بیاخلاقیهای ادامهدار مربیان و بازیکنان لیگ برتر و بدتر شدن فضای فرهنگی تیمهای فوتبال
باربد بهراد: وضعیت فوتبال ما آیا متناسب با آن چیزی است که پیشتر در حوزه فرهنگی ادعایش را داشتیم؟ سرمربیان و کادر فنی بعد از هر شکست و ناکامی شدیدترین توهینها را به یکدیگر میکنند و سپس برای یارگیری در فضای مجازی سراغ استوری و توئیتهای معنادار میروند. افرادی که ادعای فرهنگی بودن دارند، چند درصد رفتارشان کمک به ارتقای فرهنگ هواداران فوتبال است؟ آیا آنچه در اهواز رخ داد، شایسته ۲ تیم بزرگ فوتبال ایران بود؟ فقط کم مانده بود اعضای کادر فنی 2 تیم یکدیگر را بزنند. هر که هر چه دوست داشت علیه دیگری گفت؛ از لجن خواندن فوتبال توسط قرمزها تا کشیدن بحث گرگ و کفتار از سوی اهوازیها. بدون شک این فوتبال آن چیزی نیست که مسؤولان فرهنگی ما قولش را داده بودند. ذرهای زیبایی و آرامش در آن دیده نمیشود. اعتراض و فحاشی حرف یک این فوتبال است، آن هم در روزهایی که هواداران روی سکوها نبودند تا کسی مثل همیشه مشکل را گردن آنها بیندازد.
مربیان تیمهای لیگ برتری خود آتشبیار معرکه شدهاند و حتی محرومیتهای متوالی هم نتوانسته اندکی رویه ناصواب آنها را بهتر کند. تا زمانی که میبرند، همه چیز خوب است اما به محض شکست، چنان تغییر رویه میدهند که حتی طرفدار خودی هم میماند کدام چهره کادر فنی تیمش را باور کند. یحیی گلمحمدی چرا هنگام شکست توانایی کظم غیظ ندارد؟ چرا اینچنین برآشفته میشود و رفتار و گفتاری را به کار میگیرد که طبعا باب میل میلیونها هوادار این تیم نیست؟ یا در آن سو جواد نکونام با آن همه سروصدا و بینظمی تصور کرده به نیمکت تیمملی خواهد رسید؟ این یک آبروریزی تمام عیار برای فوتبال ما است که حالا این مربیان شدهاند بزرگان آن.
معضلی که مدتهاست لکهای زشت بر چهره فوتبال انداخته است با بیتوجهی مسؤولان فرهنگی و انضباطی فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ همچنان ادامه دارد و هر هفته آبروریزی جدیدی را رقم میزند. فاصله گرفتن از جامجهانی هنوز به ۲ ماه نرسیده که رفتار مربیان، اعضای کادر فنی و بازیکنان ایران فاصله خود با دنیای حرفهای را کیلومترها کرده و در سکوت و بیتفاوتی مسؤولان فدراسیون فوتبال و سازمان، «غده» سرطانی «بیاخلاقی» و «بیآبرویی» در تار و پود جسم فوتبال نحیف و بیمار ایران رشد کرده است. مسؤولانی که برای «درس گرفتن» و «آموختن» از رویداد بزرگ جامجهانی و انجام کارهای «فرهنگی» بار سفر بستند و از رئیس تا نگهبان مقابل در، راهی قطر شدند، این بار هم نشان دادند سفرشان برای پرکردن اوقات فراغت بوده و «پوچ» و «بیخاصیت» به دل این فوتبال «بیصاحب» برگشتند. اتفاقاتی که در دیدار پرسپولیس - فولاد رخ داد، سر باز کردن غده سرطانی است که سالهاست تن رنجور و بیمار فوتبال ایران را آزار میدهد و مسؤولان فدراسیون و سازمان لیگ به جای جراحی و ترمیم آن نشستهاند و تماشا میکنند تا مرگ آن فرابرسد و بر پیکر بیجانش فاتحه بخوانند. حکمهای انضباطیای که صادر میشود و ظاهراً «ته» برخورد مسؤولان فوتبال با خاطیان است، بیشتر به یک منبع درآمد «جیب پرکن» برای فدراسیون و سازمان لیگ تبدیل شده تا عاملی بازدارنده برای تکرار اتفاقاتی که آبروی فوتبال را برده است. دسته گلها و روبوسیهای ابتدای بازی که در حین و پایان بازی جایش را به کتککاری و فحاشی میدهد، مدتهاست چهرهای «کاذب» از اخلاق و رفتار ورزشی در فوتبال را به نمایش گذاشته و هر روز «تصنعی» بودن آنها بیشتر از گذشته چهره زشت خودش را به علاقهمندان نشان میدهد و مسؤولان فرهنگی باشگاهها، سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال هم تماشاگری بیش نیستند و ظاهراً از این «زد و خوردها» لذت هم میبرند! همه کار فرهنگی سازمان لیگ فوتبال خلاصه شده در مراسم ابتدای بازی و تقدیر از چند نفر که بیشتر برای به دست آوردن دل فلان نهاد و فلان مسؤول انجام میشود و آنچه فراموش شده، انجام کار فرهنگی «اثرگذار» در فوتبالی است که بیشتر از همیشه به «اخلاق» و «فرهنگ» پهلوانی و ورزشی نیاز دارد. این «لکه» زشت و بدقواره مثل غدههای سرطان در جسم این فوتبال رخنه کرده و مثل اسید به جان رشتهای افتاده که سالانه میلیاردها تومان در آن نصیب دلال و مدیر و مربی و مسؤول و... میشود اما هیچ عایدی معنوی و «حظ بصری» برای مردم و طرفداران ندارد. پرسیدن اینکه «چه کسی باید جلوی این آبروریزی و افتضاح را بگیرد؟» هم دیگر تکراری و خستهکننده شده، چرا که سالهاست از سوی رسانهها، کارشناسان و دلسوزان فوتبال مطرح میشود اما هر چه بیشتر پرسیده میشود، بیتوجهی و پاسخ ندادن مسؤولان به آن هم بیشتر میشود. پس دیگر نباید پرسید، باید دنبال نهاد و سازمانی گشت که بیاید و «یقه» بالا تا پایین فدراسیون و سازمان لیگ را بگیرد و بپرسد در این فوتبال چه میکنید که نه تیمملی «اخلاقمدار» دارید، نه باشگاه «فرهنگی - ورزشی». نه مربیانتان بویی از رفتار و اخلاق «دهداری و دهداریها» بردهاند، نه ورزشکارانتان ردی از اخلاق و معرفت «تختی و تختیها» در وجودشان دیده میشود. باید بیایند از بالا تا پایین فوتبال بپرسند که با این هزینههای میلیاردی و دریافتیهای کلانتان چه میکنید که نه تیمملی طلسم سالها قهرمان نشدن در آسیا را شکسته و نه تیمهای باشگاهیتان. نه کار فرهنگی تاثیرگذار در این فوتبال میکنید و نه «عرضه» برخورد با «عربدهکشها» و «لاتهای ورزشی» را دارید. آنهایی که عشق و دلخوشیشان این فوتبال است از دست شما باید به کجا و کدام نهاد پناه ببرند که این کورسوی امیدشان قطع نشود و بتوانند برای دقایقی هم که شده از دیدن فوتبال لذت ببرند. این مردم باید چه کنند تا دیگر «عربدهکشی» و «توهین» و «بیاخلاقی» را در این فوتبال نبینند؟ مسؤولانی که در فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ و کمیتههای فرهنگی باشگاهها نشستهاند، تا قبل از آنکه دیر شود و جنازه این فوتبال بیمار را بر دوش بکشند، فکری کنند و از «شعار» دادن و «شو» بازی کردن دست بردارند و قدمی بردارند که خدا و خلق خدا از آنها راضی باشند.