مهدی طاهرخانی، دبیر گروه ورزشی: شاید برای نخستینبار است که اشتباه داور باعث دریافت گل توسط پرسپولیس شده است اما اکثریت هواداران این تیم مقصر اصلی را فرد دیگری میدانند. این یعنی چوب خطت پر شده آقای گلمحمدی! بگذارید از اول مرور کنیم. چرا در روزی که پرسپولیس باید کار را همان نیمه نخست تمام میکرد و با پیش افتادن از هوادار، همانند بازی رفت، گره کور را باز میکرد، نه موقعیت خلق کرد و نه آنقدر خوششانس بود که یکی از همان اندک توپهای در چهارچوبش درون دروازه قرار بگیرد. این دلیل اصلی باخت بود. گلمحمدی عملا به یک بنبست تاکتیکی رسیده است و این را میشد از تعویضهای عجیب و بهتآور بین دو نیمه او فهمید؛ ناگهان ترکیب 2-5-3 و عوض کردن رای چیدمان خط دفاعیای که در 19 هفته قبل نمره قبولی گرفته بودند. او مهمترین خط تیمش را تغییر داد تا با بیرون کشیدن صادقی و به زمین آوردن فرشاد فرجی، جاده باخت را سهبانده برای حریف آسفالت کند. آدرس اصلی باخت اینجاست نه در یک سوت نزده که بعدش توپ به مدافع خودی رسید نه مهاجم حریف.
* پاس در خدمت هدف یا همه چیز فدای پاس؟
پرسپولیس دیگر پاسهای متوالی و پر تعداد نمیدهد که موقعیت بسازد و دالان باز کند، بلکه این کار را مدام تکرار میکند چون تصور کرده فضیلت در این کار است. اصولا هدف غایی که خلق موقعیت و گل زدن است را قربانی این تاکتیک میکند. مگر غیر این است که تاکتیک باید در اختیار نتیجه باشد؟ اما حالا قرمزها هدف را گم کرده و تصور میکنند در هر حالتی باید نتیجه را قربانی یک تاکتیک نخنما کنند؛ تاکتیکی که هوادار و آلومینیوم هم آنتیتزش را دارند. مشخص است تیم هوادار همه کانالها را مسدود میکند، تنها و تنها با داشتن یک مهاجم فرصتطلب مانند لوکادیای خدانیامرز یا مهدی قائدی فعلی میشود از سد چنین رقبایی گذشت؛ مهاجمانی که از یک موقعیت 30 درصدی گل بزنند. درست شبیه همان توپی که قائدی چند ساعت قبلش در اکباتان زد. اگر استقلال مقابل پیکان پیش نمیافتاد، بیشک به مشکل برمیخورد اما همان ابتدای کار گلیمش را از آب بیرون کشید تا در ادامه آنها باشند که با جلو کشیدن پیکان، روی ضدحمله چند موقعیت عالی تک به تک را از دست بدهند. پرسپولیس سادگی فوتبال را فراموش کرده است، برخلاف ساپینتو که تازه متوجه شده لازم نیست لزوما پشت اتوبوس تدافعی رقبا گیر کند. او سراغ این تاکتیک رفته؛ جاگیری مناسب چند بازیکن سرعتی در نقطه کور و سپس ضربه نهایی. یک روز آن بازیکن یامگا است، یک روز محبی و روز دیگر قائدی. فرمول بردهای متوالی استقلال همین کار ساده است. آنها حتی با همین روش گل دوم را در داربی زدند. پس این تاکتیک به ضعیف و قوی بودن رقبا مرتبط نیست. در پرسپولیس اما خبری از این فوتبال نیست، تاکتیک کاملا مشخص و یکنواختی را به کار میگیرند و در این بین تنها ضربات ایستگاهی است که مددرسان آنها بوده؛ مانند خیلی از بازیهای قبل، شبیه داربی، همانند تقابل با ذوبآهن و....
* آدمها رفتند، تاکتیک همان است که بود
نه دستیار برزیلی، نه آن همه آنالیزور و کمک، نتوانستهاند کوچکترین تغییری در فوتبال مد نظر یحیی گلمحمدی ایجاد کنند. هواداران این تیم میدانند در آزادی اغلب اوقات باید شاهد یک نیمه اول خوابآور و کمموقعیت باشند. کمی فشار در نیمه دوم و شاید زدن گل. اما حالا این فرمول هم جواب نمیدهد. دست قرمزها رو شده است. زوج عیسی آلکثیر و شیخ بدونشک گزینه مناسبی نیست. نباید فریب یک برد در آبادان را خورد. فوتبالی که پرسپولیس بازی میکند، منطبق با داشتههای شیخ کمسرعت نیست. آلکثیر طبیعتا بازیکن 2 فصل قبل نیست و حالا یک مهاجم عصبانی و کمتحمل را در خط حمله پرسپولیس میبینیم. او حتی بعضا قهر میکند و آن جلو میایستد. فوتبال فعلی قرمزها مستلزم داشتن یک مهاجم ضربه زن، پا به توپ، تا حدودی سرعتی و دارای تکنیک است. درست همان خصوصیاتی که لوکادیا داشت و یحیی با او توانست قهرمان نیمفصل شود اما بعد از او دیگر تکرار آن فوتبال خودکشی بود. نه شیخ، نه عیسی، نه عبدی و نه هیچ یک از مهاجمان فعلی چنین خصوصیاتی را ندارند. دل به پریرا بستن خیلی رویایی است، چرا که او دستکم 5 بازی احتیاج دارد تا با فوتبال قرمزها مطابقت پیدا کند.
* عمری و مسیر غلط
بازگردیم به اتفاق مهم دقیقه 88. اکثر کارشناسان داوری، خطا روی محمد عمری را محرز دانستند و گفتند داور مسابقه اشتباه کرده است اما یادمان نرود توپ زیر پای فرجی افتاد و او با یک چرخش هوشمندانه میتوانست توپ را برگرداند یا در بدترین حالت توپ را سریع به اوت بزند ولی چشم بسته پاس رو به عقب داد و تمام. بله! داور مقصر است اما چرا کسی نمیبیند محمد عمری، عادت به زمین خوردن به بدترین شکل ممکن دارد؟ هر توپی دستش باشد، ترجیح میدهد آنقدر با آن جلو برود تا دست آخر با فشار حریف، خود را زمین بزند. بدونشک او آیندهدارترین ستاره قرمزهاست اما داوران به سبک و سیاقش آشنا شدهاند و میخواهند بگویند فریب نمیخورند. اگر عمری آنگونه دایو نمیزد و با کوچکترین برخورد 2 متر نمیجهید، شاید داور همانند تک تک صحنههایی که کوچکترین برخورد قرمزها با بازیکنان هوادار را خطا میدید، این خطا را هم میگرفت. همان داوری که ضربه آرنج به ابروی شیخ و شکافتن صورتش را حتی مستحق یک خطای معمولی ندانست، مشخص است به زمین خوردن عمری با دیده تردید مینگرد. داور اشتباه کرد اما اشتباهات بزرگ را بدونشک یحیی گلمحمدی روی نیمکت این تیم مرتکب شد.
* افتهای سریالی
از شانس خوب گلمحمدی این روزها بیشتر از 3 هزار نفر به ورزشگاه آزادی نمیآیند، اگر 40 هزار هوادار روی سکو بودند شاید او برای نخستینبار به صورت جدی شعار حیا کن را میشنید. البته همه گلولههای برفی را دیدند. شعارهای نصفهونیمه را هم شنیدند. صبر هوادار تمام شده، چون در ابتدای فصل تقریبا همه نیازهای کادر فنی تامین شد. آنها 14 هفته در صدر بودند و هوادار این تیم - که تصور میکرد کار برای قهرمانی تمام است- حالا همه چیز را در معرض فنا میبیند. از اینجا به بعد دیگر یحیی گلمحمدی هیچ ضمانتی برای حفظ صندلیاش ندارد. او زیر فشار، تصمیماتی گرفت که نمیشود همه آنها را صرفا تاکتیکی و فنی دانست. لجبازی در خط زدنهای متوالی سیامک نعمتی، بیاعتنایی مطلق به عبدی و نابود کردن یک استعداد، ناگهان چند بازی متوالی به عالیشاه میدان دادن و سپس همانند سروش رفیعی چسباندنش به نیمکت، همان تصمیماتی است که هوادار را دچار تردید میکند. کدام بازیکن پرسپولیس بعد از نیمکتنشینی به اوج برگشته؟ خاصیت این نیمکت چیست که آنها را اینچنین خراب میکند؟
* چوب خطی که پر شده
مهدی ترابی از روزی که در فوتبال ایران چهره شد، چند فصل تا هفته بیستم گل نزد؟ بازیکنانی که نیمکتنشین شدند، کدامشان بعد از ورود به زمین توانایی عوض کردن جریان بازی را دارند؟ مشخصا این همه افت کیفی اتفاقی نیست. هر چه هست در دل همان تمریناتی است که پشت درهای بسته انجام میشود. هر چه هست، در گرو تاکتیکهایی است که بازیکن به هر دلیلی با آنها منطبق نمیشود. اگر صادقی و ترابی در هر تیم دیگری بودند، بدونشک از ستارههای اصلی لیگ به شمار میرفتند اما حالا یک سقوط آزاد را تجربه میکنند. یحیی فرصت زیادی ندارد؛ شاید یک باخت در اصفهان و حذف از جام حذفی، شاید هم یکی دو مساوی دیگر در لیگ. نمیدانم او توانایی بازگرداندن پرسپولیس روی نوار پیروزیهای متوالی را دارد یا نه اما احتمالا استقلال و سپاهان به این زودیها پا پس نمیکشند و این دقیقا همان چیزی است که هوادار پرسپولیس آن را تاب نمیآورد. متاسفانه همه چوب خطهای کادر فنی پرسپولیس پر شده و برخلاف آنچه گلمحمدی تصور کرده هیچکس نمیتواند او را بردارد(!) باید گفت دنیای فوتبال بیرحمتر از آن است که تصور میکند. حامیان همیشگیات خسته شدند، وای به حال منتقدان
پروپاقرصات.