مهدی بختیاری*: زنان و دختران فلسطینی برای انجام عملیات استشهادی راه سختی را طی کردند. در جامعه فلسطینی، زنان اجازه حضور در عملیاتهای اینچنینی نداشتند اما جبر روزگار و آرمان آزادی، نهایتاً راه را برای حضور آنها باز کرد تا این بار دختران فلسطینی، درسهایی فراموشنشدنی به اشغالگران سرزمینشان بدهند.
* اولین سیلی
هنوز نخستین ماه سال 2002 به پایان نرسیده بود که یک انفجار در قدس رخ داد. این انفجار موجب کشته شدن یک صهیونیست و زخمی شدن بیش از 100 نفر شد. آنچه در این واقعه بیشتر جلب توجه میکرد این بود که کسی از هویت عامل این انفجار خبر نداشت.
۳ روز بعد، هویت این شخص معلوم شد تا شوک جدیدی به شهروندان اسرائیل وارد شود و اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی را نیز به تعجب وادارد. عامل عملیات یک زن بود.
«وفاء علی ادریس» 11 فوریه 1973 در اردوگاه «الامعری» در نزدیکی رامالله در کرانه باختری به دنیا آمد. خانوادهاش اهل الرمله بودند که با فشار صهیونیستها برای اشغال مناطق فلسطینینشین به رامالله مهاجرت کردند.
وفا تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه خود را در همان اردوگاه الامعری گذراند و برای طی دوره عالی وارد دانشکده پرستاری دانشگاه ملی «النجاح» در نابلس شد تا پس از آن به عنوان داوطلب در جمعیت هلالاحمر به عنوان افسر امداد برای نجات و مداوای مجروحان فلسطینی که روزانه در نبرد با صهیونیستها زخمی میشدند، شروع به کار کند.
2 سال از انتفاضه بزرگ فلسطینیان در سال 2000 میگذشت و مناطق مختلفی از سرزمینهای اشغالی شاهد مبارزات بیامان فلسطینیان بودند. در این میان زنان نقشی در عملیاتهای شهادتطلبانه که عموما توسط مردان جوان فلسطینی انجام میشد، نداشتند، تا اینکه وفا ادریس تصمیم گرفت این خط را بشکند.
او برای عملی کردن این برنامه، بمبی قوی را در یک چمدان دستی جاسازی کرد و به سمت یکی از مناطق تجاری قدس به راه افتاد و موانع امنیتی و ایست بازرسیهای نظامی را رد کرد. شاید از آنجا که سابقه نداشت گروههای مبارز فلسطینی برای انجام عملیاتهای شهادتطلبانه از زنان استفاده کنند، کمتر توجهات اشغالگران را به خود جلب کرد.
او ساعاتی بعد در زمان تعیین شده اقدام به انفجار بمب همراه خود کرد که نتیجه آن کشته شدن یک صهیونیست و زخمی شدن بیش از 100 نفر بود.
نام و هویت مجری عملیات تا مدتی مشخص نشد و این سردرگمی که چه کسی این عملیات را انجام داده است تا 3 روز طول کشید.
عصر روز چهارشنبه 30 ژانویه 2002 در حالی که همه اعضای خانواده وفا به خاطر 3 روز بیخبری به دنبال او میگشتند، زنگ خانهشان به صدا درآمد و خبر شهادت وی به آنها داده شد.
صهیونیستها پس از نمونهگیری از خون برادران وفا و تطبیق آن با نمونهگیریهایی که از پیکر متلاشی شده این بانوی شهید انجام دادند مطمئن شدند خواهر آنها وفا ادریس عامل عملیات استشهادی بوده است.
گردانهای الاقصی شاخه نظامی جنبش فتح مسؤولیت این عملیات را برعهده گرفت اما خانواده شهید و برخی همسایگان وی تاکید کردند تا جایی که اطلاع دارند وفا عضو هیچ جنبش فلسطینی نبوده است.
جدا از همه بحثها و تحلیلهایی که بعد از عملیات درباره نیت «وفا» از به شهادت رساندن خود مطرح شد، حسن انجام این عملیات و شایستگی والای او؛ همچنین عبور از موانع جدید رژیم صهیونیستی برای مهار و کنترل مقاومت موجب شد مسیر مقاومت فلسطینی وارد دوره جدیدی شود و تحولی جدید و قابل توجه در مقاومت فلسطین پدید آید و این تحول نتایج و بازتابهایی به دنبال داشت که به سبب بنیانگذاری راهی نو و اقتدای دیگران به آن ارزشی بس والا دارد.
زنان وارد عرصه مبارزه شده بودند...!
* خانم معلم؛ کابوس اسرائیل
در پست ایست بازرسی «مکابیم» (در مسیر قدس به تلآویو)، ماموران امنیتی به سرنشینان یک خودرو که ۲ مرد و یک زن عرب بودند، مشکوک میشوند.
مردان جوان سریعا از خودرو پیاده شده و کارت شناساییشان را نشان میدهند و میگویند به همراه خواهرشان به سمت منزل میروند.
ماموران اسرائیلی تاکید میکنند آن زن هم باید پیاده شده و بازرسی شود. زن جوان با آرامش از ماشین پیاده میشود، میان ماموران امنیتی میرود و دکمه کمربند انفجاریای که همراه خود داشت را فشار میدهد.
«دارین محمد توفیق ابوعیشه» در نابلس در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمد و تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه ملی «النجاح» میگذراند که البته به دلیل شهادتش ناتمام ماند.
دانشگاه «النجاح» نابلس محل تحصیل بسیاری از مجاهدان و مبارزان و استشهادیون فلسطینی بود و از همان جا بود که دارین هم وارد فعالیتهای مبارزاتی شد.
وی برای حضور در گردانهای استشهادی ابتدا نزد یکی از رهبران حماس به نام «شیخ جمال منصور» رفت اما او خواسته دارین مبنی بر انجام عملیات استشهادی را نپذیرفت.
یک سال پس از شروع انتفاضه، یک خبر، عزم دارین را برای تحقق هدفش یعنی مبارزه مسلحانه و استشهادی با صهیونیستها جزمتر کرد.
27 ژانویه 2002 یک مبارز فلسطینی دست به انجام عملیات شهادتطلبانه در قدس غربی زده بود. مجری عملیات «وفا ادریس» نخستین زن استشهادی فلسطینی بود.
وفا ادریس عضو گردانهای شهدای الاقصی (وابسته به فتح) بود و برای همین، دارین با اینکه عضو حماس بود، برای همکاری و تحقق آرزویش به سمت گردانهای الاقصی رفت و این بار با درخواست او موافقت شد.
محل عملیات را یکی از مراکز پلیس شهر یافا در اراضی اشغالی سال 1948 تعیین کردند.
روز عملیات، دارین از خانه خارج شد و کمربند حاوی مواد منفجره را به خود بست و سوار خودرویی شد که او را به همراه ۲ نفر دیگر از مبارزان فلسطینی به مکان اجرای عملیات میبرد.
برای رسیدن به مقصد، باید چندین پست ایستبازرسی را طی میکردند که همین احتمال موفقیت عملیات را بسیار پایین میآورد.
در پست ایست بازرسی «مکابیم» واقع در حدفاصل قدس و تلآویو، سربازان صهیونیست اقدام به بازرسی خودرو و سرنشینان آن کردند. ۲ همراه دارین به نام «حافظ مقبل» و «موسی حسونه» به سرعت از خودرو پیاده شدند و کارت شناسایی خود را ارائه دادند و به سربازان اعلام کردند سومین سرنشین خودرو، خواهرشان است و آنها در راه بازگشت به منزل هستند. سربازان بر شناسایی کامل دارین اصرار داشتند. در این هنگام دارین از خودرو پیاده شد و به طرف سربازان رفت به گونهای که گمان میرفت میخواهد دستورشان را اجرا کند و کارت شناسایی خود را نشان دهد اما به محض اینکه به آنان نزدیک شد دکمه انفجار بمبهایی را که به خود بسته بود، فشار داد.
* بخشی از وصیتنامه شهید دارین ابوعیشه
«...از آنجا که جایگاه زن فلسطینی از برادران فلسطینیاش پایینتر نیست، تصمیم گرفتم دومین زن استشهادی باشم و راهی را که شهید وفا ادریس شروع کرد ادامه دهم، پس در راه خداوند تبارک و تعالی و برای گرفتن انتقام پیکرهای برادران شهیدمان و انتقام حرمت پایمالشده دینمان و حرمت شکستهشده مساجد بویژه مسجدالاقصی و خانههای خداوند که اشغال شده و به کابارههایی برای اهانت به دین ما و رسالت پیامبرمان تبدیل شده که در آن محرمات الهی را مرتکب میشوند، جان ناچیز خود را تقدیم میکنم.
جسم و جان تنها سرمایهای است که داریم، پس آنها را در راه خدا میدهیم تا بمبهایی باشیم که صهیونیستها را میسوزاند و افسانه قوم برگزیده خداوند را از بین میبرد. زن مسلمان فلسطینی در گذشته و حال همواره در خط اول مسیر جهاد ضدظلم قرار داشته و دارد، لذا تمام خواهران خود را به پیمودن این راه فرا میخوانم. چون این وادی، وادی تمام آزادگان و افراد شریف و نجیب است، لذا از هر کس به دنبال حفظ عزت و شرف است دعوت میکنم قدم به این راه بگذارد تا جنایتکاران صهیونیست بدانند در برابر عزت و عظمت مقاومت ما و جهاد ما هیچ چیز نیستند. تا شارون بزدل بداند هر زن فلسطینی، ارتشی از استشهادیون را متولد خواهد کرد. اگر چه او همه تلاش خود را میکند تا در دلهای مادران مرگ بنشاند ولی بداند نقش زن فلسطینی به گریه بر همسر و برادر و پدر ختم نمیشود، بلکه ما با جسم خود به بمبهایی انسانی مبدل خواهیم شد که در هر نقطه منتشر میشوند تا خیال واهی امنیت [اسرائیل] را از بین ببرند. در پایان از تمام مسلمانان و مبارزان عاشق و شیفته آزادی و شهادت میخواهم در این راه شریف و ارزشمند یعنی راه شهادت و آزادگی استوار باشند.
دختر شهید شما: دارین محمد ابوعیشه».
* کارشناس فلسطین