه این اخلاق و منش او برایم جالب و قابل تحسین بود. زمانی که شهید بروجردی به شهادت رسید، مدتی بود که به ستاد مرکزی سپاه در تهران آمده بودم و دورادور از دیگر دوستان اطلاع داشتم که کجا هستند و در چه پست و موقعیتی مشغول به خدمتند. شبی که خبر شهادت شهید بروجردی را شنیدم، خانه پدرزنم دعوت بودیم. اخبار تلویزیون آن شب اعلام کرد محمد بروجردی طی حادثهای به شهادت رسید. همان زمان احساس کردم دنیا روی سرم خراب شده است. تا خانه شهید بروجردی فاصله زیادی نداشتم. به سمت خانه ایشان رفتم و وقتی رسیدم دیدم دوستان دیگر هم که قبل از من خبردار شده بودند آنجا هستند. همه حال عجیبی داشتیم و میدانستیم انقلاب چه شخصیت بزرگی را از دست داده است. البته میتوان با مراجعه به سلوک ایشان، گرههای کنونی را باز کرد و بر مشکلات چیره شد.
وی با اشاره به ساخت فیلم «غریب» درباره شهید محمد بروجردی تصریح کرد: باید خیلی سال پیش فیلمی درباره شهید بروجردی ساخته میشد و به نظرم متولیان فرهنگی در این زمینه کوتاهی کردهاند، البته همین که بالاخره این اتفاق توسط سازمان اوج با فیلم «غریب» رخ داده، جای خوشحالی دارد. امیدوارم سازندگان از این موقعیت نهایت استفاده را برده باشند و به نسل امروز، این شخصیت شاخص را همانطور که بود، نشان دهند. به شهید بروجردی، «مسیح کردستان» میگویند و این ویژگی تنها یک لقب غلو شده نیست و عین حقیقت است. کلام او میتوانست هر کسی را منقلب کند و به فکر وا دارد. من به یاد ندارم او برافروخته و عصبانی شود یا با خشم با کسی صحبت کند. این ویژگیها باید در جان هنرپیشهای که نقش ایشان را ایفا میکند، بنشیند تا بتواند محمد بروجردی را آنطور که واقعا بود در مقابل دوربین نمایش دهد. سادگی و بیریا بودن او باید بهدرستی به نمایش گذاشته شود. نحوه صحبت و کلام بروجردی با همگان به گونهای بود که انگار آنها را سالهاست میشناسد و با آنان نشست و برخاست داشته است. سرمدی یادآور شد: اینکه سازندگان فیلم «غریب» بتوانند این ویژگی را به مخاطب نشان دهند، بسیار مهم است. این گرما و کاریزما باید در چهره و رفتار بازیگر نقش شهید بروجردی کاملا مشهود باشد تا مخاطب او را باور کند. در هر صورت یک فیلم سینمایی قطعا نمیتواند تمام ابعاد شخصیتی شهید محمد بروجردی را به نمایش بگذارد ولی قادر است منش او را تا حد امکان به تصویر بکشد. امیدوارم این اتفاق در فیلم «غریب» رخ داده باشد.