printlogo


کد خبر: 260042تاریخ: 1401/11/25 00:00
روایت ملی‌پوش ایرانی از قلب زلزله ترکیه
طلوعی: نجات‌یافتن ما معجزه بود

ملی‌پوش بسکتبال با ویلچر ایران که از نزدیک شاهد وقوع زلزله در ترکیه بود و همه اتفاقات تلخ آن را به ‌چشم دید، این حادثه طبیعی را وحشتناک توصیف کرد. 8 روز از زلزله مرگبار ترکیه می‌گذرد؛ رویدادی که افزون بر تلفات بالای انسانی، خسارت‌های زیادی را به‌جا گذاشته است. در کشور ترکیه تعدادی از ورزشکاران ایرانی نیز به ‌عنوان لژیونر حضور داشتند. در جریان وقوع این زلزله متاسفانه ۳ ملی‌پوش فوتبال قطع عضو جان خود را از دست دادند اما سایر ورزشکاران کشورمان زنده ماندند. یکی از این ورزشکاران، محسن طلوعی ملی‌پوش تیم بسکتبال با ویلچر است؛ کسی که طی چند سال گذشته در تیم‌ ملی حضور داشته و به افتخاراتی نیز دست یافته است و هم‌اکنون به‌عنوان لژیونر در لیگ این رشته در ترکیه بازی می‌کند. طلوعی در زمان وقوع زلزله در شهر اسکندرون حضور داشت. این شهر در جریان زلزله خسارت‌های بسیار زیادی را متحمل شد و به ‌نوعی می‌توان گفت نجات این ملی‌پوش به ‌همراه محسن بیگدلی دیگر ورزشکار بسکتبال با ویلچر، بی‌شباهت به معجزه نبود. طلوعی در گفت‌وگویی روایتی جدید از این اتفاق عجیب و ترسناک را عنوان کرد. وی اظهار داشت: در روزهای قبل از این اتفاق ترسناک، ۲ زلزله در مناطق دیگری از ترکیه آمده بود و هشدارهای لازم برای رعایت موارد ایمنی داده شده بود. من در شب‌های منتهی به آن زلزله بزرگ با فکر همان ۲ زلزله می‌خوابیدم و آرام و قرار نداشتم، واقعا ترسیده بودم و به دوستانم نیز می‌گفتم «نمی‌دانم چرا اینقدر از زلزله می‌ترسم»، این فضای ذهنی به ‌قدری زیاد بود که شب آن زلزله می‌خواستم تختخوابم را از کنار پنجره فاصله بدهم که البته منصرف شدم. وی افزود: در زمان وقوع زلزله خواب بودم و محسن بیگدلی دیگر ملی‌پوش ایران که هم‌اتاقی‌ام است، بیدار بود. وقتی زلزله شد، بیگدلی فریاد زد تا مرا از خواب بیدار کند، فقط فرصت پیدا کردم بلافاصله لحاف و موبایل را با خودم بردارم و حتی نتوانستم سوار ویلچر شوم. با همان لحافی که در دستم بود، خودم را به ‌سمت چارچوب کشاندم و زمانی که خودم را به آن طرف می‌کشاندم؛ کمد در فاصله دو، سه سانتیمتری‌ام افتاد و خیلی شانس آوردم که به من نخورد. من و محسن هول کرده بودیم و فقط به ذهن‌مان رسید زیر لحاف بمانیم.
زلزله طولانی بود، بیش از یک دقیقه طول کشید و تکان‌های شدیدی هم وجود داشت که واقعا تصور آن وضعیت هم سخت است. شخصاً هرگز فکر نمی‌کردم چنین اتفاقی را تجربه کنم. واقعا نجات‌یافتن ما معجزه بود. از آنجا که ساختمان محل سکونتم توسط ژاپنی‌ها ساخته شده بود، فرو نریخت، چون به‌ صورت ریلی و مقاوم به زلزله بود، البته در همان حال که بودیم، صدای افتادن یکی از دیوارهای خالی را شنیدیم که کنارمان افتاد و به کسی آسیب نرسید. طلوعی ادامه داد: پس از پایان زلزله، با همان لحافی که در دستمان بود، به ‌نوبت بیرون رفتیم. موقع بیرون آمدن از واحد خودمان، یکی از همسایه‌ها را دیدیم که خیلی ترسیده بود و پس از دلداری دادن به او، قرار گذاشتیم به ‌نوبت پایین برویم، بر همین اساس من 14 طبقه را لیز خوردم و در کمترین زمان ممکن به پایین رسیدم. وقتی از ساختمان بیرون رفتیم، دیدیم غوغایی به‌پا شده است، خانه‌های زیادی ویران شده بودند و باران نیز در حال باریدن بود، واقعا وحشتناک بود. وی عنوان کرد: در آن وضعیت یکی از دوستان نزدیکم تماس گرفت و از ما خواست به سرِ خیابان برویم تا ما را به جای امنی ببرد، واقعا خدا من و محسن را دوست داشت که این رفیقم را برای‌مان فرستاد تا از آنجا کمی فاصله بگیریم، ما در حالی دور می‌شدیم که مشاهده می‌کردیم شهر به‌هم ریخته و تقریبا همه چیز ویران شده است.

Page Generated in 0/0068 sec