بینندگانِ جان، سلام! خیلی خرسندیم که با یه قسمت دیگه از «خاطرات نقل و نبات» مهمونتون هستیم. امشب میخوایم پای خاطرات یه بابابزرگ بنشینیم.
-پدر جان سلام!
+به من نگو «پدر جان»! قبلاً که خودم رو معرفی کردم!
-اِ... درسته، عذر میخوام آقای معزی!
+بگو «جناب سرهنگ معزی». سلام عرض میکنم به همه دوستداران تاریخ پُرغرور این سرزمین، البته جز چند سالی که هیچ غرور و افتخاری نداشتیم. جای تأسفه که یکسری بیسلیقه سنگ این چند سال خواری رو به سینه میزنن!
-بله... حالا کام خودمون رو با یادآوری اون سالها تلخ نکنیم.
+امشب میخوام از روزهای افتخار بگم تا تلخی این چهلوچند سال اخیر رو، بهقول شما جوونها، بشوره و ببره!
-بله؟!
+بعله... یه روزهایی بود که این سرزمین برای خارجیها، آی دلبری میکرد... مثل الان نبود چارتا دونه توریست پاپتی بیاد حافظیه شیراز دوتا عکس بندازه و بره. یه زمانی مملکت پُر بود از جنتلمنهای آمریکایی. عین ریگِ روون، سرازیر شده بودن توی این مملکت، آستینهاشون رو تا کتف بالا زده بودن و کُلِ صنعت ما رو دست گرفته بودن؛ یعنی اینقدر خاطر ما براشون عزیز بود.
-خب اگه خاطر ما براشون عزیز بود، چرا کار رو یاد جوونهای خودمون نمیدادن؟!
+چهل سال کار دست جوونهای خودتون بوده، چه گُلی به سر این مملکت زدین؟! چه افتخاری بههم زدین جز ترویج خشونت؟! الان خارجیها ما رو فقط به خشونت میشناسن! هی هر سال رژه راه بندازین و بگین این موشک و فلان سلاح رو ساختین. 50 سال پیش که خارجیها ما رو به این چیزها نمیشناختن! به جشن و هنر میشناختن؛ مثلاً جشن هنر شیراز. شهبانو یه جشنی راه انداخته بود که خود خارجیها توی روزنامههاشون اعتراف کرده بودن که دیگه ما هم تا این حد توی جشنهامون... یعنی منظورشون این بود که تا حالا چنین جشنی رو به چشم ندیده بودن! بعله...
-البته از این جشنهایی که میگین، یه آبنبات هم به مردم فرودست ندادن!
+بعله! ندادن؛ چون مردم فرودستی نداشتیم! این عکسها هم که پخش شده، از این کامپیوتریهاست! اصلاً وضع اقتصادی زمان اعلیحضرت اجازه نمیداد توی این مملکت فقر باشه. اعلیحضرت اهل اینجور اداها که درِ چاههای نفت رو ببندیم و خام نفروشیم و پتروپالایشگاه بسازیم و اینجور پیچهای بیخود نبود! یه نفت رو بیمعطلی میفروخت و خلاص!
-بله... البته پول اون نفت هم که توی جیب خودش و... بگذریم. بینندگان محترم، برای ناهماهنگی صورتگرفته از همگی شما پوزش میطلبم و توجه شما رو به قسمتی از پویانمایی خاطرهانگیز پینوکیو جلب میکنم.