دکتر حنیف غفاری: «جورجیا ملونی» نخستوزیر ایتالیا در یک دروغپردازی آشکار علیه کشورمان، مدعی اعدام افراد بیحجاب توسط جمهوری اسلامی ایران شده و متناظر با این ادعای وقیح، گفته است کشورش دیگر نمیتواند آنچه را در ایران رخ میدهد تحمل کند!
ملونی در این باره مدعی شد: «اگر تهران رفتار خود را تغییر ندهد، ایتالیا با متحدانش مشورت خواهد کرد تا اقدامات موثرتری علیه آن انجام دهد. احکام افرادی که در اعتراضات شرکت میکنند یا زنانی که از پوشیدن روسری خودداری میکنند، شکلی بشدت نامتناسب و غیرقابل قبول از مجازات است».
بدیهی است ادعای ملونی، منبعث از نادانی وی نسبت به ایران و واقعیات جاری در کشورمان نیست، بلکه برگرفته از تعلق همزمان وی به ۲ قالب فکری «فاشیسم» و «فمینیسم» است؛ ترکیب خطرناکی که در آن، انسانیت، اخلاق و برخورداری از حداقلهای هنجاری، محلی از اعراب ندارد. ملونی نماد نئوفاشیسم در ایتالیاست و بسیاری از تحلیلگران وی را نسخه امروزی «بنیتو موسولینی» قلمداد میکنند. وی از سال 2014 میلادی، رهبر حزب «برادران ایتالیا» بوده است؛ حزبی که از جریان تحت رهبری سیلویو برلوسکنی یعنی حزب «مردم -آزادی» منشعب شده است. نکته جالب توجه اینکه نماد حزب برادران ایتالیا، یک شعله ۳ رنگ است. این شعله ۳ رنگ، نماد فاشیسم (و به صورت خاص حزب فاشیستی اتحاد ملی) بوده است. اکنون ملونی به عنوان نخستوزیری که به کارنامه سیاه و سراسر جنایت موسولینی افتخار میکند، به صورت تمامقد در برابر کشورمان قرار گرفته است!
۲۳ مارس ۱۹۱۹ موسولینی به همراه دهها نفر از دوستان خود که لباس متحدالشکل سیاه را انتخاب کرده بودند، نخستین یگان نبردهای خیابانی را بنیاد نهاد. مسؤولیت این یگانهای خیابانی، سرکوب و کشتار وحشیانه هر فرد یا گروهی بود که به نحوی منتقد سیاستها و دستورات دولت بودند. موسولینی مدعی بود سرکوب اعتراضات اجتماعی حتی اگر با قتلعام کارگران و معترضان همراه باشد، منجر به تولید انضباط در ایتالیا خواهد شد. وی سرکوب اعتراضات اجتماعی توسط گروههای سیاهپوش فاشیستی - که تعداد آنها دیگر به ۳۰۰ هزار نفر رسیده بود - را یکی از سرگرمیهای روزانه خود میدانست. وی در سایه همین کشتار و قتلعام به قدرت رسید و در نهایت، ایتالیا را به شریک نازیها و هیتلر در جنگ دوم جهانی تبدیل کرد. جنایات و قتلعام مردم توسط فاشیستها، به حوزه جغرافیایی ایتالیا محدود نشد. در دهه 1930، فاشیستهای ایتالیا در مسیر تسلط بر اتیوپی، اریتره و لیبی، از انواع تسلیحات ممنوعه شیمیایی در این کشورها استفاده کردند که منجر به نسلکشی دردآور آنها در قاره آفریقا شد. بیدلیل نیست که مورخان قرن بیستم، به جنایتکارانی مانند «گراتزیانی» فرمانده نظامیان ایتالیایی در آفریقا لقب «قصاب اتیوپی» را دادهاند.
اکنون سیاستمداری که وارث و حامی این جنایات کثیف است، بدون آنکه اشارهای به آنها کند، علیه جمهوری اسلامی ایران اتهامی را وارد میکند که حتی جریانات ضدانقلاب نیز از بیان آن ابا میکنند! در چرایی این اقدام، باید به دنبال رد انگارههای فمینیستی در ذهن مشوش نخستوزیر دیکتاتور ایتالیا بود. واقعیت امر این است که جورجیا ملونی متاثر از همان نگاه سنتی فاشیستها، تلاش میکند به رهبر فمینیستهای جهان تبدیل شود. در دوران موسولینی، گروههای سیاهپوش به وی پیشنهاد کرده بودند با رفتارهای ظاهرا ایجابی در حوزه زنان، از جمله دادن حق رای و حق کار ۸ ساعته به آنها، از توان و ظرفیت آنها در راستای تثبیت دیکتاتوری خود استفاده کند. به عبارت بهتر، امتیازات موسولینی به زنان، متاثر از نگاه ارزشمدارانه وی نبود، بلکه منبعث از نگاه ماکیاولیستی و ابزارگرایانه وی نسبت به مقوله قدرت بود و همین نگاه خطرناک، اکنون در کالبد جورجیا ملونی نیز متبلور شده است. او در رقابت با فمینیستهای ورشکسته سوسیال - دموکرات و محافظهکار اروپایی که این روزها با هدایت دستگاههای امنیتی غرب، ایران را هدف توطئه خود قرار دادهاند، قصد دارد نسخه «فمینیسم نئوفاشیستی» به رهبری خود را به دنیا عرضه کند. این نسخه فکری - عملیاتی، حتی از دیگر نسخههای مطرود فمینیستی نیز افراطیتر است. از این رو دستگاههای مربوط در کشور از جمله دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی، نباید اظهارات اخیر جورجیا ملونی را صرفا مصداق نوعی جوزدگی یا دروغپردازی معمولی تلقی کنند! این دروغپردازی، قسمتی از یک نقشه خطرناکتر است که باید در جهت آگاهسازی افکار عمومی دنیا بویژه زنانی که در سراسر جهان عقلانیت و ارزش ذاتی خود را فدای آموزهها و انگارههای فمینیستی غرب نمیکنند، تشریح و تبیین شود.