printlogo


کد خبر: 260030تاریخ: 1401/11/25 00:00
«سایه ناتمام»؛ زندگینامه شهید فرشید فرشته‌صنیعی
روح و ۲ جسم

شیما ناصری: کتاب «سایه ناتمام» زندگینامه شهید فرشید فرشته‌صنیعی، سی‌ویکمین کتاب از مجموعه بیست‌وهفتی‌های انتشارات 27 بعثت است که توسط زینب پاشاپور به نگارش درآمده است. این کتاب به زندگی یکی از شهدای خاص دفاع‌مقدس می‌پردازد. شهید فرشته صنیعی در 2/2/1342 چشم به جهان گشود. فرشید برادر دوقلویی داشت که سایه به سایه‌ در کنارش بود؛ طلبه نخبه‌ای که مثل برادرانش در بهترین دانشگاه‌های کانادا و انگلیس و آمریکا درس نخواند و درس حوزه را بر اساس شرایط و اتفاقاتی که در زندگی‌اش افتاد انتخاب کرد و آخر هم سر از جبهه در ‌آورد. شهید فرشته صنیعی در عملیات کربلای 8 در تاریخ 19/1/1366 در شلمچه به فیض شهادت نائل آمد.
«سایه ناتمام» زندگی فرشید فرشته‌صنیعی از تولد تا شهادت در 152 صفحه است. زینب پاشاپور، نویسنده اثر که خود همسر شهید مدافع حرم محمد پورهنگ و خواهر شهید اصغر پاشاپور است در گفت‌وگو با «وطن امروز»، درباره شروع نویسندگی‌اش بیان کرد: موضوعی که باعث شروع نویسندگی به صورت جدی شد، شهادت همسرم بود. در واقع اتفاقی که باعث شد حالا به تعبیری، آرزوی همیشگی نویسندگی من به واقعیت بدل شود، شهادت ایشان بود. همسر من شهید محمد پورهنگ یکی از شهدای مدافع حرم است که به واسطه مسمومیت به شهادت رسید. شهید فرهنگی است که ترور بیولوژیک شد. او سال 95 در سوریه مسموم و بعد از شروع دوره درمان در بیمارستان بقیه‌الله تهران شهید شد. چیزی که باعث شد من نویسندگی را خیلی جدی شروع کنم قولی بود که به همسرم داده بودم مبنی بر نوشتن کتاب زندگی‌‌اش بر اساس خاطره‌هایی که خودش برای من بویژه در دوران مسمومیتش تعریف می‌کرد و همین باعث شد ترس و نگرانی را کنار بگذارم و انگیزه جدی نوشتن در من ایجاد شد و نخستین کتاب جدی من که زندگی همسرم است به اسم «بی‌تو پریشانم» نوشته و روانه بازار نشر شد.
وی در ادامه درباره اهمیت پرداختن به زندگی و خاطرات شهدا گفت: برخی از کسانی که خودشان درگیر و به قولی وسط معرکه بودند، بنا به دلایلی ترجیح ‌دادند چیزی نگویند، شاید با این تلقی که لذت حضور در جبهه‌ها را برای خودشان نگه دارند که همین باعث شد بعضی افراد جامعه این فرهنگ را نشناسند و از آن دور بمانند. دلیل دیگر اهمیت پرداختن به این مسائل آن است که خب! انسان ذاتا فراموشکار است، «ناسی» است، دچار نسیان می‌شود و باید هر چند وقت یک بار به او تذکر داد. همین امنیتی که به بهانه‌های مختلف و براحتی در کشورهای مختلف می‌تواند سلب شود، از بین برود یا کمرنگ شود، حاصل از خودگذشتگی آدم‌های مختلف در دوران‌های مختلف است که حتی نامی از برخی‌ از آنها نیست. به نظرم اهمیتش از این بابت است که حداقل یک بار به گوش ما بخورد شرایطی که در آن هستیم، آزادانه زندگی می‌کنیم، حتی اعتراض می‌کنیم، مرهون چه مجاهدت‌هایی است که یکی می‌تواند دفاع‌مقدس باشد. فرض کنید اگر 8 سال دفاع‌مقدس نبود، در حال حاضر شاید ایران روی نقشه‌های جغرافیایی مرزهای دیگری داشت. با هر اعتراضی شما می‌بینید پرچم تجزیه‌طلب‌ها بالا می‌آید و آرزوی تکه تکه کردن ایران را فریاد می‌زنند. خب! اگر دفاع‌مقدس نبود شاید در واقع ترکیب ایران، ترکیب سیاسی و جغرافیایی ایران خیلی متفاوت بود با چیزی که ما امروز شاهدش هستیم.
پاشاپور در ادامه درباره موضوع و محتوای کتابش بیان کرد: این داستان و این کتاب درباره شهیدی است که یک برادر دوقلوی همسان دارد و در خانواده‌ای تقریبا پرجمعیت متولد شده و برادران زیادی دارد. او دقیقا زمانی به دنیا آمده که چند سال پس از تولدش ایران شاهد تحولات خیلی گسترده و نارضایتی سراسری بابت عملکرد چند ساله رژیم شاهنشاهی است. در آن فضا به واسطه شغل پدرش و مغازه‌ای که نزدیک یکی از اصلی‌ترین  محل‌های تجمعات یعنی دانشگاه تهران بوده، شاهد تمام این وقایع از نزدیک است. رشد در چنین فضایی موجب می‌شود او با وجود اینکه در خانواده‌ای دانشگاهی و خارج‌رفته‌ بزرگ شده، تصمیم بگیرد راه متفاوتی را شروع کند و جور دیگری کنار مردم باشد.
وی درباره چرایی نگارش این کتاب تصریح کرد: کسانی که تجربه نوشتن از شهید را دارند می‌توانند درباره‌ این موضوع نظر بدهند که نوشتن از شهدا خیلی متفاوت است با نوشتن از سایر شخصیت‌ها، به خاطر اینکه علاوه بر اینکه شما باید سوژه را انتخاب کنید، در این موارد و در این کتاب‌ها کششی هم از طرف سوژه باید اتفاق بیفتد و آن سوژه هم باید شما را بپذیرد و انتخاب بکند و این ارتباط دوطرفه شکل بگیرد. من این سوژه را نمی‌شناختم، در واقع هیچ‌ شناختی نداشتم و به من معرفی شد. جزو شهدای گمنامی بود که خودم تا حالا اسمش را نشنیده بودم اما وقتی با زندگی‌اش آشنا شدم، بویژه بحث اینکه یک برادر دوقلو داشته شبیه دخترهای خودم، روحانی بوده شبیه همسر خودم که روحانی بود و نقش متفاوتی یعنی یک ماموریت فرهنگی برای خودش تعریف کرده بود، باز هم شبیه همسرم، موضوع برایم جالب‌تر شد و وقتی فهمیدم چند مرتبه و چند سال قبل از این هم تلاش شده برای ایشان کتابی نوشته شود ولی خب این اتفاق نیفتاده، این انگیزه در من جدی‌تر شد. وقتی زندگی ایشان را مطالعه کردم، فراز و نشیب زندگی‌‌اش، سفرهایی که داشته و آن خودساختگی‌ها که در واقع جنگ با خود بوده، آن جهادی که حالا شاید نمود بیرونی نداشته و اطرافیان اصلا متوجهش نمی‌شدند ولی در درون داشته خودش را می‌ساخته، تمام اینها در کنار هم و آن نکته اولی که عرض کردم، آن عنایت و انتخابی که از طرف خود شهید اتفاق افتاد، باعث شد سراغ این سوژه بروم.
زینب پاشاپور ادامه داد: در کتاب سایه ناتمام من با یک راوی کار می‌کردم، با برادر دوقلوی ایشان که البته یک ویژگی منحصربه‌فرد هم داشت که تا یک سال سایه به سایه شهید بود. از یک زمانی که ایشان راه‌شان جدا یا حضور برادر کمرنگ می‌شد، دست‌نوشته‌های خود شهید به کار می‌آمد. تقریبا بار یک‌سوم پایانی کتاب بر دوش دست‌نوشته‌های خود شهید است که در مراحل مختلف در واقع این را بیان کرده، در سفرهای مختلف؛ حالا از بحث انسان‌سازی و خودسازی گرفته تا آن بحث تبلیغ و جنگ و حتی خاطرات حوزه‌اش. همه اینها را خودش نوشته و در کنار این ما بازدید میدانی هم داشتیم از محل زندگی و محل تحصیل ایشان شامل مدرسه و حوزه و گفت‌وگویی هم داشتم  با دوستان شهید که حالا خاطرات پررنگ‌تری از او داشتند.
پاشاپور در آخر درباره عنوان کتاب  گفت: شخصیت اصلی قصه و راوی قصه ۲ برادر دوقلوی همسان هستند که دائم در کنار هم بودند و یک جورایی اگر بخواهیم این دو نفر را یک نفر ببینیم، شبیه یک جسم و سایه‌اش بودند. همان‌طور که سایه را نمی‌شود از یک جسم جدا کرد، در واقع جدایی‌ناپذیری این دو برادر هم این شکلی بوده اما از یک زمانی به بعد این سایه‌ از جسم جدا می‌شود، بزرگ می‌شود و رشد می‌کند. اما این رشدش به این معنا نیست که دیگر فاصله گرفته و رها شده، بلکه این سایه همچنان ویژه و خاصه بعد از شهادت شهید حس می‌شود و انگار این سایه بودن، حمایتگری و حامی بودن هیچ وقت تمام نمی‌شود و در واقع اتصال این برادر به عالم اصلی، به دنیای اصلی به واسطه شهادت باعث می‌شود صفت جاودانگی پیدا کند و به همین دلیل من عنوان سایه ناتمام را برای این کتاب انتخاب کردم؛ کسی که دیده نمی‌شود، روح مطهری که دیده نمی‌شود اما جاودانه است در کنار برادری که در واقع روزی یک روح بودند در ۲ بدن.

Page Generated in 0/0058 sec