printlogo


کد خبر: 261264تاریخ: 1402/1/14 00:00
فیلم سینمایی «غریب» و قهرمانی که قاب جذاب این روزهای ماست
مسیحای غریب

گروه فرهنگ و هنر: فیلم سینمایی غریب که برشی از زندگی سردار سرلشکر شهید محمد بروجردی طی سال‌های 1358 و 1359 در جبهه غرب دفاع‌مقدس است، از 25 اسفند روی پرده نقره‌ای سینماهای کشور رفته است.
این فیلم که اگرچه به واسطه تعطیلات عید و تقارن آن با ماه مبارک رمضان، به لحاظ بازدید اکران پرریسکی را شروع کرد اما به مرور دارد توجه مخاطبان سینما را به خود جلب می‌کند.
به گزارش «وطن امروز»، غریب به کارگردانی محمدحسین لطیفی و با بازی خوب بابک حمیدیان توانسته است با به تصویر کشیدن برش‌هایی از زندگی انقلابی و مجاهدت‌های شهید بروجردی در دفاع‌مقدس، یک ابرقهرمان متفاوت در خیل قهرمانان متولد شده پس از انقلاب اسلامی ایران را به نمایش بگذارد؛ قهرمانی که روایت محبت و مردم‌داری‌اش از ذکر دلاوری‌ها و رشادت‌هایش پیشی گرفته است. بروجردی از ابتدای آشوب کردستان و غائله دموکرات و کومله وارد کردستان شد. آنچه نحوه فرماندهی بروجردی را متمایز کرد، باور قلبی او به مردم کرد بود. او مبارزه با جدایی‌طلبان را بر عهده خود مردم کرد گذاشت و با تاسیس سازمان پیشمرگان کرد مسلمان و سپردن بخش مهمی از تامین امنیت مناطق بحران‌زده به آنها، نه تنها سد محکم نظامی در مقابل تجزیه‌طلبان بنا نهاد، بلکه این شیوه مدیریتی عملا دموکرات و کومله را در مقابل مردم قرار داد. بعدها روایت کرده‌اند متخصصان مسائل امنیتی از این منطق شهید بروجردی برای تامین امنیت مناطق مورد طمع تجزیه‌طلبان استفاده کردند و امنیت پایدار در این مناطق محقق شد. غریب در برخی سکانس‌های خود این موضوع را به تصویر کشیده است. ضمن اینکه نگاه پر لطافت شهید بروجردی به مردمان مناطق بحران‌زده غرب و نیز انعطاف‌های او در ایجاد زبان مفاهمه برای جلب اعتماد آنها نیز از جمله ویژگی‌های شهید بروجردی است که در غریب به نمایش در آمده است. نگاه عارفانه شهید بروجردی به جنگ البته محدود به نحوه مقابله با تروریست‌های جدایی‌طلب در غرب ایران نبوده است. بروجردی از ارکان اصلی سپاه و فرمانده بسیاری از فرماندهان و قهرمانان سپاه پاسداران بوده است. با این حال او تا خرداد 1362 یعنی زمان شهادتش، در مناطق کردنشین غرب کشور ماند. همرزمان شهید بروجردی معتقدند آنچه باعث شد محمد نتواند دل از غرب کشور بکند، علاقه و محبتی بود که میان او و مردم مناطق کردنشین ایجاد شد. آنها بروجردی را «مسیح کردستان» می‌نامیدند؛ مسیحی که هم باعث نجات آنها از شر دموکرات و کومله شد و هم پیوند عاطفی میان خود و مردمان آن دیار ایجاد کرد.
محمدحسین لطیفی تلاش کرده است برخی وجوه شخصیتی محمد بروجردی را که ناشی از نگاه پرعطوفت و مردم‌داری او است، در غریب به تصویر بکشد. بخش‌هایی از این فیلم که درباره نگاه بروجردی به مقوله امر به معروف است، در روزهای اخیر که بار دیگر شیوه‌های انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه مطرح شده، مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. از سوی دیگر این روزها که به لطف رسانه‌های آمریکایی، تروریست‌های کومله دوباره مطرح شده‌اند، تماشای فیلم سینمایی غریب می‌تواند نمایی از واقعیت این تروریست‌ها را به تصویر بکشد.
* برشی از زندگی شهید بروجردی
فعالیت‌های تشکیلاتی و مبارزاتی شهید محمد بروجردی از تشکیل گروه صف آغاز شد و شاید یکی از مهم‌ترین مقاطع زندگی این شهید مربوط به ارتباطات وی با امثال امام موسی صدر و شهید چمران و آشنایی با شهید محمد منتظری بوده باشد، با این حال نام محمد بروجردی با غرب ایران و ناآرامی‌های مناطق کردستان گره خورده است. عده‌ای بحران کردستان را با پاوه و حماسه‌ای که شهید چمران، شهید فلاحی و شهید اصغر وصالی رقم زدند می‌شناسند اما حقیقت امر این است که این اتفاقات بخش کوچکی از بحرانی بود که درست از فردای پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد. شرایط ناپایداری که به خاطر تغییر حکومت در ایران به وجود آمده بود، گروه‌های تجزیه‌طلب در منطقه غرب کشور را تحریک کرد برای جامه عمل پوشاندن به رویای قدیمی‌شان که جدایی کردستان از ایران بود، وارد عمل شوند. مهاباد، نقده، سنندج، پاوه، کامیاران و... یکی پس از دیگری محل آتش‌افروزی گروه‌هایی مثل دموکرات، کومله، رزگاری و چریک‌های فدایی خلق شد که طرح جدایی کردستان را دنبال می‌کردند. با بحرانی شدن شرایط غرب کشور، شورای انقلاب تصمیم گرفت برای جلوگیری از وخیم‌تر شدن وضعیت و در نهایت دفاع از تمامیت ارضی ایران، محمد بروجردی را عازم غرب کشور کند اما مأموریت محمد بروجردی آسان نبود؛ بروجردی در حالی برای مقابله با جریان ضدانقلاب قدم بر خاک غریب کردستان گذاشت که در دیگر سو مهندس بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت، طرح مذاکره با گروهک‌ها را دنبال می‌کرد. بر خلاف ادعایی که گروهک‌ها داشتند و از عواقب حضور بروجردی برای مردم غرب کشور می‌گفتند، بروجردی نه به زور اسلحه که با کلام و رفتارش به قلب کردستان نفوذ کرد. کما اینکه وی پس از ورود به منطقه، طرح تاسیس سازمان پیشمرگان کرد مسلمان را دنبال ‌کرد؛ سازمانی که قرار بود از دل مردم منطقه با هدف مقابله با ضدانقلاب شکل بگیرد و به آزادی مناطق تحت اشغال کومله و دموکرات بپردازد. در همین راستا می‌توان به آزادسازی کامیاران توسط این سازمان اشاره کرد که نقطه شروع سلسله عملیات‌های آزادسازی کردستان از چنگ جدایی‌طلبان بود. 
تأسیس قرارگاه حمزه سیدالشهدا که اکنون نیز در مبارزه با گروه‌های ضدانقلاب و تأمین امنیت منطقه غرب کشور فعال است، راه‌اندازی تیپ ویژه شهدا و قرارگاه‌های دیگر، از جمله اقدامات محمد بروجردی در کردستان ایران بود. با آغاز جنگ تحمیلی در شهریور 59 نیز محمد بروجردی فرماندهی سپاه غرب کشور را در رویارویی با ارتش بعث عراق بر عهده داشت اما در همه این موارد، بروجردی صرفاً از نیروهای پاسدار بهره نمی‌برد. وی همراهی نیروهای ارتشی از جمله شهید صیاد شیرازی، شهید شیرودی و شهید آبشناسان را نیز با خود داشت. چنانکه اغلب عملیات‌های آزادسازی مناطق غرب کشور نیز با همراهی ارتش که توسط شهید صیادشیرازی بسیج شده بودند انجام گرفت. رابطه قلبی بروجردی و کردستان آنقدر عمیق شده بود که وی ادامه حضور در این منطقه از کشور را به فرماندهی کل سپاه ترجیح داد و از آن طرف، مردم غرب نیز به خاطر محبت بالا به محمد، به او لقب مسیح کردستان دادند؛ مسیحی که برانگیخته شده بود تا تجزیه‌طلبان را حسرت به دل بگذارد. علاوه بر همه اینها، بروجردی نیروهای موثری را برای انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس تربیت کرد. شهدا و نیروهایی که در کنار بروجردی رشد کردند، هر یک به نوبه خود فصلی از تاریخ دفاع‌مقدس را رقم‌ زدند شهیدان احمد متوسلیان، محمدابراهیم همت، ناصر کاظمی و محمود کاوه از جمله چهره‌های شاخصی بودند که کار خود را با محمد بروجردی آغاز کردند و حالا نام هر یک بر بلندای تاریخ انقلاب اسلامی می‌درخشد. محمد بروجردی پس از سال‌ها مجاهدت در سرزمین مجاهدت‌های خاموش، اول خرداد سال 1362 در جاده مهاباد به نقده به شهادت رسید. 
* حلقه وصل کردستان
نصرت‌الله محمودزاده، نویسنده کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» که حامد عنقا، فیلم سینمایی غریب را پس از تورق این کتاب نوشته است، لحظات پس از شهادت بروجردی را اینطور روایت می‌کند: «بچه‌های تیپ شهدا هجوم آورده بودند توی محوطه و زار زار می‌گریستند. کردهایی به این جمع اضافه می‌شدند که به ظاهر غریبه بودند، آنها گاه فریاد می‌زدند و گاه گوشه‌ای کز کرده در خود فرو می‌رفتند. پیشمرگان زل می‌زدند به عکس بزرگ بروجردی با همان لبخند همیشگی‌اش تا با آرامش این مرد ارتباط برقرار کنند. جمعیتی دور تابوت حلقه‌ زده بودند که همدیگر را نمی‌شناختند اما بروجردی برای هر کدام در قلب خود پرونده‌ای داشت. این صحنه غم‌انگیز در نگاه پر از بهت و حیرت همه براحتی معلوم بود. آبشناسان که وارد شد، در آغوش سنجقی پناه گرفت اما نتوانست مانع گریه‌های بلند و بی‌قرار خود شود. با گریه این کلام را به سختی به زبان آورد: او یک موحد بود. ماندن برای من پس از او سخت است. در شهر کوس اناالحق می‌زدند و همه بیدار بودند. این بیداری پس از قرن‌ها خوابی که به کرد تحمیل شده بود، شبیه فریادی سخت بود. همه اشک می‌ریختند. انگار محمد، این مسیح حلقه وصل کرد و کردستان در دل آن‌ همه نفاق برای چنین لحظه‌ای از زندگی خود برنامه داشت. میدان گاراژ، جایی که بروجردی بسیاری از مهاجران کرد را سرپناه داده بود هنوز خیلی از کردها در همان اطراف اسکان داشتند و زیر باران شدید در انتظار او بودند. از میدان آزادی تا میدان فردوسی، طول خیابان آیت‌الله کاشانی، جمعیت موج می‌زد و همه متعجب از این همه استقبال. وقتی سنجقی و همراهانش وارد میدان آزادی شدند، موجی از پیشمرگان، بروجردی را تحویل گرفتند. به محل نماز جمعه که رسیدند، تصمیم گرفتند مراسم تشییع ادامه یابد، چون اشتیاق مردم هر لحظه بیشتر می‌شد. غرب تا شرق باختران بیش از ۵ کیلومتر یکپارچه پر از جمعیت شده بود و نمادی از عظمت محمد، مسیح کردستان را به نمایش گذارده بود. در دل این جمعیت افرادی بودند که ناباورانه به این عظمت خیره شده و به موفقیت بروجردی در فرماندهی بر قلب‌ها پی می‌بردند. میدان فردوسی اوج مراسم تشییع بود و کردها در مقابل دفتر سازمان پیشمرگان مسلمان کرد به سر و صورت خود می‌زدند. در آن هوای گرفته و بارانی باختران، وفاداری مردم این شهر به بروجردی در حال ثبت در تاریخ بود».

Page Generated in 0/0084 sec