نمایشهای میدانی با تنوع محتوایی و بصری جلوه مناسبی را در معرض دید مخاطبان قرار میدهد
مصطفی بیات: تئاتر و نمایش اتفاقی است که در لحظه شکل میگیرد؛ نه مثل سینما و تلویزیون قابلیت ضبط و تکرار مجدد دارد و نه میتوان مثل شعر و نوشتههای ادبی آن را با واژهها توصیف کرد و به بند کشید.
هنری بااصالت و کهن که هنرمند برای آموختن ابعاد مختلف آن نیازمند تسلط بر سایر حوزههای هنر از جمله موسیقی، شعر و ادبیات و حتی نقاشی است و البته با مفهوم «مخاطب» و «مردم» نیز گره خورده است، چرا که اساسا هنر نمایش تنها در جریان اجرا و قرار گرفتن در مقابل مردم و مخاطبان است که به عنوان یک پدیده هنری کامل میشود و شکل میگیرد و ارزش و اعتبار مییابد.
اما واقعیت این است که چه بخواهیم چه نخواهیم و چه باور داشته باشیم چه نداشته باشیم، در هر صورت هنرهای نمایشی بویژه در حوزه تئاتر حداقل بعد از به انزوا رفتن هنرهای اصیلی مثل پردهخوانی و تعزیه در ایران، تبدیل به یک هنر شیک و تزئینی شده است که بیشتر از عموم مردم، مورد استقبال طبقه خاصی از جامعه است؛ مخاطبانی که بخش عمدهای از آنها طی این سالها همانند یک شابلون در سالنهای مختلف تئاتر کپی شدند تا هنر نمایش روزگار خود را در بیشترین فاصله از جامعه و مردم کوچه و بازار بگذراند؛ هنری که اصلیترین خاستگاه آن حداقل در ایران، همین کوچه و بازار بوده است.
شاید به همین خاطر است که تئاتر انقلاب پایههای خود را در مساجد و حسینیهها گذاشت تا بیش از پیش خود را به عموم مردم نزدیک کند. سرآغاز درستی که در سالهای بعد به دلایل مختلف نادیده گرفته شد تا مسیر تئاتر در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره به سمت بیراهه «هنر ویترینی» و «دور از دسترس عامه مردم بودن» برود.
در چنین شرایطی شاید هیچ راهی بهتر از این نباشد که در اولین قدم فاصله بین مردم و هنر تئاتر و هنرمندان آن برداشته شود؛ مسالهای که نمایشهای میدانی میتواند یکی از بهترین راهکارها برای آن باشد؛ بویژه اگر این نمایشها با مفاهیم عرفی و اعتقادی جامعه ایرانی که در واقع هویت آن است، گره بخورد.
نمایشهای میدانی به سبک و شیوه منحصر به فرد و به تعبیر بهتر، «شیوه ایرانی» خود ابتکاری بود که با بهزاد بهزادپور و «شب آفتابی» آغاز شد و با تلاشهای سازمان اوج و نمایش «تنهاتر از مسیح» و «جهان بانو» به نقطه اوج خود رسید. نمایشهایی که گستردگی دامنه مخاطبان آن به قدری زیاد بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بر لزوم تکثیر این شیوه خاص از نمایشسازی تاکید کردند و به تعبیر ایشان «مثل تئاتر از غرب به ما نرسیده و طراحی بومی و اسلامی دارد». درواقع ایشان دریافتند مزیت عناصر مومن نظام و انقلاب در حوزه هنرهای نمایشی، دقیقا در ورود به چنین عرصههایی است؛ عرصههایی برای حرف زدن با مخاطبان عام و البته در مقیاسی چندین برابر تئاترهای مرسوم سالنی.
نمایشهای میدانی نه فقط از باب اینکه هر شب چند هزار مخاطب دارند و در طول چند شب اجرای پشت سرهم گاهی تا دهها هزار نفر تماشاگر این نمایشها خواهند شد، بلکه بیشتر از باب وسعت کار و ابعاد متنوع آن است که موجب توجه و حتی تحیر بسیاری از کارشناسان و مخاطبان شده است. در مثال نمایش میدانی «جهان بانو» گستردگی مساحت و فضای اجرا، تعداد بالای بازیگران و هنروران که گاهی تا چند صد نفر میرسد، در کنار ابعاد تکنیکی این نمایش بویژه در حوزه استفاده از نور و صدا برای ارتباط بیشتر اثر با مخاطب و از همه اینها مهمتر جلوههای ویژه میدانی گسترده این نمایش که هر شب به شکلی کاملا زنده در برابر دیدگان مخاطبان قرار میگیرد، به قدری جذاب است که شاید دیدن هیچکدام از فیلمهای عظیم و پرخرج هالیوودی که از صفر تا 100 آن با جلوههای ویژه بصری ساخته شده است نیز نمیتواند موجب جذب مخاطب در این حد شود. تلاشها برای تکرار این پدیده نادر در سایر شهرها و استانهای کشور توسط تیمهای دیگری نیز انجام شده و در ادامه نیز سازمان اوج نمایشهایی را آماده روی صحنه رفتن دارد اما در میان همه این تلاشها «جهان بانو» بیش از سایرین به ذائقه بانوان خوش آمده است. جالب اینکه علاوه بر تکرار ویژگیهای خاص نمایشهای موفق قبلی مثل «شب آفتابی»، «روشنای شب تار» و «تنهاتر از مسیح»، این بار برپاکنندگان «جهان بانو» در ابتکاری جالبتوجه سعی کردند پیوندی سیال اما مرتبط از وقایع صدر اسلام و زندگی بانوان برجسته آن دوران و تلاشهای بانوان در مقاطع مختلف تاریخ معاصر را پیش چشم مخاطب به تصویر بکشند. البته طی این سالها که هنر «ایرانی» نمایش میدانی با داستانهای اصیل و مبتنی بر فرهنگ و باورهای مردم ایران در حال رشد و تکثیر در سراسر نقاط ایران بود، پدیدهای جدید و بشدت پایتختگرا، با عنوان «تئاتر لاکچری» در برخی تماشاخانههای تهران باب شد تا هنر تئاتر سالنی بیش از گذشته مهجور، دستنیافتنی و البته دور از دسترس عموم مردم شود؛ پدیدهای که رواج آن این روزها دمار از روزگار هنر تئاتر و هنرمندان واقعی آن درآورده است و ورود چهرههای سینمایی یا سلبریتیهای فضای مجازی به آن، حالا نمایشهای لاکچری را تبدیل به غده سرطانی هنر نمایش ایرانی کرده است؛ سرطانی که متاسفانه این روزها بشدت در حال تکثیر و رشد است! جالب اینکه خالقان این نمایشهای خلقالساعه تازهوارد حتی زحمت خلق قصههایی ایرانی و جدید را نیز به خود ندادند و دست روی قصههای معروف خارجی مثل «بینوایان» و «اولیور توئیست» گذاشتند!
شاید بزرگترین تفاوت نمایشهای میدانی از قبیل «جهان بانو» با نمایشهای لاکچری دقیقا در همین باشد که اولی برای دیده شدن توسط همه مردم و دومی برای دیده شدن توسط گروه و طبقه خاصی از مردم ساخته شده؛ پس به همین خاطر است که ورود به عرصه اول و ساخت نمایشهای میدانی اساسا کار هر هنرمندی نیست اما عرصه دوم جایی است که با عقبه طولانی اجرای نمایشهای سالنی، از ریسک کمتری برای ورود هنرمندان برخوردار است. با این همه واقعیت آن است که در این صحنه پیوسته زندگی، خوشترین نغمهها، آن است که مردم به یاد بسپارند؛ مردمی که هنر نمایش با آنها، معنا و مفهوم پیدا میکند و بیتوجهی به حضور آنها، بیش از گذشته هنر نمایش را به انزوا خواهد برد. این شبها در جنوبیترین نقطه تهران در بوستان ولایت، «جهان بانو» جهان بانوان است: بانوان آسمانی، از ازل تا حال. «جهان بانو» داستانی است نه تنها برای زنان که درباره زنان برای شناخت ایشان. این نمایش برای عموم مردم رایگان بوده و از 17 اردیبهشت هر شب ساعت 19:30 روی صحنه میرود.