محمدعلی میرزایی: متفاوت بودن برای هر فیلمساز و مخاطبی عنصر جذابی به نظر میرسد، چون برای هر دو، کلیشه و تکرار دیگر معنایی ندارد و به همین خاطر هم از حرف جدید زدن و خاص بودن استقبال دوچندانی دارند. این حکایت برخی آثار چهلویکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر است؛ جشنوارهای که در آن بنیاد سینمایی فارابی با ۹ فیلم حضور پررنگی دارد. یکی از این ۹ اثر «بعد از رفتن» به نویسندگی و کارگردانی رضا نجاتی است. این فیلم در نوع خود حرف برای گفتن دارد، ملودرامی اجتماعی که با تصاویر ناب و بازیهای خوب توانسته عنصر متفاوت بودن را در خود جا دهد.
مخاطب در بخشیهایی از فیلم دچار رهایی میشود؛ رهاییای که به او کمک میکند وارد داستان شده و با شخصیتها همزادپنداری کند؛ مسالهای که این روزها در سینمای کشورمان کمیاب شده است. اینکه نویسنده با همراهی کارگردان بتواند مخاطب را درگیر کاراکترها و پی رنگ اصلی داستان کند، به طور طبیعی یک هنر تلقی میشود، البته باید برخی قواعد را هم رعایت کند تا مخاطب دچار سرگردانی نشود و کشش داستان را داشته باشد.
«بعد از رفتن» یک ذرهبین به مخاطب خود میدهد تا بتواند فیلم را درک کند، البته سوژه هم از اهمیت ویژهای برخوردار است و باید پرداخت آن روان و در چارچوب قوانین و مقررات جامعه باشد.
«بعد از رفتن» میتوانست با اضافه کردن برخی خردهپیرنگها در فیلمنامه جذابیتهای اثر را افزایش دهد تا حوصله تماشاگر تا انتهای فیلم سر نرود؛ تماشاگری که روبهرو شدنش با این جنس قصهها در سینمای ایران قدری غریب مینماید و برای خو گرفتن با حال و هوای این قبیل آثار باید درک و فرصت مناسبی دست دهد.
یکی از نکات دیگر «بعد از رفتن» لوکیشن آن است. داستان فیلم در جغرافیای جنوب کشور و جزیره قشم میگذرد که میتوان آن را نقطه عطفی برای پرهیز از فیلمهای درام آپارتمانی یا شهری دانست. تجربه نشان داده اقلیم در موفقیت اثر سینمایی در فستیوال مهمی همچون «فجر» تاثیرگذار است و نباید براحتی از آن گذشت و باید گفت مسائل و موضوعات اجتماعی اگر در جغرافیا یا اقلیمی تعریف شود که لزوما تهران و وابسته به پایتخت نیست، علاوه بر معرفی ضمنی جاذبههای بصری، مانع دلزدگی و خستگی احتمالی مخاطب میشود.