مهدیه سهرابی: موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، طی سالهای اخیر سعی کرده در باب تبیین فرهنگ و ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت، گامهای موثری بردارد. مجموعه انتشارات موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، با حمایت و پشتیبانی از هنرمندان متعهد و خوش ذوق انقلابی و جوان، کتابهای فاخری را در حوزه ادبیات پایداری و دفاع مقدس به بازار نشر عرضه کرده که یکی از این آثار، کتاب «خلبان صدیق» نوشته محمد قبادی است. خاطرات و نوشتههای رزمندگان دوران پرافتخار ۸ سال دفاع مقدس برای نسل جوانی که آن دوران را به چشم ندیدهاند بسیار جذاب و خواندنی است. کتاب «خلبان صدیق» یکی از همین خاطرهنگاریها، شامل روایتی از زندگی یکی از قهرمانان و آزادگان سرافراز ایران اسلامی است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«از درون سلول نه آسمانی دیده میشد و نه اثری از آفتاب و مهتاب بود، اصلاً شب و روز را گم کرده بودم، فقط فکر و خیال میکردم؛ فکر و خیالهایی که اگر ادامه مییافت حتماً مرا به جنون میکشاند...کمکم به این فکر کردم که جسمم از بین رفته، پس حداقل روح و روانم را نجات بدهم و نگذارم بمیرد... خودم را رویینتن تصور میکردم... روزها بیش از صد بار آجرهای سلول کوچکم را میشمردم؛ شاید هم ۲۰۰ بار! ... از هر طرف که میشد میشمردم تا فکر و خیال آزاردهنده به سراغم نیاید...»
کتاب «خلبان صدیق» شامل مجموعه خاطرات آزاده خلبان امیر محمدصدیق قادری با مصاحبه و تدوین محمد قبادی بهتازگی توسط نشر سرو منتشر و راهی بازار نشر شده است. به همین بهانه سراغ محمد قبادی، نویسنده این کتاب ارزشمند رفتیم که این گفتوگو از نظرتان میگذرد.
* خاطرهنگاری رزمندگان دوران دفاع مقدس بسیار دشوار است؛ چه انگیزهای میتواند باعث شود یک نویسنده سراغ این سوژه برود؟
واقعیت این است که من در مقام پژوهشگر تاریخ، برای رسیدن به پرسشهای ذهنی خودم باید پاسخی درخور مییافتم، پس طبیعی است اگر بگویم به دنبال اغنای خودم رفتم و یا در پی آگاهی یافتن از تاریخ جنگی باشم که کودکی و نوجوانیام را در آن گذراندم.
در همه سالهای فعالیت پژوهشیام همیشه دوست داشتم موضوعات مختلف پژوهشی را تجربه کنم، برای همین احساس میکنم سوژههایی که در این سالها کار کردهام با یکدیگر یکی نیستند و از جهاتی با هم تفاوت دارند. آشنایی با امیر خلبان آزاده محمدصدیق قادری نیز یکی از آن سوژههای متفاوت برایم بود. هر چند علاقه و ارتباط شخصی من با ایشان، فراتر از یک سوژه تاریخپژوهی برایم تلقی میشد اما اگر بخواهم به پرسش شما پاسخ بدهم باید بگویم امیر خلبان قادری برای من یک بسته پژوهشی کامل بود. ایشان از حیث اخلاقی برایم بسیار قابل احترام بوده و هست، از نظر شخصیتی یک انسان وطندوست و از جهت نظامیگری یک خلبان دوره دیده و کارآزموده؛ اگر کتاب را خوانده باشید درمییابید که امیر قادری در 8 روز نخست جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بیش از 33 سورتی پرواز داشت و این یعنی بیش از ۴ سورتی پرواز در روز که بر خلاف قوانین پروازی است اما شرایط جنگ تحمیلی چنین اقتضایی را ایجاب کرده بود و مهمترین ویژگی ایشان اینکه یک اسیر جنگی بود و موضوع اسارت از موضوعات مورد علاقه من در زمینه تاریخ جنگ است. آزاده محمدصدیق قادری هشتم مهرماه 1359 در خیابان الرشید بغداد از هواپیمایش خروج اضطراری (Eject) میکند و اسیر میشود و در شهریور 1369 جزو آخرین اسیران ایرانی است که آزاد میشود و این یعنی 10 سال اسارت و دوری از وطن به همراه آسیبهای ناشی از آن که من در کتاب به این مهم اشاره کردهام.
* نوشتن خاطرات دوران دفاع مقدس برای جوانانی که آن ایام را ندیدند، چه سختیهایی دارد؟
واقعیت این است که من بیش و پیش از اینکه بخواهم به سختی این کار توجه کنم به اهمیت آن توجه میکنم. به هر حال هر کاری برای خود سختیهایی دارد اما آنچه برایم اهمیت دارد اینکه بتوانم کارم را درست انجام دهم و حلقه واسط صادقی باشم بین نسلی که از خودش و تعلقاتش گذشت تا نسل بعدی بتواند در آرامش و امنیت زندگی کند و اگر سختی در میان باشد از این جهت است؛ من باید به نحوی حاصل پژوهشم را به دست مخاطب جوان امروزی برسانم که او نه به نوشته من، بلکه به تاریخ جنگ و دفاع مقدس اعتماد کند که اگر اعتماد کرد، پای همه آن آرمانها و اندیشهها، جهد و جدها و قهرمانیها میایستد.
* «خلبان صدیق» خاطرهنگاری یکی از قهرمانان این سرزمین است؛ چقدر تلاش کردید این قهرمان بهدرستی در نوشته شما معرفی شود؟
اگر بخواهم در یک جمله پاسختان را بدهم، باید بگویم من همه تلاشم را کردم تا قهرمانیهای خلبان قادری را به قلم بیاورم. من تلاش کردم همه تجربه، احساس و دینی را که به او و همقطارانش دارم با صداقت بیان کنم. کوشیدم حضوری فعال در گفتوگو با ایشان داشته باشم تا بیشترین خاطرات را بهدست بیاورم و به مخاطبان کتابم ارائه دهم، همچنین تلاش کردم متنی خواندنی و بهدور از ناراستی بنویسم.
* جذابترین قسمت خاطرهنگاری کدام قسمت آن است؟
از نگاه من همه فرازهای این کتاب خواندنی، جذاب و قابل تامل است من از تلاش و پشتکار امیر قادری در کسب دانش خلبانی درس آموختم. وطندوستی و عرق ملی ایشان مرا وادار به احترام به ایشان کرد. حریت و بزرگمنشی ایشان در مواجههاش با برزان ابراهیم تکریتی، رئیس استخبارات عراق به من حس غرور و سربلندی داد. مقاومت و جنگندگی امیر قادری در برابر سختیهای اسارت و تحمل سلولهای استخبارات و ابوغریب و اردوگاههای حزب بعث، مرا به تعظیم در برابر او واداشت. صبوریها و دوراندیشیهای ایشان نه فقط برای حفظ سلامت جسم و روح خودش در اسارت، بلکه برای حفظ سلامت جسم و جان دوستان همبندش و برای نگهداری از گوهر انسانیت و شرافتش، مرا مجذوب او کرد و ایمانش به خدای بیهمتا و اعتقادش به آن دریای محبت و امید بیپایان مرا به فکر واداشت.
آنچه گفتم کلیاتی است از این اسطوره و قهرمان دفاع مقدس و مطمئناً خوانندگان کتاب میتوانند مصادیق روشن و متعدد آن را در کتاب «خلبان صدیق» مشاهده کنند.