مهدی بختیاری*: روز جمعه 5 ژانویه 1996، بخشهای خبری رسانههای صهیونیستی با قطع برنامههای روتین خود، خبر مهمی را اعلام کردند:
«مهندس یحیى عیاش، فرمانده گروه ضربت حرکت مقاومت اسلامى فلسطین (حماس) و بنیانگذار گردانهاى انتحارى (استشهادى) عزالدین قسام بر اثر انفجار یک بمب کشته شد».
«یحیی عیاش» نفر اول لیست ترور دستگاههای امنیتی اسرائیل، به مدت 5 سال با سازماندهی شاخه نظامی حماس و طراحی دهها عملیات شهادتطلبانه، بیشترین نقش را در ایجاد توازن وحشت در سرزمینهای اشغالی ایفا کرد و کابوسی بزرگ برای کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی بود.
او مانند ماهى از چنگال دستگاههاى امنیتى عریض و طویل اسرائیل مىلغزید و چون شبحى دستنیافتنى، خود یا همرزمانش را به سلامت از زیر چشمان ماموران امنیتى عبور میداد و به اهداف مورد نظرش مىرساند. هر روز گریم و پوشش خود را به نحوى تعویض مىکرد که قابل شناسایى نبود و به راحتى مقادیر معتنابهى سلاح گرم و مواد منفجره قوى را در سرزمینهاى اشغالى جابهجا مىکرد.
هنوز هم پس از صدها عملیات شهادتطلبانه که از انتفاضه دوم به بعد انجام شد، براى اشغالگران اسرائیلی و مقامات صهیونیست، هیچ نامى ترسآورتر از «یحیى عیاش» نیست.
«عبداللطیف عیاش» کشاورزى از اهالى روستاى «رافات» - از توابع «طولکرم»- بود. او سال 1964 با زنى از فامیل خود به نام «عایشه عیاش» ازدواج کرد که ثمره آن 3 فرزند به نامهاى «یحیى»، «یونس» و «مرعى» بود.
یحیى فرزند بزرگ خانواده، مطابق اطلاعات نوشته شده توسط خودش در فرم مشخصات ثبتنام «مجمع مهندسان اردن» 7 مارس 1967/ 16 اسفند 1345 به دنیا آمد.
پیش از ورود به دبستان، روخوانى قرآن را فراگرفت و از 6 سالگى تحصیلات خود را شروع کرد. در همین دوران بود که موفق به دریافت جایزه ویژه حفظ و تلاوت قرآن از «اداره اوقاف اسلامى قدس» شد و پس از پایان مقطع ابتدایى، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان «الزاویه» پى گرفت.
یحیى، مدرک لیسانس خود را در رشته مهندسی شیمى از دانشگاه «بیرزیت» دریافت کرد و تصمیم داشت تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه دهد که به دلیل ممانعت رژیم صهیونیستى از اعطاى ویزای تحصیلى به وى، از این کار بازماند.
او از همان ایام وارد عرصه مبارزه با اشغالگران شد و با تشکیل جنبش حماس به کمک چند نفر دیگر از دوستانش، شاخه نظامی آن یعنی گردانهای شهید عزالدین القسام را راهاندازی کرد و خود فرماندهی آن را بر عهده گرفت.
او که در رشته شیمی درس خوانده بود، طى مدت کوتاهى به موفقیتهاى چشمگیری در طراحى و ساخت مواد منفجره دست یافت و به «مهندس اول» شهرت یافت و در صدر لیست تحت تعقیب دستگاههای امنیتی اسرائیل بویژه «شاباک» (سازمان امنیت داخلی اسرائیل) قرار گرفت.
نبرد سنگینی که بین یحیى عیاش و یارانش از یک سو و تمام نیروهاى سیاسى، امنیتى و نظامى صهیونیست از سوى دیگر درگرفت، 2 مشخصه بارز داشت؛ مشخصه اول اینکه جبهه صهیونیسم و در رأساش رئیس کابینه و وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس، جهت مهار یا دفع عملیاتهاى شهادتطلبانه مهندس عیاش، اهتمام همهجانبه و گستردهاى به خرج مىدادند؛ خاطره حملات بىسابقه با حضور صدها نیروى ویژه امنیتى و نظامى اشغالگر براى یافتن یا قتل مهندس به مناطقى که احتمال وجودش در آنها مىرفت، هنوز در اذهان پیر و جوان اراضى اشغالى باقى است. یکى از آن عملیاتها - که هنوز توسط مردم روستاى «رافات» نقل مىشود - حضور گسترده نیروهاى ویژه امنیتى و دهها اکیپ عملیاتى و پشتیبانى اشغالگران در کمتر از یک ساعت در جاى جاى رافات است که همگى اطلاع کاملى از رفتار، نقشهها، شیوههاى عمل و سایر توجیهات مربوط به سوابق یحیى داشتند.
مشخصه دوم این نبرد، هوشیارى و درایت یحیى و یارانش بود که در طول این درگیرىها و عملیاتهاى گوناگون شهادتطلبانه، به خنثى کردن تدابیر کثیر صهیونیستها مىپرداختند.
نکته جالب اینجاست که هرچه این 2 مشخصه روشنتر بروز مىکرد، بر حرمت و والایى یحیى عیاش و همسنگرانش در قلب مردم فلسطین از یک سو و ترس و اضطراب اشغالگران از سوی دیگر مىافزود تا آنجا که مسؤولان صهیونیست دیگر این ترس و اضطراب را بىپرده در بیان خود منعکس مىکردند.
«بنیامین بن العیاد» وزیر مسکن کابینه وقت صهیونیستها در یکى از مصاحبههاى خود، اوج سردرگمى دستگاههای امنیتی اسرائیل را در برخورد با عملیاتهاى شهادتطلبانه هستههاى مقاومت عزالدین قسام چنین بیان کرد: «این عجیبترین جنگ تاریخ است، چرا که دشمنان ما افرادى هستند که در آرزوى رسیدن به مرگ لحظهشمارى مىکنند».
* عملیات «رامات افعال»
نخستین بار که صهیونیستها با نام یحیى عیاش روبهرو شدند، در اثناى شکنجه و بازجویى 2 نفر از مجاهدان دستگیرشده گروه قسام بود.
این 2 نفر به همراه یکى دیگر از مجاهدان در حال انتقال بیش از 40 کیلوگرم مواد منفجره کار گذاشته شده در یک خودرو به محل تجمع عدهاى از سران رژیم صهیونیستى در مراسم ویژهاى در منطقه «گوش دان» شهر تلآویو بودند که به خاطر یک اشتباه دستگیر شدند.
این خودرو از نوع همان فولکس واگنهاى پلاک ویژه زردرنگ یهودى اما مملو از مواد منفجره بسیار قوى دستساز و 4 استوانه گاز و یک منبع انفجار بود.
با توجه به سابقه عبور و مرور خودروهاى اینچنینی و نیز دارا بودن پلاک صهیونیستى، فولکس بدون مواجه شدن با مشکلى حوالى ساعت 2 بامداد وارد محوطه مراسم شد تا صبح روز بعد منفجر شود اما هنگام ورود به مسیر انجام مراسم، 2 دژبان مسؤول محوطه متوجه حرکت فولکس با چراغهاى خاموش و درست در جهت مخالف حرکت معمول خودروهاى دیگر شده و به آن شک مىکنند و بلافاصله به سایر ماموران، مورد مشکوک را اطلاع مىدهند.
همه راههاى خروجى تلآویو مسدود شده و کار تفتیش همه فولکسها آغاز میشود. مجاهدان حماس نیز که متوجه شک دژبانان شده بودند با ترک منطقه مراسم، سعى در رهایى از دام صهیونیستها داشتند اما نهایتا با رسیدن به یک کوچه بنبست در محله «رامات افعال» خودرو را باقى گذاشته و خود اقدام به ترک منطقه کردند.
صهیونیستها پس از چند ساعت آنها را در محاصره قرار داده و نهایتا «حسن احمد حسان» 23 ساله و «عماد عبدالرحیم على» 26 ساله دستگیر میشوند اما نفر سوم میتواند به سلامت خود را به گروه قسام در «نابلس» برساند.
2 مجاهد دستگیرشده، زیر شدیدترین شکنجههاى شاباک، این مطلب را میگویند که به همراه فردى به نام «مهندس یحیى» سوگند خوردهاند اشغالگران را از اراضى وطن اسلامىشان اخراج کنند. این نخستین مواجهه صهیونیستها با نام «مهندس یحیی عیاش» بود.
* عملیات «مسیره الاکفان»
هر چند نام یحیى در صدر لیست افراد تحت پیگرد همه مجموعههاى اسرائیلى قرار داشت اما او بدون توجه به این موضوع، مشغول طراحى، بررسى و سازماندهى عملیاتى شد که جوى مملو از ترس و ناامنى را براى شخص نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستى، «اسحاق رابین» و همه کابینه او برجا گذاشت.
17 دسامبر 1992 مهندس عیاش خودرویى حاوی مواد منفجره را تحویل جوانی به نام «ساهر التمام» داد. «ساهر» ساعت 12:30 همان روز در منطقه «میحولا»
- در نزدیکى «بیسان» - در حالیکه در کنار یک رستوران متعلق به نظامیان صهیونیست و درست بین 2 خودروى نظامى پارک کرده بود، آن را منفجر کرد.
طبق اعتراف مقامات رسمی اسرائیل، در این انفجار، 2 نفر از افسران صهیونیست کشته و 8 نفر نیز زخمى شدند.
* عملیات «شهداى ششگانه»
در پى اعلام سخنگوى نظامى ارتش صهیونیستى مبنى بر اعدام 6 نفر از افراد گروه عزالدین قسام که در حال عبور از مناطق مرزى با مصر در شهر «رفح» بودند، مهندس عیاش طرحى را در ذهنش مدون کرد که موجب وارد آمدن ضربه سنگین مادى، حیثیتى و انسانى به اسرائیلىها شد.
آوریل سال 1993 یحیى و گروه انتخابىاش از موانع امنیتى صهیونیستها در منطقه «ضفه» و «قطاع» عبور کردند و رستورانى در طبقه اول برج تجارى «لندن مینى استور» واقع در «تلآویو» را با مواد منفجرهاى بسیار قوى، بمبگذارى کرده و حوالى ساعت 6:25 صبح روز 15 آوریل، در حالی که امیدى به خروج از کمربند امنیتى عوامل صهیونیستها نداشتند، همه بمبها را همزمان باهم منفجر کردند که بر اثر آن، انفجار مهیبی رخ داد که منجر به هلاک و زخمی شدن بیش از 35 صهیونیست شد.
* عملیات «شیر مقاومت»
چند روز پس از این عملیات، در ساعات اولیه صبح روز پنجشنبه 6 مه1993، یکى از مجاهدان گروه عزالدین قسام، 5 بمب ساخته شده توسط مهندس عیاش را در جاده قدیمى منتهى به «موشاف شیکف» در اراضی اشغالی سال 1948 کار گذاشت.
۲ عدد از این بمبها حین عبور خودروى جیپ گشتى نظامیان صهیونیست منفجر شد که به زخمى شدن 2 صهیونیست انجامید.
در پی انفجار این 2 بمب، صهیونیستها نیروهاى ویژه خود را براى پاکسازى جاده به منطقه گسیل داشتند که بار دیگر با عبور خودروى دوم که از روى سومین و چهارمین بمب مىگذشت، انفجار مهیبى رخ داد که منجر به کشته و زخمى شدن عده دیگرى از صهیونیستها شد.
انفجار بمب پنجم در حالى رخ داد که «یوسف حایون» از متخصصان تخریب ارتش اسرائیل، مشغول خنثى کردن آن بود. این انفجار منجر به هلاکت او پس از 3 روز در بیمارستان شد.
* عملیات «سلیمان زیدان»
در پاسخ به هجوم ارتش اشغالگر اسرائیل به اردوگاه «البریج» در سوم سپتامبر 1993 و همزمان با سالگرد هتک حرمت مسجدالاقصى، مجاهد شهادتطلب «سلیمان زیدان»، سوار بر خودرویى مملو از مواد منفجره به دنبال خودروى نظامى صهیونیستها به شماره 178 حرکت کرد. این خودرو تعدادى از افراد ویژه پادگان نظامیان اسرائیلى در حومه قدس را به ستاد فرماندهى ارتش در منطقه غرب واقع در نزدیکی «بیت ایل» در شمال شهر «رامالله» منتقل مىکرد.
خودروى سلیمان که پلاک صهیونیستى داشت، با عبور از 8 پست ایست بازرسى اسرائیلىها، توانست ساعت 7:30 صبح روز یکشنبه 5 سپتامبر 1993 کنار خودروى شماره 178 برسد. با فشردن کلید انفجار توسط «سلیمان زیدان»، انفجار مهیبى رخ داد که موجب انهدام کامل خودروى صهیونیستها و اصابت ترکشهاى انفجار به چند خودروى دیگر شد.
پس از این انفجار، تمام منطقه به محاصره کامل نیروهاى امنیتى اسرائیل درآمد. ناظران و شاهدان در اظهارات خود به خبرگزارىهاى محلى و خارجى تاکید کردند خودروى صهیونیستها به طور کامل منهدم و سرنشینان آن همگى کشته شدند اما رژیم اشغالگر از اعلام تلفات قطعى سر باز زد!
* عملیات «عفوله»
25 فوریه 1994 (مطابق 15 رمضان) «باروخ گلدشتاین» صهیونیست افراطی وارد حرم ابراهیمی در الخلیل شد و به مدت یک دقیقه و نیم، با مسلسل به سمت نمازگزاران شلیک کرد.
او 4 بار خشاب خود را عوض کرد، 29 نفر را به شهادت رساند و بیش از 100 نفر را زخمی کرد تا اینکه نهایتا با ضربه یکی از فلسطینیان که کپسول آتشنشانی را به سرش کوبید، زمین خورد و مردم او را کشتند.
40 روز بعد از این جنایت، «یحیی عیاش» سلسله عملیاتهای انتقام خود را آغاز کرد.
یک شهادتطلب قسامی به نام «رائد زکارنه»، خودروى پر از مواد منفجره را مقابل ایستگاه مرکزى حملونقل خودروهاى اسرائیلى در منطقه «عفوله» منفجر کرد که منجر به هلاک 8 صهیونیست و زخمی شدن بیش از 50 صهیونیست شد.
* عملیات «الخضیره»
اندکی بعد، در اثناى برگزارى جشن ارتش اشغالگر به مناسبت زنده نگه داشتن یاد صهیونیستهای کشته شده در جنگ با اعراب، مهندس عیاش دومین ضربهاش را در انتقام کشتار نمازگزاران حرم ابراهیمى، بر پیکر صهیونیستها وارد کرد.
ساعت 8:50 روز 13 آوریل 1994، مجاهد شهادتطلب «عمار عمارنه»، چاشنى بمب تعبیه شده توسط یحیى عیاش در داخل یکى از خودروهاى دشمن در محور معروف به شماره 80 شهر «الخضیره» را فعال کرد و با شهادت خود حداقل 6 نظامى صهیونیست را کشت و 32 صهیونیست را بهشدت مجروح کرد.
* عملیات «تلآویو»
در سومین عملیات انتقامی، یحیی عیاش قلب تلآویو یعنی خیابان «دیزنگوف» را هدف گرفت.
مجری این عملیات، شهید «صالح صوى» بود که مهندس عیاش خود شخصا او را به تلآویو رساند.
صالح 19 اکتبر 1994 سوار یک اتوبوس شد و بمب همراه خود را منفجر کرد که به کشته شدن 23 صهیونیست و زخمی شدن 47 صهیونیست انجامید.
* عملیات «نتساریم»
هنوز صهیونیستها از ضربه عملیات تلآویو گیج بودند که یکى دیگر از شهادتطلبان گروه قسام به نام «هشام حمد»، در منطقه «نتساریم» با رساندن خود به تجمع نظامیان اسرائیلی، کیف همراه خود را که حامل بمبى قوى بود، منفجر کرد.
در این حمله که پاسخی به شهادت «هانى عابد» از رهبران جنبش حماس در شهر «خان یونس» بود، 3 نظامی صهیونیست کشته و 12 صهیونیست دیگر مجروح شدند.
* عملیات «بخش پرواز»
بامداد سهشنبه پنجم دسامبر 1995، یحیى عیاش یکى از شهادتطلبان به نام «ایمن راضى» را به همراه یک ساک پر از مواد منفجره از اردوگاه «خان یونس» به قدس اشغالى فرستاد.
اگرچه «ایمن راضى» نتوانست وارد خودروى حامل درجهداران اسرائیلى بخش پرواز شود اما با منفجر کردن بمبهاى درون ساک در کنار خودرو، موجب کشته و زخمى شدن سرنشینان آن شد.
* عملیات «شهداى زنده»
به منظور تحقق شعارهاى انتقامجویانه مردم فلسطین در تشییع جنازه شهید «کمال کحیل» و همرزمان مجاهدش «حاتم حسان»، «سعید دعس» و فرزندش «بلال» که در حمله نیروهای امنیتى اسرائیل به شهادت رسیدند، 2 خودروى حاوى مواد منفجره مهیا شده و نخستین آنها روز جمعه 10 مارس 1995 ساعت 14 در حالیکه توسط «خالد خطیب» هدایت مىشد، در کنار یک خودروى حامل نظامیان صهیونیست منفجر شد که به کشته شدن 7 و زخمی شدن 22 صهیونیست انجامید.
2 ساعت بعد از شهادت «خالد خطیب»، مجاهد استشهادى «عماد ابوامونه» خودروى دوم را وسط ستون مکانیزه صهیونیستها رساند و با انفجار آن، ۶ صهیونیست را کشت و دهها نفر را زخمی کرد.
* عملیات «گوش قطیف»
بعد از شهادت «محمود خواجه» - فرمانده گردانهای قدس (شاخه نظامى جنبش جهاد اسلامى) - توسط رژیم اشغالگر صهیونیستی، یحیی عیاش طرح به هلاکت رساندن یکی از فرماندهان امنیتی اسرائیل را کشید.
برای انجام این نقشه، یک گارى حامل مقادیر قابل توجهى مواد منفجره، با هدایت یکی از استشهادیون، به سمت محل عبور خودروى فرمانده صهیونیست حرکت کرد و در تقاطع جاده «نفیه دیکالیم» در نزدیکى محله «گوش قطیف» منتظر او ماند.
دقایقى قبل از رسیدن فرمانده و تیم همراهش، یک جیب گشتى صهیونیستها به نزدیک گارى رفت و از راکب آن خواست مدارک شناساییاش را نشان دهد.
از آنجا که بازرسی ماموران موجب لو رفتن عملیات میشد، مجری عملیات اقدام به انفجار مواد همراه خود کرد که طی آن 3 نظامی اسرائیلی کشته شدند.
* عملیات «رامات گان»
ارتش اسرائیل ژوئن 1995 یکی از خانههای امن گروه شهادتطلبان قسام را کشف کرد و همه مجاهدان ساکن در آن را به شهادت رساند.
صبح روز دوشنبه پنجم ژوئن، در پاسخ به این اقدام رژیم، با طراحى دقیق مهندس عیاش یکى از شهادتطلبان حماس موفق به بمبگذارى در خودروى حامل فرماندهان صهیونیست شد که به موجب آن و با انفجار بمب در میان ستون نظامى صهیونیستها، ۶ افسر اسرائیلى به همراه دهها تن دیگر مجروح شدند.
* عملیات «رامات اشکول»
در تکمیل عملیات «رامات گان»، یکی دیگر از شهادتطلبان قسام به نام «سفیان جبارین»، صبح روز شنبه 23 سپتامبر همان سال، با انفجار یک خودروى مملو از مواد منفجره در کنار یک کامیون حامل صهیونیستها در منطقه «رامات اشکول»، به اعتراف خود صهیونیستها 5 درجهدار پلیس اسرائیل را کشت و ۱۰۶ نفر را مجروح کرد.
عملیاتهای شهادتطلبانه به اوج خود رسیده بود و «اسحاق رابین» نخستوزیر وقت اسرائیل تحت فشار شدیدی از سوی ساکنان سرزمینهای اشغالی قرار داشت و با انجام عملیات «بیت لید»، این فشارها به اوج خود رسید.
2 مجری عملیات استشهادی از گروه شهادتطلبان جنبش جهاد اسلامی در یکی از مراکز پرجمعیت منطقه «بیت لید» شهرک نتانیا، دهها نظامی اسرائیلی را کشته و زخمی کردند.
اگرچه این عملیات از سوی جنبش جهاد به رهبری شهید «فتحی شقاقی» انجام شد ولی شواهد بسیاری نشان میداد «یحیی عیاش» نیز در آن نقش موثر داشته است.
وقتی رابین به محل عملیات رفت، جمعیت عصبانی علیه او شعار دادند.
این عملیات برای کابینه وقت اسرائیل بسیار گران تمام شد. رابین درخواست جلسه فوری با سران ارتش را داد و گفت این دیوانگی باید تمام شود. او سپس گفت «برگههای قرمز» را بیاورند تا او امضا کند.
برگههای قرمز در واقع تاییدنامههای ترور اشخاص بود و رابین دستور داد بیشترین تمرکز روی «یحیی عیاش» باشد.
مسؤولیت پرونده به «عزائیل حسون» باتجربهترین مامور «شاباک» سپرده شد. شاباک (شینبت) مهمترین سازمان اطلاعاتی اسرائیل برای مقابله با ناامنی در داخل سرزمینهای اشغالی است.
حسون گفت راه دستگیری عیاش این است که تک تک اعضای سازمان هر روز صبح از خود بپرسند امروز برای دستگیری عیاش چه باید بکنیم؟
اطلاعات از عیاش کم بود و جز یک گزارش، چیزی از او نمیدانستند. از تلفن ثابت استفاده نمیکرد و دائم مکان خود را تغییر میداد. از همه مهمتر آنکه به هیچکس هم اعتماد نمیکرد.
حسون برای عیاش اسم رمز «کریستال» را انتخاب کرد و همه شاباک را پای کار آورد، چراکه فشارهای رابین برای ضربه به یحیی بیش از حد تحمل بود. همه عجله داشتند و میگفتند اول او را بکشید؛ بعد ببینیم چه اتفاقی میافتد.
اواخر آگوست 1995، شاباک فهمید یحیی در اقدامی نادر، از منزل «اسامه حماد» دوست قدیمیاش چند تماس گرفته است.
اسامه میگوید: «حدود 5 ماه قبل یحیی نزد من آمد تا براى مدتى او را در جای امنى پنهان کنم. دلیل این مراجعه هم دوستى و اعتماد کاملى بود که به یکدیگر داشتیم. تا چند هفته، به جز چند نفر از همرزمان مهندس کسى نمىدانست او نزد من است. تا اینکه روزى دایى من «کمال حماد» که در «انجمن نظارت بر ایمنى برجسازى» فعالیت داشت و از تجار معروف نوار غزه بود، تصادفا متوجه یحیى در منزل ما شد».
اسرائیل همکار مورد نیاز خود را شناخته بود. کمال حماد پیش از این نیز با صهیونیستها مراوداتی داشت.
این بار شاباک از او خواست یک دستگاه تلفن همراه را به هر بهانهای به خواهرزادهاش (اسامه) هدیه بدهد. آنها مطمئن بودند عیاش از این تلفن استفاده خواهد کرد.
افسر شاباک به کمال گفت در این تلفن یک فرستنده کوچک پنهان شده تا مکالمات را شنود کند. آنها دروغ گفته بودند. داخل تلفن 50 گرم مواد منفجره با قابلیت کنترل از راه دور قرار داشت.
28 اکتبر 1995، عیاش به منزل دوستش برگشت و اسامه تلفن را به او داد. همزمان متخصصان شاباک به امواج گوش میدادند تا اصالت صدای مهندس را تایید کنند.
همه منتظر انفجار بودند ولی مکالمه عیاش همچنان ادامه داشت. سیگنال دوباره ارسال شد ولی اتفاقی نیفتاد و انفجار بمب کوچک با شکست مواجه شد.
شاباک از «کمال حماد» خواست به بهانهای موبایل را از اسامه بگیرد تا مشکل را برطرف کنند.
در حالی که تیم ترور شبانهروز به دنبال یک فرصت دوباره میگشت، اتفاقی مهم جامعه اسرائیلی را در شوک بزرگی فرو برد.
2 نوامبر 1995 برابر با 13 آبان 1374، اسحاق رابین که مشغول توافق با فلسطینیان بود، در مقابل چشم صدها نفر در میدان اصلی تلآویو به دست یک یهودی تندرو به نام «ایگال عمیر» ترور شد و به هلاکت رسید. در ادامه شیمون پرز جایگزین رابین شد و او هم ترور یحیی عیاش را در دستور کار اول دستگاههای امنیتی اسرائیل قرار داد. بمب کوچک همچنان در تلفن همراه آماده بود تا اینکه صبح روز جمعه 5 ژانویه 1996، یحیی بار دیگر به خانه اسامه برگشت.
* لقاءالله
ساعت 9 صبح پدرش با او تماس گرفت و گفت چقدر او را دوست دارد و دلش برای پسرش تنگ شده است.
همین مقدار برای کارشناس شینبت کافی بود تا علامت بدهد. این بار سیگنال از بالگرد به موبایل رسید و انفجار رخ داد. بمب کوچک آسیب زیادی به سر مهندس وارد کرد و او را به شهادت رساند.
عیاش را دهها هزار نفر در غزه تشییع کردند و همزمان حماس مشغول سازماندهی شهادتطلبان خود شد.
یکی از سخنگویان حماس گفت: «دروازههای جهنم به روی اسرائیل باز شده است».
* کارشناس ارشد فلسطین