حنیف غفاری*: سال 2013 میلادی، زمانی که مقامات دولت اوباما در حال مانور بر سر مهار هستهای ایران به واسطه تلاش برای انعقاد توافق هستهای (برجام) بودند، «زبیگنیو برژینسکی» مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ریاست جمهوری کارتر و یکی از استراتژیستهای مطرح سیاست خارجی این کشور، به نکته مهمی درباره رفتار دروغین واشنگتن اشاره کرد:
«ادعای آمریکا مبنی بر تلاش ایران برای ساخت بمب اتم خندهدار است. فرض بگیریم ایران دارای تنها یک بمب اتم است. آیا بدون امتحان میتواند از کارایی آن خبر داشته باشد و بتواند در مقابل حملات تلافیجویانه پاسخ دهد؟ ارتش اسرائیل ۲۰۰ بمب اتم دارد و این برای قتلعام کافی است، بنابراین پرداختن به موضوع ساخت بمب اتم از سوی ایران مصداقی از حقهبازی است».
اکنون پس از 10 سال نیز مقامات آمریکایی- اروپایی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی مشغول مانور روی ادعای غنیسازی 84 درصدی در کشورمان هستند. سفر اخیر گروسی به تهران نیز ناظر بر همین نگرانی ساختگی انجام شد تا بلکه به بهانه آن بتواند گامی در راستای رسیدن به نقطه هدف خود یعنی «بازرسی از هر مکان در هر زمان» دست پیدا کند. نکته جالب توجه اینکه حدود 2 هفته قبل از سفر گروسی به تهران، «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا نیز جمله قابل تاملی را درباره ماهیت فعالیتهای هستهای ایران بیان کرد:
«تا جایی که میدانیم، معتقدیم ایران هنوز درباره برنامه تسلیحاتی هستهای تصمیمی نگرفته است، البته آنها (ایرانیان) در غنیسازی پیشرفت کردهاند و تنها چند هفته با غنیسازی 90 درصد فاصله دارند اما هنوز تصمیمی درباره ورود به فاز تسلیحاتی نگرفتهاند».
درست در زمانی که رئیس سازمان سیا جنس فعالیتهای هستهای ایران را غیرتسلیحاتی قلمداد میکند، رافائل گروسی مدیرکل آژانس در حال ایفای نقش یک مدیرکل نمونه(!) و دغدغهمند(!) جهت سنجش و راستیآزمایی کشف شواهد غنیسازی 84 درصدی در ایران است! این تناقض علاوه بر آنکه منبعث از ماهیت مکارانه مقامات غرب و مدیران آژانس است، نشأت گرفته از تثبیت نگاه ابزاری غرب نسبت به پیشرفتهای هستهای نظام جمهوری اسلامی ایران است. مخرج مشترک مواضع برژینسکی (قبل از مرگش) و ویلیام برنز، حقهبازی علنی و آشکار غرب در تصویرسازی کاذب نسبت به فعالیتهای هستهای کشورمان است. آنچه در این میان اصالت دارد، «شانتاژ» و «وارونهنمایی» است و دیگر هیچ! در تفسیر این روند 20 ساله اما با کلیدواژهای تحت عنوان «بحران ساختگی» مواجه هستیم؛ بحرانی که پخت و پز ابتدایی آن از سوی اتاقهای فکر و نهادهای آشکار و پنهان قدرت در غرب شکل میگیرد و متعاقبا، رسانهها و آژانس بینالمللی انرژی اتمی آن را ترویج و تثبیت میکنند. در این معادله، گزارهسازیهای انحرافی و القای دروغهای هدفمند حرف اول و آخر را میزند.
در چنین منظومهای که بر مبنای دروغ و تصویرسازی شکل گرفته است، تکلیف پدیدههای تبعی مانند «موارد ادعایی آژانس» و «گزارشهای فصلی مدیرکل به شورای حکام» مشخص است! در این میان نمایش گروسی حتی نسبت به نمایشهای قبلی البرادعی و آمانو نیز خستهکنندهتر است. زیرا میان او و لابیهای آمریکایی- صهیونیستی که پس از مرگ مشکوک آمانو، وی را در عرض 2 ماه (به جای طی شدن پروسه یکساله لازم) به قدرت رساندند علقه و پیوند بیشتری نسبت به مدیران سابق آژانس وجود دارد! مقدمه بازی امروز گروسی کمترین تفاوتی با آنچه سال گذشته رخ داد، ندارد. او اسفند 1400 نیز به ایران سفر کرد و مدعی شد موارد ادعایی در قالب یک همکاری مشترک و مدون میان طرفین قابل حل است اما آژانس نسبت به حرف خود پایبند نماند! سیاسیکاری مطلق آژانس بینالمللی انرژی اتمی که صدور قطعنامههای ضدایرانی تابستان و پاییز امسال نقطه آشکارساز آن بود، خط بطلانی بر ادعای ظاهری و همیشگی گروسی مبنی بر سلطه نگاه حقوقی و فنی آژانس نسبت به نگاه سیاسی در این مجموعه است. بهتر است امروز بدون آنکه مقهور وعدههای گروسی و مقامات آژانس درباره موارد ادعایی شویم، کمی افق نگاه خود را نسبت به بازی آژانس وسیعتر سازیم و اجازه ندهیم «القائات فنی آژانس» لااقل در ذهنیت و محاسبات ما جایگزین «حقهبازی هستهای غرب» شود.
* دکترای روابط بینالملل