printlogo


کد خبر: 260891تاریخ: 1401/12/20 00:00
در مسیر براندازی نظام تک‌قطبی

ثمانه اکوان: چند ماه پیش زمانی که شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین به عربستان سفر کرد تا به تقویت روابط کشورش با خاندان سعودی بپردازد، صحبت‌هایی درباره ایران بویژه جزایر ایرانی کرد که به سرعت با واکنش منفی ایران رو‌به‌رو شد. در آن زمان با وجود اینکه وزارت خارجه سریعا به این مطالب واکنش نشان داد و بعد از آن اعلام شد طرف چینی در این باره از ایران عذرخواهی کرده است، رسانه‌ها و افرادی که دل خوشی از احتمال روزافزون اجرایی شدن قطعی توافق 25 ساله ایران و چین نداشتند به یک‌باره در صف منتقدان سرسخت پکن قرار گرفتند و بیان کردند واکنش ایران به این نوع اظهارات یا هرگونه سرمایه‌گذاری پکن در عربستان باید منفی باشد و به حزب کمونیست چین نشان داده شود نمی‌تواند با منافع ایران در منطقه بازی کند. 
البته در این میان تحلیل واضح و آشکاری که از این حوادث و اتفاقات وجود داشت، به مرور جای ادراک‌سازی ناموفق جریان مخالف تقویت روابط ایران و چین را گرفت. بر اساس این تحلیل، باید به قراردادهای نظامی و اقتصادی چین در منطقه نه به عنوان تهدیدی علیه ایران یا سوگیری پکن در رقابت‌های منطقه‌ای کشورمان، بلکه به عنوان تلاش پکن و تهران برای شکل دادن سریع‌تر به نظم جدید جهانی و همین‌طور یارگیری از متحدان آمریکا نگریسته می‌شد. 
عربستان تا پیش از این کشوری بود که به دلیل وابستگی بیش از حد خاندان سعودی به مقامات آمریکایی بشدت در امور منطقه‌ای، جهانی و اقتصادی تحت سلطه آمریکا قرار داشت. جنگ اوکراین و مرزبندهای جدید بین‌المللی تا حد زیادی خاندان سعودی را متقاعد به تجدیدنظر در مناسبات بین‌المللی بویژه روابط با آمریکا کرد. کار به جایی رسید که فشارهای مکرر دولت بایدن برای پایین آوردن قیمت نفت عربستان، با نتیجه دلخواه ایالات‌متحده همراه نشد و بایدن در سفری کاملا شکست‌خورده به منطقه، مجبور شد تنها به یک «دست دادن کرونایی» با بن سلمان قناعت کرده و دوباره بدون هیچ نتیجه‌ای به واشنگتن بازگردد و به همراه متحدانش در اروپا با بحران انرژی در جهان روبه‌رو شود. چین که خود از مشوقان و استقبال‌کنندگان از نظم جدید جهانی است، از این فرصت بهترین بهره را برد تا بتواند یار دیرینه آمریکا را این بار به سمت خود هدایت کند و به همین دلیل شی جین پینگ در سفری به عربستان سعودی، از قراردادهای بزرگ اقتصادی و نظامی پرده برداشت. 
در آن زمان اما غرب‌گرایان ایران معتقد بودند نظم جدید جهانی یا شکل نگرفته یا توهمی از سوی کشورهای شرقی است تا بلکه آمریکا را از معادلات جهانی جدا بدانند. آنها بر همین اساس سفر شی به عربستان را ضد منافع ملی ایران تحلیل کردند و بر این عقیده بودند اگر نظم جدیدی نیز در جهان در حال شکل‌گیری باشد، ایران در نظم جدید بازنده میدان است، زیرا به نظر می‌رسد متحدانی دارد که چندان نمی‌تواند روی آنها برای حفظ منافعش حساب باز کند. 
گذشت چند ماه از این مساله و رفت و آمدهای دیپلماتیک بین تهران و پکن و دیگر کشورهای منطقه نشان داد ایران در طول تاریخ، با گذر از جنگ سرد و تحریم‌های بین‌المللی و آمریکایی و حتی چند بار رویارویی مستقیم نظامی با ایالات‌متحده، در جایگاهی است که بخوبی می‌تواند الگوهای تغییرات نظم جهانی را درک کند و بر اساس منافع ملی خود در همین راستا برنامه‌ریزی‌هایی برای تدوین سیاست خارجی جدید خود انجام دهد. سفر رئیسی به پکن و نهایی شدن قراردادهای تجاری بین ایران و چین، زمینه‌سازی برای ورود پر‌قدرت ایران به اجلاس شانگهای و تدوین آیین‌نامه‌های لازم برای اجرایی شدن قرارداد 25 ساله بین ۲ کشور نشان داد هیچ‌کدام از فضاسازی‌های بین‌المللی راجع به همکاری و اتحاد بین تهران و پکن درست نیست و تهران می‌تواند بر اساس منافع ملی خود به فکر گسترش سیاست خارجی‌اش در راستای نظم جهانی باشد. 
دستاورد مهم تهران هم‌اکنون میانجی‌گری چین برای احیای روابط ایران و عربستان است که از جهات مختلف توانست نقشه‌های آمریکایی برای منطقه را خنثی کند و البته اعتبار خوبی نیز به پکن در آستانه ورود پر‌قدرت دیپلماتیکش به منطقه غرب آسیا داد. در همان زمان که رسانه‌ها می‌گفتند چین باید به‌خاطر گفته‌های رئیس‌جمهورش درباره جزایر ایرانی تنبیه شود، گفته شد اگر به نقش پکن به عنوان میانجی میان ۲ کشور نگریسته شود، این اشتباه می‌تواند با دیده اغماض نگریسته شود. پکن برای اینکه روابط خوب و همزمان با تهران و ریاض داشته باشد، در این فکر بود که موضعی میانه داشته باشد و از یک سو هم روابط خود با عربستان را گسترش دهد و هم به دلیل اینکه با رقیب ایران در منطقه وارد روابط گسترده شده، امتیازاتی جدی نیز به تهران بدهد. با توجه به موضع بسیار درست و دقیق وزارت امور خارجه در بیانیه محکومیت صحبت‌های شی جین پینگ درباره جزایر ایرانی و در عین حال تاکید بر ادامه روابط ۲ کشور، فرصت خوبی برای تهران فراهم شد که امتیازات مهمی از چین برای ادامه فعالیتش در عربستان و منطقه بگیرد. این امتیازات می‌تواند خرید بیشتر نفت از ایران توسط شرکت‌های چینی یا هموار‌سازی ورود ایران به مجامع اقتصادی منطقه‌ای باشد. حالا پکن با میانجی‌گری میان تهران و ریاض نشان داد بخوبی به نقش خود در نظم منطقه‌ای غرب آسیا واقف است و البته می‌داند اگر بخواهد نظم جدید جهانی با سرعت بیشتری شکل گرفته و دنیا به سمت چندقطبی پیش رود، توجه همزمان به قدرت‌های منطقه‌ای در تمام مناطق دنیا حائز اهمیت ویژه است. این همان نکته اصلی است که ایالات‌متحده از آن غافل است و تلاش دارد با عملیات‌های نظامی یا اعمال تحریم‌های یکجانبه، همچنان نظام تک‌قطبی را در جهان حکمفرما کند؛ غافل از اینکه قطار نظم جهانی مدت‌های زیادی است از ایستگاه نظام تک‌قطبی گذشته و به سمت نظام چندقطبی متکی بر قدرت‌های منطقه‌ای و سازمان‌های همکاری منطقه‌ای پیش می‌رود. تلاش چین و همکاری بسیار مثبت ایران، عربستان، عراق و عمان در بهبود روابط تهران - ریاض نشان داد کشورهای منطقه به ‌رغم تمام اختلافات و درگیری‌هایی که با یکدیگر دارند - و البته بسیاری از آنها ناشی از پروژه‌های ایران‌هراسی، روس‌هراسی، چین‌هراسی یا حتی عرب‌هراسی است که آمریکا در تمام سال‌های گذشته به راه انداخته است - می‌توانند راهی برای ارتباط و همزیستی مسالمت‌آمیز بیابند و قرار نیست تمام پروژه‌های چندساله آمریکا برای باقی ماندن به عنوان تک ابرقدرت جهان، حتما در منطقه غرب آسیا اجرایی شود.  
احیای روابط دیپلماتیک ایران و عربستان در منطقه، بسیاری از فعالیت‌های مخرب ایالات‌متحده و متحدش رژیم صهیونیستی را خنثی خواهد کرد. این روابط در صورت اصلاح رفتار رژیم سعودی می‌تواند منجر به پایان جنگ در یمن و پیروزی مردم این کشور شده، سوریه را دوباره به جامعه عرب بازگرداند و وضعیت اقتصادی و دیپلماتیک این کشور را سامان دهد و در عین حال باعث بی‌ثمر شدن توافق آبراهام بین کشورهای عرب منطقه و رژیم صهیونیستی شود، زیرا دیگر پروژه ایران‌هراسی شکست خورده و دلیلی برای همپیمانی اعراب با رژیم غیرقابل اعتماد و ضعیف صهیونیستی وجود ندارد. احیای روابط در عین حال می‌تواند برای سیاست همسایگی ایران نیز موثر باشد و باعث بهبود روابط عراق و سوریه با عربستان و ایران شود که همین کار می‌تواند نشان دهد مشکلات منطقه‌ای در خود منطقه باید حل و فصل شود، نه بیرون از آن یا با توسل به قدرت‌های فرامنطقه‌ای. 
چین حالا نشان داده است با سیاست‌های خود در قبال منطقه غرب آسیا به‌دنبال یارگیری از زمین آمریکا است و در این راه مانند آمریکا دست به اقدامات تنش‌زا نمی‌زند، بلکه راه ورود خود را در تنش‌زدایی در منطقه دیده است و اتفاقا کشورهای منطقه که از این همه تنش و خشونت تاریخی خسته شده‌اند، راه را برای ایفای این نقش توسط چین باز می‌کنند. 
چین در عین حال منافع خاص خود را نیز در این میانجی‌گری‌ها دنبال می‌کند که مهم‌ترین‌شان باز کردن زمین‌های جدید مقابله با آمریکا در حوزه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک است. چین از یک سو با متحدان قدیمی ایالات‌متحده در زمینه انرژی، متحد شده است و هم ۲ قدرت بزرگ انرژی در منطقه را به یکدیگر نزدیک و به صورت همزمان عربستان را به عنوان متحد دیرین آمریکا از کاخ سفید دور کرده است. چین بخوبی می‌داند هر اقدامی که به ضعف سیستم تک‌قطبی در منطقه منجر شود، به نفع تمام کشورهای منطقه و ایجاد ثبات در منطقه غرب آسیاست و حالا نشان داده است توانایی استفاده از این فرصت را دارد و مولفه‌های نظم جدید جهانی و تاثیرگذاری بر نظم جدید را بخوبی می‌شناسد.
البته رفتار چین پس از سفر شی به منطقه نشان داد پکن به خوبی جایگاه ایران را به عنوان کشوری که زمینه‌ساز فعالیت چین در غرب آسیا بوده و عامل اصلی تضعیف نظام آمریکا در منطقه است، درک کرده است. پس از الگوی موفق همکاری ایران- روسیه در سوریه، حالا چین نیز در حال نوعی شراکت و همکاری راهبردی با ایران است؛ راهبردی که ۳ کشور ایران، روسیه و چین پایه‌گذار و تقویت‌کننده آن بوده‌اند. راهبردی به نام «براندازی نظام آمریکایی».

Page Generated in 0/0072 sec