printlogo


کد خبر: 260077تاریخ: 1401/11/26 00:00
«اشک را مهلت ندادیم» روانه بازار نشر شد
روایتی همسرانه

گروه فرهنگ و هنر: کتاب «اشک را مهلت ندادیم» نوشته سمیه جمالی، خاطرات زهرا یوسفیان، همسر شهید «ابوالفضل محمدی» در 136 صفحه با شمارگان 1000 نسخه از سوی انتشارات ۲۷ بعثت چاپ و روانه بازار نشر شد. این کتاب نخستین کتاب از همسرانه است که توسط این انتشارات منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: ابوالفضل‌جان! شبیه آن نامه‌ها که بالایش می‌نوشتی: «این نامه را زهرا فقط بخواند»، برایت می‌نویسم: «حال من خوب است. هر چند خودت‌ داری می‌بینی اما قدر یک عمر بی‌توجهی‌دیدن و سرگرانی برایت گله آورده‌ام. روزگار که به اینجا رسید، هر چه برایت گفتم و نوشتم، از مهر بود. حالا بنشین گلایه‌هایم را بشنو، استخوان‌هایم را سبک کن. من همسری بودم که از حقم منع شدم. 13 سال بی‌آنکه بدانم هستی یا نه، کنارت و در سایه خیالت زندگی کردم. یک سال بعد از ازدواجم با هادی، خبر رسید ‌داری برمی‌گردی! چه برگشتنی! از تعاون سپاه به خانواده‌ات خبر دادند پیدا شده‌ای. اعظم، خواهرت، رفت برای تایید. یک کیسه استخوان تحویلش دادند و یک جفت پوتین! همه آن ۶ نفری که رفته بودید، با هم بازگشتید و عراق برای تحویل همین چند تکه استخوان ۶ ‌هزار دلار دریافت کرده بود. برادرم، عباس زنگ زد خانه و خبر داد که تو اینجایی، در وطن. هول شدم... اسفند بیاورم یا گل‌ و گلاب! صورتم طراوت دارد؟! چشم‌هایم سو دارد برای دیدن عزیزی بعد از 13 به ‌علاوه یک سال؟! حالا باید بعد از آن‌ همه سال وفاداری، آن‌ همه آلبوم ورق ‌زدن، پرونده و گزارش زیر و رو کردن، خبر را از دیگری بشنوم؟! حالا من غریبه شدم؟! من جزو خانواده نیستم؟! اجازه ندارم بیایم استخوان‌های زیر آفتاب‌مانده‌ات را ببینم؟! پیکرهای مختصری داشتید که گفتند جای هیچ گلوله‌ای روی‌شان نبود و فقط بر اثر شکنجه شهید شده‌اند. نه این انصاف نیست! من محرم نیستم؟!‌ ای بی‌وفا دنیا!

Page Generated in 0/0050 sec