گفتوگوی «وطن امروز» با راضیه تجار، نویسنده کتاب «ماه بالانشین» درباره زندگی شهید حجتالاسلام عباس شیرازی
محمد علی میرزایی: امروز دومین روزی است که سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران میزبان علاقهمندان کتاب است؛ علاقهمندانی که از سرتاسر کشور خود را به مهمترین فستیوال کتاب کشور رساندهاند. امسال نمایشگاه فیزیکی در مصلای امام خمینی تهران و حضور بیش از یکهزار و ۵۰۰ ناشر برگزار میشود و برای دومین بار همزمان با نمایشگاه فیزیکی، به صورت مجازی نیز یک هزار و ۲۰۰ ناشر کتابهای خود را در سایت ketab. ir ارائه خواهند کرد. در مجموع نزدیک 3 هزار ناشر داخلی و خارجی در سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران حضور دارند.
امسال کشور تاجیکستان میهمان ویژه نمایشگاه کتاب تهران است که در روزهای آتی نیز بناست وزیر فرهنگ این کشور در تهران حاضر شود. ساعت کار نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران از ۱۰ تا ۲۰ در مصلای تهران است و نمایشگاه تا ۳۰ اردیبهشت برپاست. نمایشگاه مجازی کتاب نیز ۲۴ ساعته پذیرای علاقهمندان کتاب و کتابخوانی است. چندی پیش، مهدی محمدخانی، مدیر انتشارات روایت فتح درباره نحوه حضور این انتشارات در نمایشگاه کتاب تهران گفته بود: انتشارات روایت فتح ۳ کتاب جدید، ۱۸ کتاب چاپ اول منتشر شده در سال ۱۴۰۱ و جمعاً بیش از ۳۰۰ عنوان از کتابهای خود را در این رویداد بزرگ فرهنگی عرضه میکند. وی همچنین خبر داده بود کتاب «ماه بالانشین» به قلم «راضیه تجار» زندگی شهید حجتالاسلام عباس شیرازی به زبان همسر در نمایشگاه کتاب رونمایی خواهد شد. به همین بهانه با راضیه تجار، نویسنده کتاب «ماه بالانشین» گفتوگویی داشتیم. تجار درباره نگارش این کتاب گفت: از مجموعه روایت فتح تماس گرفتند و گفتند خانواده شهید شیرازی درخواست نگارش زندگینامه ایشان را از بنده داشتند. پسر برادر شهید با من صحبت کرد و گفت بیشتر آثار بنده را مطالعه کردهاند و تمایل دارند این کار را بنویسم. بالافاصله کار مصاحبهها آغاز شد که زحمت این کار بر عهده یکی از عوامل روابط عمومی بنیاد روایت فتح بود. از تخلیم برای نوشتن کتاب استفاده کاربردی کردم، البته این تخیل باعث تحریف نشد. کار را باید مخاطب بخواند و بعد تحلیل و نظرات خود را بیان کند. اگر نشستی در آینده برگزار شود، حتما از آنها نظراتشان را خواهیم پرسید اما مسالهای که برای من نویسنده مهم است، این است که وقتی خودم جذب یک کار میشوم، در نتیجه معتقدم مخاطب هم با آن اثر همزادپنداری خواهد کرد.
تجار با اشاره به عنوان کتاب افزود: بازیهای زبانی با ماه و تصویر داشتم، نشانهای از شهید در ذهنم است؛ قطعا شهدا در مسیری که انتخاب کردند و سیری که در زندگی مادی داشتند، به نوعی رفتهرفته یک عروج در آنها دیده میشود. شناخت بنده از شهید بزرگوار، جدا از اطلاعاتی که همسرشان به من دادند، مصاحبه با برخی نزدیکان ایشان بود که بیشتر حالت تعریف و صفتهای این شهید بزرگوار بود. اطلاعات بنده تا اندازهای کم بود و سعی کردم برداشتهایی داشته باشم که این برداشتها نزدیک به شخصیت این شهید بزرگوار باشد. تلاش کردم با استفاده از واژگان مناسب تصویری درخور و شایسته از شهید شیرازی به مخاطب منتقل کنم که امیدوارم مقبول خانواده و مخاطبان قرار بگیرد.
وی خاطرنشان کرد: آرزو میکنم نمایشگاه کتاب امسال پربارتر از سالهای گذشته باشد. امیدوارم به گونهای باشد که آبرومندانه و با استقبال پرشور مخاطبان و اهالی رسانه برگزار شود؛ اگرچه برای جماعت دانشجویان و دانشآموزان به دلیل گرانی کتاب تا اندازهای دشوار است ولی امیدوارم با اختصاص یارانههای کتاب رضایت نسبی در این اقشار به وجود آید. اینکه امسال کشور تاجیکستان میهمان ویژه نمایشگاه کتاب است را باید به فال نیک گرفت و اتفاق جالبی است. این کشور را با پیشینهای که داشته، دوست دارم و امیدوارم روزی شرایط مهیا شود تا به این کشور سفر کنم. هر سال از برگزاری نمایشگاه کتاب، جلوهای جذاب داشته و خاطرات ارزشمندی را بر جا گذاشته است. هر سال با عناوین خاصی مواجه شدیم؛ فضای نمایشگاه و قدم زدن در بین غرفهها احساس آرامش به انسان منتقل میکند. خودم هیچ وقت تمایل ندارم زمان خود را در نمایشگاه صرف گاز زدن ساندویچ در چمنهای نمایشگاه کنم!
در ادامه بخشهایی از کتاب زندگینامه شهید حجتالاسلام عباس شیرازی را آوردهایم.
«به سال ۱۳۲۳ در روستای گلناباد از توابع رفسنجان نخستین فرزند پسر در خانواده اسدالله شیرازی متولد شد و نام او را عباس گذاشتند. شغل پدر خانواده ابتدا کشاورزی بود اما بعدها مباشر روستای کشکوئیه شد. یک بار شهید بهشتی به او گفته بود: «شما با تربیت فرزندی مثل آقا شیخ عباس، به گردن انقلاب حق دارید. شما انسان بزرگی را تربیت کردید و تحویل حوزه علمیه دادید».
حاج اسدالله پاسخ داده بود: «دستهای من پینه بسته است. من در کودکی پدرم را از دست دادم و چون فرزند بزرگ خانواده بودم، نانآور خانه هم شدم و سرپرستی 2 برادر و 2 خواهر خود را به عهده گرفتم. از 8 سالگی کار و تلاش کردم، چکش زدم، مسگری کردم، پیلهوری کردم، به روستاها رفتم و کار کردم تا توانستم فرزندم را از راه کسب حلال تربیت و بزرگ کنم. اگر فرزندان صالحی نصیبم شده، از برکت آن کسب حلال است».
عباس 6 سال بیشتر نداشت که خانواده مجبور شد برای فرستادن او به مدرسه از روستای گلناباد به کشکوئیه کوچ کند.
کشکوئیه روستایی است در 40 کیلومتری شهر رفسنجان که اکثر اهالی آن از گذشته به کاشت و پرورش پسته مشغول بودهاند.
مادر عباس که سیده بود، به دلیل ماجرای شگفتی که در کودکی برایش پیش آمد، لقب «بیبی تنوری» گرفت.
پدرش، اسدالله شیرازی از همان سالها که عباس در روستای کشکوئیه دروس دوران ابتدایی را میگذراند، فعالیتهای اجتماعی و مذهبی خود را گسترش داد و خانه آنها در کشکوئیه محل آمد و شد روحانیون و بزرگان شد. همهساله در دهه اول ماه محرم در خانهشان روضهخوانی برپا بود و هیاتهای سینهزنی در روز عاشورا میهمان منزلشان بودند.
شیخعلی شیرازی برادر شهید میگوید: «کسانی که از شهر برای رسیدگی به کارهای مردم روستا میآمدند، معمولاً به منزل ما مراجعه میکردند و چند روزی را آنجا میهمان میشدند و کارهای مردم را در خانه پدر انجام میدادند و خلاصه این خانه از هر جهت محل مراجعه بود. آیتالله جنتی، آیتالله خزعلی، آقای فاضل هرندی و برخی بزرگان، عموماً منزل ابوی بودند».
عباس تحصیلات خود را تا سال چهارم قدیم در کشکوئیه گذراند و برای ادامه تحصیل روانه رفسنجان شد و با اقامت در خانه پدربزرگ، 3 سال دیگر به مدرسه رفت و سرانجام سال ۱۳۳۷ با تصمیمی راسخ به شهر قم عزیمت کرد و در مدرسه حجتیه و سپس مدرسه خان دروس سطح خود را آغاز کرد.
پدرش میگوید: «آن زمان قدرت مالی زیادی نداشتم. ماهانه مبلغ ناچیزی از من میگرفت و با همان خرج اندک به صورت شبانهروزی درس میخواند و زندگی را هم میگذراند».
علاقه، پشتکار، هوش و استعداد ذاتیاش موجب شد دروس سطح را خیلی زود به پایان برساند و در محضر استادان بزرگ، دروس خارج را آغاز کند.
او در همنشینی با علمای اعلام و آیات عظام نه تنها مراتب بالای علوم حوزوی را به سرعت طی کرد، بلکه جایگاهی ویژه در میان بزرگان حوزه به دست آورد و همزمان با تحصیل، به تدریس نیز همت گماشت. ذکاوت، کنجکاوی و مهارت او در سخنوری و تبلیغ، زبانزد بود و تحسین اساتیدش را برمیانگیخت. آقا شیخ عباس شیرازی، طلبه ناآرام، با شعلهور شدن قیام خونین 15 خرداد به رهبری حضرت امام خمینی(ره) فعالانه در صحنه مبارزات حاضر شد و در حمایت از رهبر قیام، سخنرانیهای پرشوری ایراد کرد. او درس منبر و فن بیان را در محضر آیتالله خزعلی گذرانده بود و به قول اکثر همدرسانش بهترین مبلغ دینی آن دوره حوزه علمیه بود. وقتی شور و هیجان مردمی را که پای منبرش بودند دید، تصمیم خود را گرفت و راه آینده خویش را انتخاب کرد؛ او میخواست مبلغ دین شود. پدرش میگوید: «من ابتدا مانع میشدم که شیخ عباس دنبال تبلیغ برود. دلیلش هم این بود که میخواستم پختهتر شود. معتقد بودم یک روحانی مبلغ و یک سخنران وقتی به جایی میرود، باید بتواند پاسخگوی سؤالات و مسائل مردم هم باشد». شیخ عباس از آنجا که خیلی مقید بود در هر کاری رضایت والدین را کسب کند، درباره این کار نیز از پدر اجازه خواست تا اگر او صلاح میداند منبر برود.
وقتی پدر او را از سخنرانی نهی کرد، خیلی ناراحت بود و افسوس میخورد، چون واقعاً نمیخواست خلاف نظر پدر عمل کند. تصمیمگیری برای او دشوار بود و نمیدانست چه کند تا اینکه چند نفر از آقایان علما واسطه شدند تا از پدر اجازهاش را بگیرند. آیتالله جنتی با پدرش صحبت کرده و گفته بود اگر فلانی ملا بشود ولی نتواند سخنرانی کند، به درد نمیخورد. باید در کنار درس و بحث، منبر هم باشد. خلاصه او را راضی کردند. شیخ عباس از این موضوع خیلی خوشحال شد و از آن پس در کنار درس، کار منبر را هم دنبال کرد. فعالیتهای شیخ عباس، فقط محدود به سخنوری و تبلیغ شفاهی نبود. او اندکاندک عرصههای دیگر تبلیغ، نظیر نوشتن مطالب روشنگرانه و تکثیر و توزیع سخنان امام خمینی(ره) را نیز سرلوحه کار خود قرار داد. مخصوصاً بعد از تبعید حضرت امام در شهرهای مختلف، با انواع نامهای مستعار منبر را میرفت و از طریق تکثیر و توزیع سخنرانیهای امام (ره) برای آگاهی مردم تلاش میکرد. در یکی از سخنرانیهای حضرت امام(ره) با اینکه جو حساس بود و خیلیها احتیاط میکردند، او ضبط صوت بزرگی با خودش به مجلس برده بود و بعد از ضبط سخنان امام (ره) با خونسردی و خیلی عادی آن را از آنجا خارج کرده بود. بعدها نوار سخنرانی را تکثیر کرد و در اختیار بقیه دوستان مبارزش قرار داد. شهید حجتالاسلام شیخعباس شیرازی، فرمانده «تبلیغات جبهه و جنگ» هجدهم خرداد ۱۳۶۴ به شهادت رسید.