printlogo


کد خبر: 259750تاریخ: 1401/11/16 00:00
میر‌حسین موسوی سرکرده فتنه‌گران که در پی شکست در انتخابات 88 علیه آرای مردم شمشیر کشید، امروز تدوین قانون اساسی جدید را برای جامعه ایران تجویز می‌کند
لفاظی دشمن جمهوریت

گروه سیاسی: بازنده‌ای که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 پس از شکست از جمهور، می‌خواست انتقام کسب نکردن آرای عمومی را هر طور شده از جامعه ایران بگیرد و در همین راستا 8 ماه کشور را دچار آشوب و اغتشاش کرد، اکنون تدوین یک قانون اساسی جدید را تجویز کرده است. میرحسین موسوی که سال‌هاست در زباله‌دان تاریخ به فراموشی سپرده شده، هر از گاهی از دل زباله‌دان سر بیرون می‌آورد تا توجهات مردم ایران را به خود جلب کند. 
او در تازه‌ترین اقدام، با صدور بیانیه‌ای مضحک ضمن حمایت از آشوبگران و تروریست‌هایی که در چند ماه گذشته کمر به نابودی ایران بسته بودند، خواستار همه‌پرسی درباره یک قانون اساسی جدید شد. ظاهراً پس از آنکه دیکتاتورزاده پهلوی به همراهی سلطنت‌طلبان کارزار «وکالت می‌دهم» به راه انداخت و خود را در قامت رهبری جریان ضدایرانی دید، موسوی نیز برای اینکه از قافله دلقک‌ها عقب نماند، دست به انتشار چنین بیانیه‌ای ‌زده است. 
او در بخشی از بیانیه خود نوشته است: «اینجانب به عنوان یکی از آحاد ملت ایران با استناد بحق مستمر و غیرقابل‌ سلب انسان‌ها برای تعیین سرنوشت خود پیشنهاد زیر را به پیشگاه مردم ارائه و با تمام نیروها و شخصیت‌های آزادی‌خواه، مدافع استقلال و یکپارچگی سرزمینی، خشونت‌پرهیز و توسعه‌گرا در میان می‌گذارم: اول- برگزاری همه‌پرسی آزاد و سالم درباره ضرورت تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید، دوم- در صورت پاسخ مثبت مردم، تشکیل مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه. سوم - همه‌پرسی درباره متن مصوب آن مجلس به منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون و مطابق موازین حقوق انسانی و برخاسته از اراده مردم». سرکرده فتنه‌گران سال 88 در حمایت آشکار از جریان تروریستی آشوب که در چند ماه گذشته شنیع‌ترین جنایات را علیه مردم ایران انجام داد و به دنبال براندازی نظام اسلامی بود نیز نوشته است: «ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادینند که خطوط اصلی‌‌اش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم می‌کند. این ۳ کلمه بذرهای آینده روشنند؛ آینده‌ای پیراسته از ظلم و فقر و تحقیر و تبعیض. اینها ۳ واژه‌اند که با خود تاریخی از تکاپو و تفکر و مبارزه و آرزو حمل می‌کنند». آشوب‌هایی که از شهریور امسال به راه افتاد و چند ماه ادامه داشت، عملا یک جنگ ترکیبی و تمام‌عیار نه برای براندازی جمهوری اسلامی، که برای تضعیف قدرت ایران بود. جریان ضدایرانی در طول این مدت همه توان خود را به میدان آورد تا با ایجاد یک بحران اجتماعی و در ادامه تولید خشونت، ایران قوی و قدرتمند را مهار یا حداقل تضعیف کند. همراهی گروهک‌های تجزیه‌طلب با سلطنت‌طلبانی که ادعای میهن‌پرستی دارند و همچنین اهانت به مقدسات دینی و ارزش‌های جامعه ایرانی از جمله اقداماتی بود که جریان ضدانقلاب در این راستا انجام داد. همچنین باید ترور نیروهای انتظامی و بسیجی را که وظیفه‌ای جز تأمین امنیت عمومی جامعه نداشتند نیز به این موارد اضافه کرد. گدایی از دولت‌های غربی برای افزایش تحریم‌ها علیه مردم ایران و البته حمله نظامی علیه ایران هم از جمله اقداماتی بود که جریان ضدایرانی در طول ماه‌های گذشته انجام داد. 
با این حال با همراهی نکردن مردم، جریان ضدایرانی در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند. با همه اینها موفق به ایجاد یک بحران نسبی شد و از اینجا بود که اصلاح‌طلبان به جریان ضدانقلاب ملحق شدند. جریان اصلاح‌طلب بنا به شهادت سوابقش، نشان داده همواره دنبال این است که در دل بحران‌ها منافع خود را تأمین کند. عملکرد اصلاح‌طلبان در اتفاقات و حوادثی که در سال‌های گذشته رخ داده، بخوبی نشان می‌دهد منافع حزبی و قبیله‌ای این جریان بر منافع ملی ارجحیت دارد. در اغتشاشات اخیر نیز که جریان آشوب و ترور صراحتا تمامیت ارضی ایران را نشان رفته بود، نه تنها کمترین صدایی از اصلاح‌طلبان در محکومیت جریان آشوب بلند نشد؛ که حتی تمام تلاش خود را برای خاموش نشدن آتش آشوب  به کار برد. رفتار و مواضع موسوی را نیز می‌توان در همین چارچوب فهم کرد. تعابیر چاپلوسانه‌ای که او درباره جریان آشوب‌طلب «زن، زندگی، آزادی» دارد، بیانگر این است که موسوی بر خلاف لفاظی‌هایش هیچ اهتمامی به منافع ایران و ارزش‌های جامعه ایرانی ندارد و صرفا مانند سایر اصلاح‌طلبان به دنبال ماهی‌گیری از آب گل‌آلود است. 
بیانیه اخیر سرکرده فتنه‌گران نشان داد اصلاح‌طلبان غم ایران را ندارند و تمام کنش‌ها و اقدامات‌شان در بحران‌ها با هدف امتیازگیری و تأمین منافع قبیله‌ای خود است. مردم ایران مدت‌هاست از اصلاح‌طلبان عبور کرده‌اند و همین موضوع باعث بی‌اعتباری این جریان غرب‌گرا شده است. متقابلاً اصلاح‌طلبان نیز با اتخاذ مواضعی مثل موضع اخیر موسوی به دنبال این هستند دوباره نام خود را بر سر زبان‌ها بیندازند. جسارت موسوی به سردار سرلشکر شهید همدانی و مدافعان حرم که مرداد امسال انجام شد نیز به همین منظور بود. 
مشی رفتاری و مواضع گفتاری اصلاحات در ماه‌های اخیر نشان‌دهنده تلاش هدفمند این جریان برای احیای خود در سایه حرکت به سمت رادیکالیسم ساختارشکن است. در چنین فضایی مواضع موسوی به عنوان نماد رادیکالیسم اصلاحات را می‌توان تقلایی برای موضوعیت‌بخشی به خود دانست. عدم برخورد قاطع با جریان فتنه و بازماندن پرونده خسارت‌آفرین این جریان می‌تواند زمینه‌ساز توطئه‌های جدید از سوی فتنه‌گران و غرب‌گرایان داخلی باشد. گروه سیاسی: بازنده‌ای که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 پس از شکست از جمهور، می‌خواست انتقام کسب نکردن آرای عمومی را هر طور شده از جامعه ایران بگیرد و در همین راستا 8 ماه کشور را دچار آشوب و اغتشاش کرد، اکنون تدوین یک قانون اساسی جدید را تجویز کرده است. میرحسین موسوی که سال‌هاست در زباله‌دان تاریخ به فراموشی سپرده شده، هر از گاهی از دل زباله‌دان سر بیرون می‌آورد تا توجهات مردم ایران را به خود جلب کند. 
او در تازه‌ترین اقدام، با صدور بیانیه‌ای مضحک ضمن حمایت از آشوبگران و تروریست‌هایی که در چند ماه گذشته کمر به نابودی ایران بسته بودند، خواستار همه‌پرسی درباره یک قانون اساسی جدید شد. ظاهراً پس از آنکه دیکتاتورزاده پهلوی به همراهی سلطنت‌طلبان کارزار «وکالت می‌دهم» به راه انداخت و خود را در قامت رهبری جریان ضدایرانی دید، موسوی نیز برای اینکه از قافله دلقک‌ها عقب نماند، دست به انتشار چنین بیانیه‌ای ‌زده است. 
او در بخشی از بیانیه خود نوشته است: «اینجانب به عنوان یکی از آحاد ملت ایران با استناد بحق مستمر و غیرقابل‌ سلب انسان‌ها برای تعیین سرنوشت خود پیشنهاد زیر را به پیشگاه مردم ارائه و با تمام نیروها و شخصیت‌های آزادی‌خواه، مدافع استقلال و یکپارچگی سرزمینی، خشونت‌پرهیز و توسعه‌گرا در میان می‌گذارم: اول- برگزاری همه‌پرسی آزاد و سالم درباره ضرورت تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید، دوم- در صورت پاسخ مثبت مردم، تشکیل مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه. سوم - همه‌پرسی درباره متن مصوب آن مجلس به منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون و مطابق موازین حقوق انسانی و برخاسته از اراده مردم». سرکرده فتنه‌گران سال 88 در حمایت آشکار از جریان تروریستی آشوب که در چند ماه گذشته شنیع‌ترین جنایات را علیه مردم ایران انجام داد و به دنبال براندازی نظام اسلامی بود نیز نوشته است: «ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادینند که خطوط اصلی‌‌اش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم می‌کند. این ۳ کلمه بذرهای آینده روشنند؛ آینده‌ای پیراسته از ظلم و فقر و تحقیر و تبعیض. اینها ۳ واژه‌اند که با خود تاریخی از تکاپو و تفکر و مبارزه و آرزو حمل می‌کنند». آشوب‌هایی که از شهریور امسال به راه افتاد و چند ماه ادامه داشت، عملا یک جنگ ترکیبی و تمام‌عیار نه برای براندازی جمهوری اسلامی، که برای تضعیف قدرت ایران بود. جریان ضدایرانی در طول این مدت همه توان خود را به میدان آورد تا با ایجاد یک بحران اجتماعی و در ادامه تولید خشونت، ایران قوی و قدرتمند را مهار یا حداقل تضعیف کند. همراهی گروهک‌های تجزیه‌طلب با سلطنت‌طلبانی که ادعای میهن‌پرستی دارند و همچنین اهانت به مقدسات دینی و ارزش‌های جامعه ایرانی از جمله اقداماتی بود که جریان ضدانقلاب در این راستا انجام داد. همچنین باید ترور نیروهای انتظامی و بسیجی را که وظیفه‌ای جز تأمین امنیت عمومی جامعه نداشتند نیز به این موارد اضافه کرد. گدایی از دولت‌های غربی برای افزایش تحریم‌ها علیه مردم ایران و البته حمله نظامی علیه ایران هم از جمله اقداماتی بود که جریان ضدایرانی در طول ماه‌های گذشته انجام داد. 
با این حال با همراهی نکردن مردم، جریان ضدایرانی در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند. با همه اینها موفق به ایجاد یک بحران نسبی شد و از اینجا بود که اصلاح‌طلبان به جریان ضدانقلاب ملحق شدند. جریان اصلاح‌طلب بنا به شهادت سوابقش، نشان داده همواره دنبال این است که در دل بحران‌ها منافع خود را تأمین کند. عملکرد اصلاح‌طلبان در اتفاقات و حوادثی که در سال‌های گذشته رخ داده، بخوبی نشان می‌دهد منافع حزبی و قبیله‌ای این جریان بر منافع ملی ارجحیت دارد. در اغتشاشات اخیر نیز که جریان آشوب و ترور صراحتا تمامیت ارضی ایران را نشان رفته بود، نه تنها کمترین صدایی از اصلاح‌طلبان در محکومیت جریان آشوب بلند نشد؛ که حتی تمام تلاش خود را برای خاموش نشدن آتش آشوب  به کار برد. رفتار و مواضع موسوی را نیز می‌توان در همین چارچوب فهم کرد. تعابیر چاپلوسانه‌ای که او درباره جریان آشوب‌طلب «زن، زندگی، آزادی» دارد، بیانگر این است که موسوی بر خلاف لفاظی‌هایش هیچ اهتمامی به منافع ایران و ارزش‌های جامعه ایرانی ندارد و صرفا مانند سایر اصلاح‌طلبان به دنبال ماهی‌گیری از آب گل‌آلود است. 
بیانیه اخیر سرکرده فتنه‌گران نشان داد اصلاح‌طلبان غم ایران را ندارند و تمام کنش‌ها و اقدامات‌شان در بحران‌ها با هدف امتیازگیری و تأمین منافع قبیله‌ای خود است. مردم ایران مدت‌هاست از اصلاح‌طلبان عبور کرده‌اند و همین موضوع باعث بی‌اعتباری این جریان غرب‌گرا شده است. متقابلاً اصلاح‌طلبان نیز با اتخاذ مواضعی مثل موضع اخیر موسوی به دنبال این هستند دوباره نام خود را بر سر زبان‌ها بیندازند. جسارت موسوی به سردار سرلشکر شهید همدانی و مدافعان حرم که مرداد امسال انجام شد نیز به همین منظور بود. 
مشی رفتاری و مواضع گفتاری اصلاحات در ماه‌های اخیر نشان‌دهنده تلاش هدفمند این جریان برای احیای خود در سایه حرکت به سمت رادیکالیسم ساختارشکن است. در چنین فضایی مواضع موسوی به عنوان نماد رادیکالیسم اصلاحات را می‌توان تقلایی برای موضوعیت‌بخشی به خود دانست. عدم برخورد قاطع با جریان فتنه و بازماندن پرونده خسارت‌آفرین این جریان می‌تواند زمینه‌ساز توطئه‌های جدید از سوی فتنه‌گران و غرب‌گرایان داخلی باشد. گروه سیاسی: بازنده‌ای که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 پس از شکست از جمهور، می‌خواست انتقام کسب نکردن آرای عمومی را هر طور شده از جامعه ایران بگیرد و در همین راستا 8 ماه کشور را دچار آشوب و اغتشاش کرد، اکنون تدوین یک قانون اساسی جدید را تجویز کرده است. میرحسین موسوی که سال‌هاست در زباله‌دان تاریخ به فراموشی سپرده شده، هر از گاهی از دل زباله‌دان سر بیرون می‌آورد تا توجهات مردم ایران را به خود جلب کند. 
او در تازه‌ترین اقدام، با صدور بیانیه‌ای مضحک ضمن حمایت از آشوبگران و تروریست‌هایی که در چند ماه گذشته کمر به نابودی ایران بسته بودند، خواستار همه‌پرسی درباره یک قانون اساسی جدید شد. ظاهراً پس از آنکه دیکتاتورزاده پهلوی به همراهی سلطنت‌طلبان کارزار «وکالت می‌دهم» به راه انداخت و خود را در قامت رهبری جریان ضدایرانی دید، موسوی نیز برای اینکه از قافله دلقک‌ها عقب نماند، دست به انتشار چنین بیانیه‌ای ‌زده است. 
او در بخشی از بیانیه خود نوشته است: «اینجانب به عنوان یکی از آحاد ملت ایران با استناد بحق مستمر و غیرقابل‌ سلب انسان‌ها برای تعیین سرنوشت خود پیشنهاد زیر را به پیشگاه مردم ارائه و با تمام نیروها و شخصیت‌های آزادی‌خواه، مدافع استقلال و یکپارچگی سرزمینی، خشونت‌پرهیز و توسعه‌گرا در میان می‌گذارم: اول- برگزاری همه‌پرسی آزاد و سالم درباره ضرورت تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید، دوم- در صورت پاسخ مثبت مردم، تشکیل مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه. سوم - همه‌پرسی درباره متن مصوب آن مجلس به منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون و مطابق موازین حقوق انسانی و برخاسته از اراده مردم». سرکرده فتنه‌گران سال 88 در حمایت آشکار از جریان تروریستی آشوب که در چند ماه گذشته شنیع‌ترین جنایات را علیه مردم ایران انجام داد و به دنبال براندازی نظام اسلامی بود نیز نوشته است: «ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادینند که خطوط اصلی‌‌اش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم می‌کند. این ۳ کلمه بذرهای آینده روشنند؛ آینده‌ای پیراسته از ظلم و فقر و تحقیر و تبعیض. اینها ۳ واژه‌اند که با خود تاریخی از تکاپو و تفکر و مبارزه و آرزو حمل می‌کنند». آشوب‌هایی که از شهریور امسال به راه افتاد و چند ماه ادامه داشت، عملا یک جنگ ترکیبی و تمام‌عیار نه برای براندازی جمهوری اسلامی، که برای تضعیف قدرت ایران بود. جریان ضدایرانی در طول این مدت همه توان خود را به میدان آورد تا با ایجاد یک بحران اجتماعی و در ادامه تولید خشونت، ایران قوی و قدرتمند را مهار یا حداقل تضعیف کند. همراهی گروهک‌های تجزیه‌طلب با سلطنت‌طلبانی که ادعای میهن‌پرستی دارند و همچنین اهانت به مقدسات دینی و ارزش‌های جامعه ایرانی از جمله اقداماتی بود که جریان ضدانقلاب در این راستا انجام داد. همچنین باید ترور نیروهای انتظامی و بسیجی را که وظیفه‌ای جز تأمین امنیت عمومی جامعه نداشتند نیز به این موارد اضافه کرد. گدایی از دولت‌های غربی برای افزایش تحریم‌ها علیه مردم ایران و البته حمله نظامی علیه ایران هم از جمله اقداماتی بود که جریان ضدایرانی در طول ماه‌های گذشته انجام داد. 
با این حال با همراهی نکردن مردم، جریان ضدایرانی در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند. با همه اینها موفق به ایجاد یک بحران نسبی شد و از اینجا بود که اصلاح‌طلبان به جریان ضدانقلاب ملحق شدند. جریان اصلاح‌طلب بنا به شهادت سوابقش، نشان داده همواره دنبال این است که در دل بحران‌ها منافع خود را تأمین کند. عملکرد اصلاح‌طلبان در اتفاقات و حوادثی که در سال‌های گذشته رخ داده، بخوبی نشان می‌دهد منافع حزبی و قبیله‌ای این جریان بر منافع ملی ارجحیت دارد. در اغتشاشات اخیر نیز که جریان آشوب و ترور صراحتا تمامیت ارضی ایران را نشان رفته بود، نه تنها کمترین صدایی از اصلاح‌طلبان در محکومیت جریان آشوب بلند نشد؛ که حتی تمام تلاش خود را برای خاموش نشدن آتش آشوب  به کار برد. رفتار و مواضع موسوی را نیز می‌توان در همین چارچوب فهم کرد. تعابیر چاپلوسانه‌ای که او درباره جریان آشوب‌طلب «زن، زندگی، آزادی» دارد، بیانگر این است که موسوی بر خلاف لفاظی‌هایش هیچ اهتمامی به منافع ایران و ارزش‌های جامعه ایرانی ندارد و صرفا مانند سایر اصلاح‌طلبان به دنبال ماهی‌گیری از آب گل‌آلود است. 
بیانیه اخیر سرکرده فتنه‌گران نشان داد اصلاح‌طلبان غم ایران را ندارند و تمام کنش‌ها و اقدامات‌شان در بحران‌ها با هدف امتیازگیری و تأمین منافع قبیله‌ای خود است. مردم ایران مدت‌هاست از اصلاح‌طلبان عبور کرده‌اند و همین موضوع باعث بی‌اعتباری این جریان غرب‌گرا شده است. متقابلاً اصلاح‌طلبان نیز با اتخاذ مواضعی مثل موضع اخیر موسوی به دنبال این هستند دوباره نام خود را بر سر زبان‌ها بیندازند. جسارت موسوی به سردار سرلشکر شهید همدانی و مدافعان حرم که مرداد امسال انجام شد نیز به همین منظور بود. 
مشی رفتاری و مواضع گفتاری اصلاحات در ماه‌های اخیر نشان‌دهنده تلاش هدفمند این جریان برای احیای خود در سایه حرکت به سمت رادیکالیسم ساختارشکن است. در چنین فضایی مواضع موسوی به عنوان نماد رادیکالیسم اصلاحات را می‌توان تقلایی برای موضوعیت‌بخشی به خود دانست. عدم برخورد قاطع با جریان فتنه و بازماندن پرونده خسارت‌آفرین این جریان می‌تواند زمینه‌ساز توطئه‌های جدید از سوی فتنه‌گران و غرب‌گرایان داخلی باشد. گروه سیاسی: بازنده‌ای که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 پس از شکست از جمهور، می‌خواست انتقام کسب نکردن آرای عمومی را هر طور شده از جامعه ایران بگیرد و در همین راستا 8 ماه کشور را دچار آشوب و اغتشاش کرد، اکنون تدوین یک قانون اساسی جدید را تجویز کرده است. میرحسین موسوی که سال‌هاست در زباله‌دان تاریخ به فراموشی سپرده شده، هر از گاهی از دل زباله‌دان سر بیرون می‌آورد تا توجهات مردم ایران را به خود جلب کند. 
او در تازه‌ترین اقدام، با صدور بیانیه‌ای مضحک ضمن حمایت از آشوبگران و تروریست‌هایی که در چند ماه گذشته کمر به نابودی ایران بسته بودند، خواستار همه‌پرسی درباره یک قانون اساسی جدید شد. ظاهراً پس از آنکه دیکتاتورزاده پهلوی به همراهی سلطنت‌طلبان کارزار «وکالت می‌دهم» به راه انداخت و خود را در قامت رهبری جریان ضدایرانی دید، موسوی نیز برای اینکه از قافله دلقک‌ها عقب نماند، دست به انتشار چنین بیانیه‌ای ‌زده است. 
او در بخشی از بیانیه خود نوشته است: «اینجانب به عنوان یکی از آحاد ملت ایران با استناد بحق مستمر و غیرقابل‌ سلب انسان‌ها برای تعیین سرنوشت خود پیشنهاد زیر را به پیشگاه مردم ارائه و با تمام نیروها و شخصیت‌های آزادی‌خواه، مدافع استقلال و یکپارچگی سرزمینی، خشونت‌پرهیز و توسعه‌گرا در میان می‌گذارم: اول- برگزاری همه‌پرسی آزاد و سالم درباره ضرورت تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید، دوم- در صورت پاسخ مثبت مردم، تشکیل مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه. سوم - همه‌پرسی درباره متن مصوب آن مجلس به منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون و مطابق موازین حقوق انسانی و برخاسته از اراده مردم». سرکرده فتنه‌گران سال 88 در حمایت آشکار از جریان تروریستی آشوب که در چند ماه گذشته شنیع‌ترین جنایات را علیه مردم ایران انجام داد و به دنبال براندازی نظام اسلامی بود نیز نوشته است: «ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادینند که خطوط اصلی‌‌اش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم می‌کند. این ۳ کلمه بذرهای آینده روشنند؛ آینده‌ای پیراسته از ظلم و فقر و تحقیر و تبعیض. اینها ۳ واژه‌اند که با خود تاریخی از تکاپو و تفکر و مبارزه و آرزو حمل می‌کنند». آشوب‌هایی که از شهریور امسال به راه افتاد و چند ماه ادامه داشت، عملا یک جنگ ترکیبی و تمام‌عیار نه برای براندازی جمهوری اسلامی، که برای تضعیف قدرت ایران بود. جریان ضدایرانی در طول این مدت همه توان خود را به میدان آورد تا با ایجاد یک بحران اجتماعی و در ادامه تولید خشونت، ایران قوی و قدرتمند را مهار یا حداقل تضعیف کند. همراهی گروهک‌های تجزیه‌طلب با سلطنت‌طلبانی که ادعای میهن‌پرستی دارند و همچنین اهانت به مقدسات دینی و ارزش‌های جامعه ایرانی از جمله اقداماتی بود که جریان ضدانقلاب در این راستا انجام داد. همچنین باید ترور نیروهای انتظامی و بسیجی را که وظیفه‌ای جز تأمین امنیت عمومی جامعه نداشتند نیز به این موارد اضافه کرد. گدایی از دولت‌های غربی برای افزایش تحریم‌ها علیه مردم ایران و البته حمله نظامی علیه ایران هم از جمله اقداماتی بود که جریان ضدایرانی در طول ماه‌های گذشته انجام داد. 
با این حال با همراهی نکردن مردم، جریان ضدایرانی در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند. با همه اینها موفق به ایجاد یک بحران نسبی شد و از اینجا بود که اصلاح‌طلبان به جریان ضدانقلاب ملحق شدند. جریان اصلاح‌طلب بنا به شهادت سوابقش، نشان داده همواره دنبال این است که در دل بحران‌ها منافع خود را تأمین کند. عملکرد اصلاح‌طلبان در اتفاقات و حوادثی که در سال‌های گذشته رخ داده، بخوبی نشان می‌دهد منافع حزبی و قبیله‌ای این جریان بر منافع ملی ارجحیت دارد. در اغتشاشات اخیر نیز که جریان آشوب و ترور صراحتا تمامیت ارضی ایران را نشان رفته بود، نه تنها کمترین صدایی از اصلاح‌طلبان در محکومیت جریان آشوب بلند نشد؛ که حتی تمام تلاش خود را برای خاموش نشدن آتش آشوب  به کار برد. رفتار و مواضع موسوی را نیز می‌توان در همین چارچوب فهم کرد. تعابیر چاپلوسانه‌ای که او درباره جریان آشوب‌طلب «زن، زندگی، آزادی» دارد، بیانگر این است که موسوی بر خلاف لفاظی‌هایش هیچ اهتمامی به منافع ایران و ارزش‌های جامعه ایرانی ندارد و صرفا مانند سایر اصلاح‌طلبان به دنبال ماهی‌گیری از آب گل‌آلود است. 
بیانیه اخیر سرکرده فتنه‌گران نشان داد اصلاح‌طلبان غم ایران را ندارند و تمام کنش‌ها و اقدامات‌شان در بحران‌ها با هدف امتیازگیری و تأمین منافع قبیله‌ای خود است. مردم ایران مدت‌هاست از اصلاح‌طلبان عبور کرده‌اند و همین موضوع باعث بی‌اعتباری این جریان غرب‌گرا شده است. متقابلاً اصلاح‌طلبان نیز با اتخاذ مواضعی مثل موضع اخیر موسوی به دنبال این هستند دوباره نام خود را بر سر زبان‌ها بیندازند. جسارت موسوی به سردار سرلشکر شهید همدانی و مدافعان حرم که مرداد امسال انجام شد نیز به همین منظور بود. 
مشی رفتاری و مواضع گفتاری اصلاحات در ماه‌های اخیر نشان‌دهنده تلاش هدفمند این جریان برای احیای خود در سایه حرکت به سمت رادیکالیسم ساختارشکن است. در چنین فضایی مواضع موسوی به عنوان نماد رادیکالیسم اصلاحات را می‌توان تقلایی برای موضوعیت‌بخشی به خود دانست. عدم برخورد قاطع با جریان فتنه و بازماندن پرونده خسارت‌آفرین این جریان می‌تواند زمینه‌ساز توطئه‌های جدید از سوی فتنه‌گران و غرب‌گرایان داخلی باشد. گروه سیاسی: بازنده‌ای که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 پس از شکست از جمهور، می‌خواست انتقام کسب نکردن آرای عمومی را هر طور شده از جامعه ایران بگیرد و در همین راستا 8 ماه کشور را دچار آشوب و اغتشاش کرد، اکنون تدوین یک قانون اساسی جدید را تجویز کرده است. میرحسین موسوی که سال‌هاست در زباله‌دان تاریخ به فراموشی سپرده شده، هر از گاهی از دل زباله‌دان سر بیرون می‌آورد تا توجهات مردم ایران را به خود جلب کند. 
او در تازه‌ترین اقدام، با صدور بیانیه‌ای مضحک ضمن حمایت از آشوبگران و تروریست‌هایی که در چند ماه گذشته کمر به نابودی ایران بسته بودند، خواستار همه‌پرسی درباره یک قانون اساسی جدید شد. ظاهراً پس از آنکه دیکتاتورزاده پهلوی به همراهی سلطنت‌طلبان کارزار «وکالت می‌دهم» به راه انداخت و خود را در قامت رهبری جریان ضدایرانی دید، موسوی نیز برای اینکه از قافله دلقک‌ها عقب نماند، دست به انتشار چنین بیانیه‌ای ‌زده است. 
او در بخشی از بیانیه خود نوشته است: «اینجانب به عنوان یکی از آحاد ملت ایران با استناد بحق مستمر و غیرقابل‌ سلب انسان‌ها برای تعیین سرنوشت خود پیشنهاد زیر را به پیشگاه مردم ارائه و با تمام نیروها و شخصیت‌های آزادی‌خواه، مدافع استقلال و یکپارچگی سرزمینی، خشونت‌پرهیز و توسعه‌گرا در میان می‌گذارم: اول- برگزاری همه‌پرسی آزاد و سالم درباره ضرورت تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید، دوم- در صورت پاسخ مثبت مردم، تشکیل مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه. سوم - همه‌پرسی درباره متن مصوب آن مجلس به منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون و مطابق موازین حقوق انسانی و برخاسته از اراده مردم». سرکرده فتنه‌گران سال 88 در حمایت آشکار از جریان تروریستی آشوب که در چند ماه گذشته شنیع‌ترین جنایات را علیه مردم ایران انجام داد و به دنبال براندازی نظام اسلامی بود نیز نوشته است: «ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادینند که خطوط اصلی‌‌اش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم می‌کند. این ۳ کلمه بذرهای آینده روشنند؛ آینده‌ای پیراسته از ظلم و فقر و تحقیر و تبعیض. اینها ۳ واژه‌اند که با خود تاریخی از تکاپو و تفکر و مبارزه و آرزو حمل می‌کنند». آشوب‌هایی که از شهریور امسال به راه افتاد و چند ماه ادامه داشت، عملا یک جنگ ترکیبی و تمام‌عیار نه برای براندازی جمهوری اسلامی، که برای تضعیف قدرت ایران بود. جریان ضدایرانی در طول این مدت همه توان خود را به میدان آورد تا با ایجاد یک بحران اجتماعی و در ادامه تولید خشونت، ایران قوی و قدرتمند را مهار یا حداقل تضعیف کند. همراهی گروهک‌های تجزیه‌طلب با سلطنت‌طلبانی که ادعای میهن‌پرستی دارند و همچنین اهانت به مقدسات دینی و ارزش‌های جامعه ایرانی از جمله اقداماتی بود که جریان ضدانقلاب در این راستا انجام داد. همچنین باید ترور نیروهای انتظامی و بسیجی را که وظیفه‌ای جز تأمین امنیت عمومی جامعه نداشتند نیز به این موارد اضافه کرد. گدایی از دولت‌های غربی برای افزایش تحریم‌ها علیه مردم ایران و البته حمله نظامی علیه ایران هم از جمله اقداماتی بود که جریان ضدایرانی در طول ماه‌های گذشته انجام داد. 
با این حال با همراهی نکردن مردم، جریان ضدایرانی در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند. با همه اینها موفق به ایجاد یک بحران نسبی شد و از اینجا بود که اصلاح‌طلبان به جریان ضدانقلاب ملحق شدند. جریان اصلاح‌طلب بنا به شهادت سوابقش، نشان داده همواره دنبال این است که در دل بحران‌ها منافع خود را تأمین کند. عملکرد اصلاح‌طلبان در اتفاقات و حوادثی که در سال‌های گذشته رخ داده، بخوبی نشان می‌دهد منافع حزبی و قبیله‌ای این جریان بر منافع ملی ارجحیت دارد. در اغتشاشات اخیر نیز که جریان آشوب و ترور صراحتا تمامیت ارضی ایران را نشان رفته بود، نه تنها کمترین صدایی از اصلاح‌طلبان در محکومیت جریان آشوب بلند نشد؛ که حتی تمام تلاش خود را برای خاموش نشدن آتش آشوب  به کار برد. رفتار و مواضع موسوی را نیز می‌توان در همین چارچوب فهم کرد. تعابیر چاپلوسانه‌ای که او درباره جریان آشوب‌طلب «زن، زندگی، آزادی» دارد، بیانگر این است که موسوی بر خلاف لفاظی‌هایش هیچ اهتمامی به منافع ایران و ارزش‌های جامعه ایرانی ندارد و صرفا مانند سایر اصلاح‌طلبان به دنبال ماهی‌گیری از آب گل‌آلود است. 
بیانیه اخیر سرکرده فتنه‌گران نشان داد اصلاح‌طلبان غم ایران را ندارند و تمام کنش‌ها و اقدامات‌شان در بحران‌ها با هدف امتیازگیری و تأمین منافع قبیله‌ای خود است. مردم ایران مدت‌هاست از اصلاح‌طلبان عبور کرده‌اند و همین موضوع باعث بی‌اعتباری این جریان غرب‌گرا شده است. متقابلاً اصلاح‌طلبان نیز با اتخاذ مواضعی مثل موضع اخیر موسوی به دنبال این هستند دوباره نام خود را بر سر زبان‌ها بیندازند. جسارت موسوی به سردار سرلشکر شهید همدانی و مدافعان حرم که مرداد امسال انجام شد نیز به همین منظور بود. 
مشی رفتاری و مواضع گفتاری اصلاحات در ماه‌های اخیر نشان‌دهنده تلاش هدفمند این جریان برای احیای خود در سایه حرکت به سمت رادیکالیسم ساختارشکن است. در چنین فضایی مواضع موسوی به عنوان نماد رادیکالیسم اصلاحات را می‌توان تقلایی برای موضوعیت‌بخشی به خود دانست. عدم برخورد قاطع با جریان فتنه و بازماندن پرونده خسارت‌آفرین این جریان می‌تواند زمینه‌ساز توطئه‌های جدید از سوی فتنه‌گران و غرب‌گرایان داخلی باشد. 

Page Generated in 0/0114 sec