printlogo


کد خبر: 262919تاریخ: 1402/2/30 00:00
ساختاری که باید تغییر کند

محمدحسین مهدوی‌زادگان: سیکل بحران‌های ترکیبی شکل‌گرفته در نظام بین‌الملل پس از جنگ دوم جهانی، به گونه‌ای شکل گرفته است که در آن سازمان‌های بین‌المللی به جای نقش «بازدارنده»، به مثابه یک «کاتالیزور» عمل می‌کنند! بارزترین مصداق در اثبات این گزاره، تحولات اخیر فلسطین است. رژیم غاصب صهیونیستی در سایه سکوت سازمان ملل متحد، کشتار کودکان و زنان فلسطینی، تجاوز  به حریم مسجدالاقصی، شهرک‌سازی‌های غیرقانونی و حتی تعرض به حق سرزمینی کشورهای منطقه را در دستور کار قرار داده و ابایی از پذیرش مسؤولیت حقوقی این جنایات نیز ندارد! اگر چه سکوت سازمان‌های ظاهرا حقوق بشری غرب در قبال جنایات رژیم اشغالگر قدس تبدیل به یک رویه مستمر شده و انتظاری نیز از این سازمان‌های ضدبشری وجود ندارد اما قطعا چنین قاعده‌ای درباره سازمان ملل متحد صادق نیست! 
پس از پایان جنگ دوم جهانی، سازمان ملل متحد قرار بود به نقطه ثقل و گرانیگاه ایجاد صلح پایدار در نظام بین‌الملل تبدیل شود، به گونه‌ای که مداخله موثری در مواجهه با هرگونه تجاوز، نقض حقوق بشر و حقوق سرزمینی ملت‌ها صورت دهد! اکثریت قریب به اتفاق کشورهای دنیا نیز عضو این سازمان محسوب می‌شوند و هر سال (ماه سپتامبر/ شهریور) در مجمع عمومی نیز مواضع خود در قبال تحولات جاری در جهان را به صورت رسمی خطاب به همه ملت‌های دنیا بیان می‌کنند. از این رو، کارویژه سازمان ملل متحد را نباید با کارویژه سازمان‌های حقوق بشری وابسته به غرب و رژیم اشغالگر قدس مقایسه کرد. ذکر این مقدمه، معطوف به نتیجه‌ای است که سال‌هاست افکار عمومی دنیا نسبت به عملکرد سازمان ملل گرفته‌اند: ساختار و مناسبات جاری در سازمان ملل متحد و اکثر سازمان‌های بین‌المللی رسمی، مولد بحران در جهان است نه از بین برنده آن!
وجه مشترک جنایاتی مانند کشتار قانا در سال 2006 (در جریان جنگ 33 روزه) قتل‌عام در اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی (سال‌های 2021 و 2023) و دیگر جنایاتی که توسط رژیم قاتل و کودک‌کش صهیونیستی رخ داده، سکوت و همراهی سازمان‌های بین‌المللی بوده است. در این معادله، اسامی و عناوین چندان تاثیرگذار نبوده و از «خاویر پرز دکوئیار» گرفته تا «کوفی عنان»، «بان کی مون» و «آنتونیو گوترش»، یکی از پیش‌شرط‌های حضور و تثبیت خود در مسند دبیرکلی سازمان ملل متحد را سکوت در برابر جنایات صهیونیست‌ها تلقی می‌کنند.
در این میان آمریکا، انگلیس و فرانسه به عنوان ۳ عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز به تل‌آویو تضمین داده‌اند در بحبوحه بدترین و سخت‌ترین جنایاتی که ارتش اسرائیل علیه فلسطینیان صورت می‌دهد، قطعنامه یا حتی بیانیه‌ای ساده و نرم علیه این جنایات منتشر نکنند. حتی بارها آمریکا در برابر قطعنامه‌های پیشنهادی علیه جنایات مسلم رژیم اشغالگر قدس، از حق وتوی خود استفاده کرده است. در جریان حوادث و حملات تروریستی پاریس در سال‌های گذشته، شاهد ابراز همدردی و حمایت همه‌جانبه سازمان‌های به اصطلاح بین‌المللی از جمله سازمان ملل متحد با خانواده قربانیان این حوادث بودیم. در بسیاری از نقاط جهان، شاهد نصب پرچم فرانسه در میادین اصلی جهان و برگزاری اعتراضات و راهپیمایی‌های مختلف در محکوم کردن این حوادث بودیم. با این حال مدعیان حقوق بشر از کنار کشتار دسته‌جمعی ملت فلسطین یا کودکان یمنی که مصداق نسل‌کشی عامدانه و مستمر  محسوب می‌شود به سادگی گذشته‌اند. گویا اساسا اتفاقی در این کشورها رخ نداده و فلسطین و یمن  نیز جایی در  نقشه جهان ندارند. تقسیم‌بندی ملت‌های جهان به شهروندان درجه اول و دوم و سوم، سیاست اعلام‌نشده ولی اعمالی غرب در قبال ساکنان کره زمین محسوب می‌شود اما بدتر از این نگاه فاجعه‌آمیز، تطبیق رفتار سازمان‌های بین‌المللی با این تقسیم‌بندی ضدانسانی است!
بر این اساس از دید رسانه‌ها و سیاستمداران غربی و همچنین افرادی که در سازمان ملل متحد در مسند قدرت قرار گرفته‌اند، میان ساکنان فلسطین و یمن با آمریکا و اروپا  از زمین تا آسمان فاصله وجود دارد! از دید افرادی مانند آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد و سیاستمداران غرب، خون کودکی که در غزه، کرانه باختری و رفح روی زمین ریخته می‌شود، اساسا ارزشی برای موضع‌گیری یا حتی سکوتی یک دقیقه‌ای در ابتدای جلسات سازمان ملل متحد ندارد. بسیاری از تحلیلگران حوزه روابط بین‌الملل به درستی بر این باورند تامین 20 درصد هزینه‌های سالانه سازمان‌های بین‌المللی از سوی آمریکا، این کشور و متحدانش  را به بازیگرانی مسلط در این محافل تبدیل کرده است. همین مساله، سبب شده خروجی راهبرد، رویکرد و رفتار سازمان‌های بین‌المللی چیزی جز خلق، تشدید و تثبیت بحران‌های گوناگون در جهان نباشد. راه‌حل مواجهه با این روند، قطعا تغییر دبیرکل یا افزایش تعداد کمیته‌های تخصصی سازمان ملل متحد و دیگر سازمان‌ها نیست! دگرگونی ساختاری سازمان ملل متحد و حذف دال‌های مرکزی مسمومی مانند «لیبرال - دموکراسی»، «موازنه قدرت بر اساس زور و سلطه» و «حق ناحق وتو» تنها راه عبور از این بحران چندین ساله‌ تلقی می‌شود. این خواست عموم ملت‌های جهان است.

Page Generated in 0/0051 sec