مهدی طاهرخانی: در آخرین بازی سال 1401، روزی که سپاهان در تهران موفق شد با گل دقایق پایانی یک بر صفر پرسپولیس را شکست دهد، خوشبینترین هوادار این تیم هم، دیگر امید چندانی به کسب عنوان قهرمانی نداشت اما چه باور کنید چه نه، بعد از آن شکست خانگی، یعنی در تمام رقابتهای فوتبالی سال 1402 این پرسپولیس بود که برنده شد و از 14 گلی که به ثمر رساند، در 9 تای آن پای یک نفر در میان بود: مهدی ترابی؛ ستاره همیشه سر به زیر و محجوب که متاسفانه در چند فصل اخیر کم در فضای مجازی، از خودی و غیرخودی انتقاد ناحق نشنید. اگرچه مهدی درهفتههایی افت کرد اما حالا او است که دست یحیی گلمحمدی را گرفته و با چنگ و دندان دارد سرمربی و تیمش را به سوی جام میکشد. این مهدی ترابی است؛ پسر همیشه پرسپولیسی و مومن به آنچه از باطن به آن اعتقاد دارد؛ بیذرهای ریا. نمیدانم در هفته آخر، پرسپولیس مقابل نساجی چه میکند اما تردید نکنید اگر قرار به فتح جام باشد، یحیی گلمحمدی روی هیچکس به اندازه ترابی حساب نمیکند. زدن 3 گل یکتنه به گلگهر سیرجان کار کمتر فوتبالیستی در لیگ برتر است. یادتان باشد او وینگر است نه مهاجم.
اما به گلهایش در همین بازی خاص توجه کنید. در اولی همانند مهاجمان تیزچنگ، همچون ببری که در کمین شکار است، منتظر ریباند توپ بود و تیزچنگانه بعد از مهار دوضرب آن، به سمت فروزان گام برداشت و گل زد. در صحنه گل دوم، همه منتظر یک ارسال روی دروازه بودند اما او آرام در گوش باقی بازیکنانی که کنارش ایستاده بودند گفت: سانتر نه! میخواهم یکضرب بزنم. چه کسی باور داشت محسن فروزان از فاصله 35متری گل بخورد؟ اما او طوری ضربه زد که درست در دو قدمی گلر توپ به زمین خورد سپس چند درجه تغییر زاویه داد و با برخاستن از روی زمین، محاسبات اولیه دروازهبان را به هم زد تا به گوشه دروازه برود؛ یک غافلگیری محض برای همه؛ شوتی مستقیم برای فتح دل سرخدلان. اما شاهکار اصلی شعبدهباز، هنوز در کلاهش بود.
نمیدانم آیا میشود گل چهارم پرسپولیس را یکی از بهترین گلهای لیگ جاری از حیث تاکتیکی و تکنیکی دانست یا نه. چند پاسکاری زیبا از میانه میدان و رساندن توپ در کمترین وقت ممکن به یک سوم تدافعی حریف. توپ در 18 قدم به ترابی رسید و شاید هرکسی بود محکم شانسش را با شوت آزمایش میکرد اما او وقتی گلر را بیرون از دروازه دید، گفت حالا وقت چیپ است و با ضربهای که تنه به تنه مینیاتوریهای اصیل ایرانی میزد، یک تابلوی نقاشی را رسم کرد. علم فیزیک را بیآنکه جزئیاتش را بداند با مغز و عضله به کار گرفت. با چه سرعتی به کجای توپ ضربه بزنم که شتاب اولیهاش موجب صعود آن شود و سپس دقیقا درون دروازه حریف بعد از سقوط از نقطه عطف، جا خوش کند. شاید غیر از مهدی ترابی هیچکس قادر به زدن چنین ضربهای نبود.
جادوگر حالا او است، چوب شعبدهبازی را در دست گرفته، با پیراهن شماره 9 به همه جا سرک میکشد و میداند چگونه با گلزنی و پاس گل، یکتنه یک تیم را قهرمان کند. اگر پرسپولیس گام نهایی را هم به سلامت در قائمشهر بردارد، آن وقت آنها هشتمین قهرمانی خود در تاریخ لیگ برتر را مدیون پسری هستند که هیچگاه تکروی نکرد، هرگز خودخواه نبود. او کسی نبود جز مهدی ترابی؛ احیاکننده تیم یحیی برای قهرمانی در لیگ بیستودوم. خوشبختی یعنی داشتن چنین شاگردی. سعادت یعنی داشتن یک مهندس واقعی و یک جادوگر با توپ به اسم مهدی ترابی. او حالا محبوبترین بازیکن قرمزهاست و مسلما میلیونها پرسپولیسی شاکر اینکه چنین جواهری را در تیمشان دارند.