printlogo


کد خبر: 260283تاریخ: 1401/12/2 00:00
وقتی هر بازیگری جز آمریکا بد است!
متاستاز غرب‌گرایی در کالبد خودباختگان

نوید مؤمن: رسانه‌ها، سیاستمداران و طرفداران جریان به اصطلاح روشنفکر غربی نمی‌توانند خشم و نارضایتی خود را از  سفر رئیس‌جمهور کشورمان به پکن و امضای ده‌ها قرارداد کلان سرمایه‌گذاری میان ایران و چین کتمان کنند. شانتاژ اصلاح‌طلبان و حامیان فتنه درباره تفاهم کلان 25 ساله میان طرفین یا القای فقدان قوه عاقله در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد کشور در تجارت با چین، جملگی از همان اتاق‌های  فکری نشأت می‌گیرد که «بقای مطلق آمریکا در برجام» را پس از انعقاد توافق هسته‌ای در سال 2015 میلادی به مثابه گزاره‌ای غیرقابل انکار و اجتناب‌ناپذیر پیش‌بینی کرده و به کسانی که در این باره هشدار می‌دادند، انواع القاب توهین‌آمیز را نسبت دادند.
فارغ از فرامتن و نیت اصلی بازیگردانان رسانه‌ای  این پروژه غرب‌گرایانه، برخی استدلال‌های ظاهری آنها برای لاپوشانی این سوءنیت، قابل تامل است! برخی رسانه‌های اصلاح‌طلب و جریان کارگزاران طی ماه‌های اخیر انعقاد همزمان قراردادهای تجاری کلان چین و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس را به مثابه مثال نقض «اراده پکن برای ضربه زدن به تهران» قلمداد کرده‌اند. آنها حتی قواعد بازی حداقلی یک «هژمون اقتصادی» در نظام بین‌الملل را به مسلخ برده و آن را قربانی بازی خودخواسته در زمین آمریکا و اتحادیه اروپایی کرده‌اند. اتفاقا برخلاف آنچه منتقدان مغرض همکاری‌های اقتصادی با چین در حال القای هدفمند آن هستند،  انعقاد قراردادهای چین با کشورهای حوزه خلیج‌فارس دارای  تبعات و پیام‌های خاص خود در حوزه روابط بین‌الملل است که اتفاقا یکی از مهم‌ترین آنها، انهدام شبکه «حامی/ پیرو» آمریکا در منطقه است. طی سال‌های اخیر، بن‌سلمان و دیگر مقامات رژیم سعودی به عناوین مختلف و در بزنگاه‌هایی مانند جنگ اوکراین از واشنگتن تا حدودی فاصله گرفته‌اند و نسبت به بازیگران شرقی گرایش بیشتری پیدا کرده‌اند. گرایش بازیگران منطقه به سوی چین منبعث از گذار تدریجی متحدان و مهره‌های کاخ سفید از نگاه سنتی هژمون‌محور حاکم (براساس نقش‌آفرینی مطلق آمریکا) بوده و می‌تواند نشانه‌ای از ظهور تدریجی عقلانیت حداقلی در میان آنها باشد. 
چندی پیش دیاکو حسینی که خود را ابرتئوریسین جریان غرب‌گرا در ایران می‌داند و تز پرهزینه و شکست خورده بازی در زمین کدخدا منبعث از ذهن امثال اوست در پیامی توئیتری درباره سفر شی جین پینگ به سعودی نوشت: «سفر رئیس‌جمهور چین به ریاض، تصور «رابطه ویژه» بین تهران و پکن متعاقب توافق ۲۵ ساله را منسوخ کرد؛ همین طور این عقیده را که سعودی نمی‌تواند نقش آمریکا را در سیاست خارجی خود جایگزین کند. چین همان قدر به امنیت کشورهای عرب نسبت به برتری ایران اهمیت خواهد داد که آمریکا می‌داد».
بهتر است دیاکو حسینی و دیگران لااقل یک بار برای همیشه تکلیف خود را با کلیدواژگان منافع ملی، سیاست خارجی و هم‌افزایی در حوزه روابط بین‌الملل مشخص کنند! همگان به یاد دارند از زمان اعلام تفاهم 25 ساله راهبردی میان تهران و پکن، توپخانه جریان اصلاحات و کارگزاران به کار افتاد و این تفاهم را مصداق عدم عقلانیت و نشانه‌ای از عدم درک واقعیات جاری در نظام بین‌الملل قلمداد کردند!  انتظار این بود که این افراد بر اساس همان سبک و سیاق قبلی خود، عربستان را مستعمره چین دانسته و از اینکه ریاض به ارباب آنها (واشنگتن) تا حدودی پشت کرده، گریبان خود را می‌دریدند!
به کارگیری واژه «رابطه ویژه» در این باره قابل تامل است! اتفاقا این اصلاح‌طلبان و کارگزاران بودند که انعقاد یک تفاهم راهبردی بلندمدت با چین را مصداق سرمایه‌گذاری پرریسک و ویژه ایران در قبال پکن تلقی می‌کردند! آنها بارها استراتژی «نگاه به شرق» را مورد شماتت قرار داده و حتی زمانی که به آنها درباره عواقب و تبعات به‌کارگیری استراتژی «تبدیل آمریکای دشمن به آمریکای دوست» هشدار داده شد، منتقدان را عده‌ای بی‌سواد و بی‌شناسنامه قلمداد کردند! پس از خروج ترامپ از توافق هسته‌ای، برای مدتی این تئوریسین‌ها بنا بر اقتضا و شرایط ناشی از دهن‌کجی واشنگتن به آنها تلاش کردند کمتر سخن بگویند و بیشتر نظاره‌گر تخریب بنای رویایی و خیالی خود در حوزه سیاست خارجی توسط کدخدای محبوب‌شان باشند! 
اتفاقا پس از اعلام تفاهم راهبردی 25 ساله، جریان طرفدار انقلاب اسلامی تاکید داشت رابطه ما و چین، بر اساس منافع کلی ترسیم شده و استراتژی «نگاه به شرق» در مغایرت با استراتژی «وابستگی به شرق» قرار دارد. در آن زمان اعلام شد نگاه به شرق، مبتنی بر همکاری و هم‌افزایی راهبردی با بازیگران شرقی بر اساس وجود تهدیدات ملموس مشترک و ماهوی (مانند آمریکا) بوده و در آن، نگاه فرصت‌محور و تهدیدزدا به صورت توأمان در نظر گرفته شده است.
اکنون غرب‌گرایان در چشم مردمی که سال‌هاست شاهد نمایش نامتوازن و ایده‌آل‌گرایانه آنها در عالم دیپلماسی و سیاست خارجی بوده‌اند، زل‌ زده و تاکید می‌کنند رابطه ایران و چین را نباید «ویژه» تلقی کرد! بهتر بود این افراد ظاهرا روشنفکر، زمانی که دونالد ترامپ به‌راحتی برجام یا همان «وحی منزل  اصلاح‌طلبان» را زیر پا گذاشت و با یک امضا، تحریم‌های ضدایرانی را بازگرداند، گریبان پاره کرده و بابت قربانی کردن منافع ملی پای اخم و لبخند دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان آمریکا عذرخواهی می‌کردند نه اینکه امروز ناباورانه به طلبکاران سیاست خارجی هوشمندانه جمهوری اسلامی در «هم‌افزایی راهبردی با پکن» تبدیل شوند. در هر حال، میل به «خودبیگانگی» و «غرب‌گرایی» چنان در کالبد مدعیان روشنفکری ریشه دوانیده و متاستاز شده است که قدرت «توصیف حداقلی» وقایع جاری در منطقه و جهان را از آنها سلب کرده است، چه رسد به آنکه بخواهند این وقایع را با ادبیات نئوکلاسیک  و مزورانه خود مورد تجزیه و تحلیل صحیح قرار دهند.

Page Generated in 0/0054 sec