«عزت» کلیدواژه فهم شخصیت امام حسین(ع) و فهم وقایع مهم زندگی ایشان است. عزت حسینی نه تنها خط اصلی زندگی این امام همام، بلکه الهامبخش همه جریاناتی بود که بعد از واقعه عاشورا تلاش کردند این خط را زنده نگه دارند. از این رو لازم است با نگاه دقیقتری به عنصر عزت در سیره حسینی و تاثیر این عنصر در تحولات تاریخی بعد از قیام عاشورا بنگریم؛ خطی که امتداد آن تا انقلاب سال 57 مردم ایران قابل ردیابی است.
حجتالاسلام والمسلمین دکتر جواد سلیمانی*: برای درک میزان تاثیر نهضت سیدالشهدا علیهالسلام بر عزت جامعه اسلامی ابتدا باید درباره ماهیت بنیامیه و وضعیت جامعه اسلامی قبل از نهضت سیدالشهدا علیهالسلام مطالعه کرد تا از این رهگذر تحول جامعه اسلامی پس از نهضت امام حسین علیهالسلام مورد بررسی قرار گیرد.
* ماهیت، سیاستها و اهداف امویان تا سال 61 هجری
الف) مبارزه رو در رو با اسلام: بنیامیه ۳ جنگ سنگین، خونین و خسارت بار را بر حکومت نوپای پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مدینه تحمیل کردند و در برخی از این جنگها ضربههای سختی به مسلمانان وارد کردند. هدف اصلی آنان از این جنگها قبل از هر چیز نابودی اسلام و کشتن پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود ولی در پرتو مجاهدتهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امیرمومنان علیهالسلام و اصحاب راستین آن حضرت و در سایه امدادهای غیبی خداوند متعال، سرانجام مسلمانان پیروز شدند و مکه را فتح کردند. روز فتح مکه نیز ابوسفیان و فرزندانش تنها از روی ترس اسلام آوردند و سیاست دشمنی علنی و حمله از بیرون را به ستیز پنهان و نفوذ از درون تغییر دادند.
ب) نفوذ در حکومت اسلامی: آنان که از نابودی اسلام از طریق جنگ مسلحانه کاملا نومید شده بودند، این بار تصمیم گرفتند با نفوذ در ارکان جامعه اسلامی و اشغال مفصلهای حساس دستگاههای تصمیمگیری جامعه، بار دیگر بر مسلمانان سیطره یابند. از این رو ابتدا مناطق مفتوحه شامات را به دست گرفتند. اول یزید بن ابیسفیان و بعد از مرگ او برادرش معاویه فرمانده نیروهای نظامی و حاکم شام شدند. آنها در زمان عثمان قلمرو نفوذ خود را گسترش داده، ریاست دفتر عثمان و فرمانداری کوفه و مصر را نیز تصاحب کردند و از آنجا که فرمانداری کوفه بر تمام مناطق ایران نیز نظارت داشت، میتوان گفت ایران هم تحت نفوذ بنیامیه قرار گرفت.
پ) عملیات استحاله: آنان پس از نفوذ در دستگاههای اجرایی و اقتصادی و سیاسی جهان اسلام، عملیات استحاله را آغاز کردند. یکی از مهمترین روشهای استحاله آنها شکستن حرمت احکام اسلام از طریق رواج فساد اخلاقی و اقتصادی و اداری و تحریک احساسات مسلمانان بود.
ت) قدرتطلبی معاویه و فروپاشی حکومت دینی: سال 40 هجری با شهادت امام علی علیهالسلام زمینه فروپاشی حکومت دینی و تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت طاغوتی فراهم آمد و معاویه رسما در سخنرانی خویش در میان جمعیت کوفه پس از صلح امام حسن علیهالسلام گفت: «انی ما قاتلتکم لتصلوا و لالتصوموا و لالتحجوا و لا لتزکوا انکم لتفعلون ذلک انما قاتلتکم لاتامر علیکم؛ من با شما نجنگیدهام تا نماز گزارده و روزه گرفته و حج به جا آورید و زکات بپردازید. شما اینها را انجام میدهید، من با شما جنگیدهام تا بر شما حکومت کنم».
بنیامیه با همه تلاشهایی که کردند، به هدف نهایی خویش که هدم و مسخ اساس دین بود نائل نیامدند و معاویه تحت فشار افکار عمومی شعائر اسلامی را رعایت میکرد و به حریم اعتقادات و اصول و فروع دین تجاوز علنی و رسمی نمیکرد ولی از استمرار حیات شالودههای دین غمگین و ملول بود.
معاویه از زنده بودن نام پیامبر صلیاللهعلیهوآله در جامعه سخت ناراحت بود و اگر فرصت مناسبی مییافت، یاد پیامبر صلیاللهعلیهوآله را از خاطرهها محو میکرد.
ث) یزید و عزم نابود کردن اساس دین: معاویه تا زمان مرگ به هدف خویش نرسید ولی یزید سیاست پنهان پدر را آشکارا دنبال کرد و با عزم نابود کردن اساس دین و انکار رسالت و وحی و نبوت و معاد و قیامت و گرفتن انتقام کشتههای کفار قریش در جنگ بدر به میدان آمد. بهترین گواه بر این مدعا سخنی است که هنگام ملاقات با سر مطهر حسین بن علی علیهالسلام بر زبان جاری کرده و در حقیقت با گفته خویش کفر خود را علنی کرد. او این شعر را در آن هنگام قرائت کرد:
«لیت اشیاخی ببدر شهدوا
جزع الخزرج من وقع الاسل
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء و لا وحی نزل
لست من خندف ان لم انتقم
من بنی احمد ماکان فعل
ای کاش بزرگانم که در جنگ بدر کشته شدند حضور داشتند و جزع و ناله قبیله خزرج را از ضرب نیزه میشنیدند.
بنی هاشم با پادشاهی بازی کردند، نه خبری [از آسمان] آمده بود و نه وحی نازل شد. من از قبیله خندف نباشم اگر از فرزندان احمد به خاطر آنچه انجام داده انتقام نگیرم».
بیت نخست از این ابیات، شعری بود که ابن زبعری یکی از کفار مکه هنگام پیروزی کفار در جنگ احد سروده بود.
تمسک به این اشعار نشانگر آن بود که اساسا یزید میخواهد تیر خلاص را به پیکره نیمه جان دین بزند.
* فرآیند تضعیف عزت مسلمانان از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله تا عصر عاشورا
الف) احیای تعصبات قومی و قبیلگی: پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله بار دیگر تعصبات قومی و قبیلگی در میان مردم زنده شد و دقیقا به خاطر همین عصبیتها در بیعت با امیرمومنان علیهالسلام سستی به خرج داده، افسار جامعه را به دست کسانی سپردند که خود بارها به ضعف و ناتوانی خویش برای اداره جامعه در زبان و عمل اعتراف کردند. عمر درباره تاثیر تعصبات قومی در کنار گذاردن امیرمومنان علیهالسلام به ابن عباس گفت: «قریش خوش نداشتند تا رسالت و خلافت هر دو در میان بنی هاشم باشد و در نتیجه شما به قوم خودتان فخر بورزید و مغرور شوید».
ب) تجملگرایی: وقتی دست جامعه اسلامی از دامن ولایت کوتاه شد، دچار مشکلات متعددی شد؛ مشکلاتی چون، تبعیض در تقسیم بیتالمال، بیمبالاتی نسبت به مسائل فرهنگی و حفظ دستاوردهای عصر بعثت، بیتوجهی به پاسداری از ارزشها، روی کار آمدن شخصیتهای فرومایه و مسالهدار، حذف چهرههای شایسته، گسترش روحیه نفاق، شیوع بیاعتمادی، پیدایش بدعتهای ناروا و سرانجام مهمترین آن، رواج تجملگرایی و دنیاطلبی که مادر بسیاری از مصائب شد. یاران نزدیک پیامبر صلیاللهعلیهوآله و بزرگان اصحاب به مال و منال و خرید خانههای متعدد و زمین و املاک فراوان مبتلا و مجاهدان نامدار، به ثروتمندان بیدرد مبدل شدند. مسعودی آمار ثروت برخی از آنها را به شرح زیر نقل کرده است.
طلحه: روزانه هزار دینار از غلات زمینهای عراق و بیش از این مقدار از زمینهای شرات درآمد داشت.
زبیر: خانهای وسیع در بصره داشت که پایگاه تجار و ثروتمندان بود و خانههایی در مصر و کوفه و اسکندریه و نیز 50 هزار دینار نقد، هزار اسب و هزار کنیز [و غلام] داشت.
عبدالرحمان بن عوف: 100 اسب، 100 شتر و 10 هزار گوسفند داشت، به علاوه سهم هر یک از 4 زنش پس از مرگش از یک هشتم ارث، 84 هزار دینار شد.
زید بن ثابت: 100 هزار دینار اموال منقول و غیرمنقول داشت و طلاهایش را با تبر بین وراث تقسیم کردند!
عثمان بن عفان: 150 هزار دینار و یک میلیون درهم و زمینهای کشاورزی در وادیالقرا و حنین و... به ارزش 100 هزار دینار و تعداد زیادی اسب و شتر داشت.
پ) انحراف خواص و عوام: وقتی خواص اصحاب پیامبر صلیاللهعلیهوآله به دنیا چسبیدند و ارزشهای دینی را فراموش کردند، رفته رفته سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله جای خود را به سنتهای جاهلی داد و بسیاری از اصحاب در زبان از پیامبر صلیاللهعلیهوآله یاد میکردند و در عمل بر خلافت سیره آن حضرت عمل کرده، از روشهای دوران جاهلیت پیروی میکردند. در چنین شرایطی زمینه رشد مجدد امثال معاویه فراهم آمد، چرا که آنها بیش از سایران در اشرافیت سابقه داشته و زندگانی شاهانهای در شام برای خود رقم زده بودند.
وقتی ارزشها تغییر کرد و سوابق دینی و افتخارات جهادی رزمندگان و ایثارگران صدر اسلام قیمت خود را از دست داد و روحیه امر به معروف و نهی از منکر از بین رفت، شوکت و عظمت خواص اهل حق فرو پاشید، چرا که امتیاز آنها به اموری بود که امروز رنگ باخته بود.
از سوی دیگر انحراف خواص موجب انحراف عوام شد. آنها نیز بر اساس معیارهای دوران جاهلیت نو به صورت ناخودآگاه در قبال صاحبان زر و زور کرنش میکردند و در مقابل اشراف احساس کمبود کرده، سلطه اشراف ضعیفالایمان را میپذیرفتند.
ت) سلطه بنیامیه و تحقیر مسلمانان: حاصل این فرآیند این بود که بنیامیه به آسانی بر مردم مسلط شدند به طوری که اگر در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله به عنوان یک حزب شکست خورده سیاسی در حاشیه مجالس حل و عقد جامعه اسلامی مینشستند، پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله رفته رفته صدرنشین مجالس شدند و حتی اصحاب با سابقه مهاجر و انصار را تحقیر و تهدید میکردند.
ث) ضعف و ذلت خواص و عوام: این ماجرا از یک سو میزان سلطه بنیامیه و از سوی دیگر احساس وحشت و حقارت بزرگان اصحاب را نسبت به آنان نشان میدهد. وضع به گونهای شده بود که اگر کسی از بنیامیه مرتکب جنایتی و طبق دستورات شرع مستوجب حد شرعی میشد، مسلمانان جرات نمیکردند حد الهی را بر او جاری کنند.
طبق نقل مسعودی، وقتی ولید به جرم شرابخواری محکوم به شلاق شد، کسی از اصحاب جرات نکرد حد را بر او جاری کند، تا اینکه امیرمومنان علیهالسلام شلاق را برداشت و او را به سزایش رساند.
این ذلت و خواری در برابر بنیامیه و احساس وحشت و خودباختگی در برابر امویان، محصول سیاست تساهل ۲ خلیفه اول و دوم در برابر بنیامیه و سیاستهای غلط آنان در زمینه امور اقتصادی و فرهنگی جامعه بود که با ضعفهای شخصیتی و تعصبات قومی و بیمبالاتی مضاعف عثمان افزایش یافت و پس از عدم موفقیت مسلمانان در جنگ صفین و تحمیل صلح بر امام حسن علیهالسلام و سلطه معاویه بر کل جهان اسلام به اوج خود رسید به طوری که معاویه در دوران خلافت خود به آسانی میتوانست قیام متنفذترین شخصیتهای شیعه را در کانون مخالفان خود یعنی کوفه در نطفه خفه کند، کما اینکه به آسانی قیام حجربن عدی کندی را کنترل و خود حجر و فرزند و یارانش را به شهادت رساند.
در سایر شهرهای حجاز و مصر و ایران و... نیز وضع به همین منوال بود. ترس از بنیامیه در کانون دلهای مسلمانان نشسته بود. یا از آنها میترسیدند یا از پیروزی بر آنها ناامید شده، نسبت به عملکردشان بیتفاوت شده بودند یا مجذوب قدرت و اموالشان شده، به آنها پیوسته بودند.
از این رو وقتی سیدالشهدا علیهالسلام قیام خویش را آغاز کرد، برخی مانند عبدالله بن جعفر و عبدالله بن مطیع تلاش میکردند حضرت را از تصمیم خویش منصرف کنند.
برخی دیگر همچون احنف بن قیس نیز چون پست و مقام و مال و منالی نزد سیدالشهدا علیهالسلام نمیدیدند، از یاری آن حضرت سرباز زدند.
بنابراین در جمعبندی از اوضاع سیاسی - اجتماعی عصر امامت امام حسین علیهالسلام باید گفت در جامعه آن روز حکومت دینی از بین رفت، خلافت به سلطنت مبدل شد، ارزشهای دینی مسخ شده جامعه از فرهنگ دینی تهی شد و مردم بر اثر مرعوب شدن در برابر امویان، با حقارت، تسلیم وضع موجود شده از اصلاح امور ناامید شدند.
امویان با در دست گرفتن حکومت و تبدیل حاکمیت دینی به سلطنت و پادشاهی، عزت و اقتدار مسلمانان را از بین بردند با اهانت به ارزشها و هتک مقدسات، عزت اسلامی مسلمانان را پایمال کردند. اکنون یزید میخواست با مسخ اصول و فروع و فروپاشی ستونها و شالودههای اساسی اسلام چون وحی و نبوت و نماز و روزه و حج، آخرین ضربه را بر پیکر جامعه اسلامی بزند و به مسلمانان اعلان کند که اسلام هیچ خیری برای آنان نداشته، دین آنان نه قدرت اداره جامعه را دارد و نه مایه عزت افراد است.
* تأثیر نهضت عاشورا بر احیای عزت امت اسلامی
در چنین وضعی سیدالشهدا علیهالسلام به مبارزه برخاست و به امویان و دشمنان اسلام فهماند که قدرت غیرت اسلامی به حدی است که اگر در کالبد یک جمع کوچک دمیده شود، میتواند بنیان یک حکومت جبار و قدرتمند را به لرزه درآورد. اسلام میتواند مایه عزت مسلمانان در برابر ظلم ظالمان و ملامت ملامتگران و تحقیر و تمسخر کفار باشد.
قیام سیدالشهدا علیهالسلام و یارانش احساس ضعف و وحشت مسلمانان را نسبت به بنیامیه تا حد زیادی از بین برد به طوری که پس از شهادت آن حضرت، شاهد چندین قیام در حجاز و عراق بر علیه امویان هستیم؛ قیامهایی که هر یک نشانگر رشد غیرت دینی جامعه اسلامی و پیامآور عزت مسلمانان است.
ناگفته پیداست مهمترین کار کرد قیام امام حسین علیهالسلام حفظ و بقای اسلام بود. بنیامیه در زمان خلافت یزید در پی ویران کردن بنیادهای دین پیامبر صلیاللهعلیهوآله یعنی توحید و نبوت و نماز و روزه و... بودند ولی امام علیهالسلام با حماسه خونین خویش چهره کریه بنیامیه را فاش کرد و با از بین بردن مشروعیت و مقبولیت بنیامیه، بقای اصول اعتقادات و مسلمات دین را تضمین کرد. از این رو وقتی ابراهیم پسر طلحه بن عبیدالله در شام از امام سجاد علیهالسلام پرسید [اگر در جنگ جمل جدت پیروز شد] حالا چه کسی پیروز شده است؟ امام علیهالسلام در پاسخ او فرمودند: «اذا اردت ان تعلم من غلب، و دخل وقت الصلاه، فاذن ثم اقم؛ اگر میخواهی بدانی چه کسی پیروز شده است، هنگام فرا رسیدن وقت نماز ابتدا اذان بگو و سپس نماز را اقامه کن». این سخن نشانگر آن است که هدف نهضت سیدالشهدا علیهالسلام در درجه نخست حفظ اسلام و استمرار شهادت به توحید و نبوت بر ماذنههای جامعه بود، چرا که اگر این مولفههای مهم از صفحه جامعه محو میشد، دیگر چیزی از اسلام باقی نمیماند.
البته کارکرد نهضت عاشورا تنها در این مقوله خلاصه نمیشود. نهضت ابیعبدالله در احیای فرهنگ شهادتطلبی و ایثار و ظلمستیزی و نفرتانگیزی نسبت به سلاطین اموی و بازگشت به سوی اصالتهای عصر نبوی نقش مهمی ایفا کرد و همه اینها موجب بازگشت عزت از دست رفته مسلمانان شد.
به دیگر سخن، نهضت عاشورا روح مقاومت اسلامی را در جامعه زنده کرد و بر کالبد نیمهجان و بیرمق مسلمانان روح حق طلبی دمید. اکنون برای روشن شدن این حقیقت به برخی از قیامهای حقطلبانه شهرهای مدینه و کوفه به عنوان ۲ مرکز اصلی حجاز و عراق در حد این مقال کوتاه اشاره میکنیم.
* برخی قیامهای متأثر از قیام امام حسین علیهالسلام
1- شورش مردم مدینه: قیام مردم مدینه یا جنگ حره یکی از مهمترین مظاهر انقلاب روحی مسلمانان و آمادگی برای قیام علیه امویان بود. این قیام به سال 62 هجری به وقوع پیوست. ماجرا از این قرار بود که وقتی والی یزید در مدینه (عثمان بن محمد بن ابی سفیان) خواست طبق سنوات گذشته صوافی (مالیات ویژه خلیفه) گندم و خرما را از مردم مدینه بگیرد و برای دارالخلافه یزید بفرستد، آنها ممانعت کردند.
قبل یا بعد از این ماجرا عدهای از نمایندگان مردم مدینه به شام رفتند و بیمبالاتی یزید را نسبت به دین از نزدیک دیدند. این موضوع موجب تحریک احساسات دینی آنان شد به گونهای که هنگام بازگشت به مردم گفتند: «یزید دین ندارد، شرب خمر میکند، تنبور میزند و کنیزان نزدش مینوازند و با سگها بازی میکند».
در پی این وقایع، مردم به خشم آمده، امویان را سنگسار کرده، از شهر بیرون کردند.
این حرکت از مردم مدینه بسیار حیرتانگیز بود، چرا که آنها بر خلاف مردم کوفه گرایش شیعی چندانی نداشتند. آنها همان کسانی بودند که هنگام حرکت امام حسین علیهالسلام از مدینه به خاطر ترس از بنیامیه از همراهی با آن بزرگوار خودداری کرده بودند ولی ۲ سال پس از شهادت آن حضرت خود در برخورد با بنیامیه پیشقدم شدند.
2- قیام توابین: شیعیان کوفه ۴ سال پس از شهادت امام حسین علیهالسلام به سال 65 هجری به فرماندهی «سلیمان بن صرد خزاعی» و همکاری بزرگانی چون مسیب بن نجبه، عبدالله بن سعد بن نفیل، رفاعه بن شداد و عبدالله بن وال، «نهضت توابین» را بر پا کردند. آنها از کاهلی خویش در یاری سیدالشهدا علیهالسلام در جنگ با بنیامیه سخت پشیمان شده و توبه خود را جنگ با آنان تا سر حد کشته شدن قرار دادند. آنها تقریبا با 4 هزار نیروی جنگی از کوفه حرکت کردند، ابتدا به زیارت قبر سیدالشهدا علیهالسلام در کربلا رفتند و از سستی خویش در مبارزه با بنیامیه و عدم یاری ابیعبدالله علیهالسلام با اشک و آه توبه کردند، سپس یکایک با آن حضرت وداع کرده به سوی شام به راه افتادند.
وقتی با سپاه اموی روبهرو شدند، در مقابل پیشنهاد شامیان که از آنها خواستند با عبدالملک مروان بیعت کنند، بدون هیچگونه نرمشی گفتند: باید عبیدالله بن زیاد را تسلیم و عبدالملک را عزل کنید و حکومت را به اهل بیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بسپارید.
توابین پس از چند روز جنگ شجاعانه - که در مراحل اولیه با پیروزی آنان همراه بود - سرانجام به علت ملحق شدن نیروهای تازهنفس به سپاه اموی شکست خوردند و اکثریت قاطع آنها به شهادت رسیدند.
توابین همانهایی بودند که از ترس بنیامیه و ابن زیاد از یاری سیدالشهدا علیهالسلام سر باز زدند ولی پس از شهادت ابیعبدالله علیهالسلام جبههای ذلت را از تن بیرون کرده، مردم را به احیای قرآن و ارزشهای ناب عصر نبوی و خونخواهی اهل بیت علیهمالسلام دعوت کردند. همانها که با یزید دست بیعت داده و از ترس بنیامیه مهمان خویش را به دست گرگهای درنده کوفه سپردند، حال چنان شهامتی یافتند که امویها را بیدین و لامذهب میخواندند و تا پای جان در مصاف با آنها ایستادگی کردند.
عبیدالله بن عبدالله، سخنگوی توابین هنگام فراخوان مردم به جهاد میگفت: «انا ادعوکم الی کتابالله و سنه نبیه و الطلب بدماء اهل بیته و الی جهاد المحلین والمارقین فان قتلنا فما عندالله خیر للابرار و ان ظهرنا رددنا هذا الامر الی اهل بیت نبینا؛ من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش و به خونخواهی اهل بیت او و جهاد با پیمانشکنان و خارجشوندگان از دین دعوت میکنم. پس اگر کشته شویم، آنچه نزد خداست برای پاکسیرتان بهتر و اگر پیروز شویم، امر حکومت را به اهل بیت پیامبرمان بازمیگردانیم».
جملات فوق برانگیخته شدن غیرت مذهبی و عزت اسلامی توابین را به روشنی نشان میدهد و این نتیجه تاثیر خون سیدالشهدا علیهالسلام بود که روح خروش دینی را در کالبد مرده و بیجان شیعیان کوفه دمید به طوری که هنگام ترک کوفه برای نبرد با سپاه ابن زیاد فریاد میزدند: «انا لا نطلب الدنیا و لیس لها خروجنا؛ ما طالب دنیا نیستیم و قیام ما برای دنیا نیست».
3- قیام مختار: پس از قیام توابین به سال 65 هجری قیام مختار با حمایت خیل کثیری از مردم کوفه بویژه موالی و غلامان تهی دست کوفه آغاز شد که تا سال 67 هجری استمرار یافت. این قیام در ماهیت خود اهدافی چون احیای قرآن و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و تقاص از قاتلان سیدالشهدا علیهالسلام را تعقیب میکرد.
مختار اشراف کوفه را که در خلال نهضت عاشورا به عبیدالله بن زیاد پیوسته و زمینه شهادت امام حسین علیهالسلام را فراهم آوردند، سرکوب کرد و به سال 67 هجری لشکری به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر به جنگ با امویان به طرف شام فرستاد. ابراهیم در موصل پس از نبرد سختی سپاه 12 هزار نفری عبیدالله بن زیاد را شکست داد و او را به هلاکت رساند.
آنها با شعارهایی چون «یا لثارات الحسین؛ ای قوم بیایید برای انتقام خون حسین»، سنت اهل بیت علیهمالسلام را زنده کردند و شاید از همین رو شیعیان از هر سوی به مختار پیوستند. این موضوع نشانگر آن است که در جامعه آمادگی فراوانی برای ظلمستیزی و احیای اصالتهای عصر نبوی ایجاد شده بود و مختار از این فرصت استفاده کرد و برپاکنندگان فاجعه عاشورا را یکی پس از دیگری تعقیب کرد و به قتل رساند. از این رو اهل بیت علیهمالسلام در کلماتشان از وی تعریف کردهاند. وقتی سر عبیدالله بن زیاد معلون را برای امام سجاد علیهالسلام فرستادند، بنا به نقلی، حضرت فرمودند: «جزیالله المختار خیرا؛ خدا به مختار جزای خیر بدهد».
یا امام باقر علیهالسلام در موردش فرمودند: «فانه قتل قتلتنا وطلب بثارنا؛ او قاتلان ما را کشت و انتقام خون ما را گرفت».
حرکت مختار نماد روشنی از خودآگاهی و بیداری کوفیان در قبال ظلم و فساد بنیامیه است. در حقیقت قیام امام حسین علیهالسلام از یک سو برای همه ثابت کرد که خلافت بنیامیه خلافت جور و حکومت کفر است و از سوی دیگر روح شهادتطلبی و شجاعت و پایمردی را در مسلمانان زنده کرد. از این رو به آسانی از قیامهای ضداموی که در حقیقت قیام علیه کفر و نفاق بود استقبال کرده و ترس از دست رفتن جان و مال و زندگی، جلودارشان نبود.
ابیعبدالله علیهالسلام با حماسه خویش مرز حق و باطل را جدا کردند و در پی شفاف شدن مرزها در جامعه ۲ دسته نمایان شدند؛ عدهای به جبهه حق و عدهای دیگر به جبهه باطل ملحق شدند. آنان در جریان قیام مختار و توابین و زید بن علی و... روبهروی هم ایستادند در حالی که قبل از شهادت سیدالشهدا علیهالسلام چنین قیامهایی را مشاهده نمیکنیم، مگر قیام حجر بن عدی که بسیار محدود بود.
اگرچه قیامهایی چون قیام توابین و مختار و زید بن علی برخی دیررس یا زودرس بودند و بعضی از رنگ و لعاب قیامهای اصیل شیعی برخوردار نبودهاند ولی غالبا ماهیت آنها ماهیت ظلمستیزانه و حقطلبانهای بود که برای مبارزه با مفاسد حکومت شکل گرفت و به همین دلیل موجب عزت مسلمانان شد.
آنچه بدان اشاره شد نمونههایی از قیامهای متاثر از قیام امام حسین علیهالسلام بود و الا در طول تاریخ اسلام، قیامهای زیادی انجام شده است که نشأت گرفته از قیام و عزت خواهی امام حسین علیهالسلام است. نمونه بارز این قیامها و انقلابها، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رحمهالله است که نه تنها موجب عزت مردم ایران، بلکه زمینه عزت و افتخار جهان اسلام را فراهم آورد.
* حاصل سخن
سیدالشهدا علیهالسلام با شهادت خویش چند هدف بسیار گرانسنگ را محقق کرد.
نخست آنکه اساس دین را از خطر اضمحلال و نابودی نجات داد و مرز میان اسلام حقیقی را با آنچه در آن روزگار به نام اسلام معروف و موصوف بود جدا کرد.
دوم آنکه زمینه بیداری امت اسلامی را فراهم کرد، چرا که تا قبل از این تاریخ مردم در حیرت ضلالت و گمراهی به سر میبردند و فرهنگ جاهلی در تار و پود رفتار و گفتارشان تنیده بود و گمان میکردند که اسلام با سکوت در مقابل ظلم و فساد همخوانی و با بیتفاوتی نسبت به منکرات سازگاری دارد.
سوم آنکه با بیدار کردن وجدان مسلمانان، زمینه تبیین مبانی و فروعات اسلام اصیل را در مقابل اسلام بدیل فراهم کرد به طوری که پس از شهادت آن بزرگوار دلها متوجه وجود نورانی امام سجاد علیهالسلام شد و مختار برای مشروعیت بخشیدن و استحکام پایه قیام خویش به امام سجاد علیهالسلام متوسل شد.
چهارم آنکه خون سیدالشهدا علیهالسلام روحیه شهادتطلبی و شهامت مبارزه با بنیامیه را زنده کرد و این امر خود زمینهساز قیامهای متعدد ضداموی شد و قیامهای بزرگی در طول تاریخ اسلام به پیروی از قیام امام حسین علیهالسلام برای رهایی، آزادی و استقلال مسلمانان از دست حاکمان مستبد و فریبکاران جهانی انجام شد.
* عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی - پژوهشی امامخمینی(ره)