printlogo


کد خبر: 263163تاریخ: 1402/3/6 00:00
یادداشتی از حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمنذر حکیم درباره سیره اخلاقی امام‌رضا در مناظرات علمی و مواجهه با مخالفان
ادبِ تبیین

در ایام میلاد مبارک ثامن‌الحجج حضرت علی‌بن موسی‌الرضا علیه آلاف‌التحیه و الثنا مسائل مختلفی درباره زندگانی مبارک این امام همام مطرح می‌شود. یکی از آن مسائلی که در دوران ولایتعهدی ایشان باید به طور جدی‌تری به آن پرداخت مساله گفت‌وگوها و مناظرات علمی است که آن حضرت با دانشمندان علوم مختلف و علمای ادیان و مذاهب گوناگون انجام داده‌اند. بی‌شک بررسی جزئی‌تر این گفت‌وگوها و مباحثات علمی علاوه بر آشکار شدن زوایای مختلف مسائل علمی به گسترش فرهنگ گفت‌وگو در سایه احترام و پذیرش تفاوت‌ها، کمک شایانی می‌کند؛  موضوعی که اخیرا رهبر حکیم انقلاب نیز بر آن تاکید کردند و زندگی مسالمت‌آمیز با پذیرش عقاید و سلایق مختلف را برای جامعه امروز ایران ضروری دانستند. با بررسی این گفت‌وگو‌ها به سعه‌صدر زیاد امام و تقید ایشان به اخلاق گفت‌وگو در برابر گروه‌های مختلف دینی و اجتماعی پی می‌بریم. به منظور بررسی بیشتر این مناظرات و گفت‌وگوها یادداشتی از جناب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمنذر حکیم تقدیم می‌شود.
امام رضا علیه‌السلام در روزگاری می‌زیست که جامعه و امت اسلامی دروازه‌های خود را به روی تراث دیگر امت‌ها و فرهنگ‌ها گشوده بود و فرهنگ نو رسیده در کنار مسلمانان و همپای آنان در ساختن بنای تمدن و فرهنگ اسلامی سهیم شد.
همان‌گونه که هر فرهنگ میهمان درصدد تأثیرگذاری بر فرهنگ میزبان است، عصر امام رضا علیه‌السلام نیز از این اصل مستثنا نبود و روند ورود فرهنگ و تمدن بیگانه چنان شتاب گرفته بود که برای فرهنگ و تمدن اسلامی تهدیدی جدی و خطرآفرین به شمار می‌رفت و اگر کسانی که مسؤول و متولی پاسداری از اصالت فرهنگ و تمدن اسلامی بودند گام به میدان ننهاده و از ذوب شدن فرهنگ اسلامی در فرهنگ‌های بیگانه جلوگیری نمی‌کردند، به یقین اثری از تمدن و تراث اسلامی برجا نمی‌ماند. حضرت علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام که طلایه‌دار این رویارویی بود، از خطری که پیش روی اسلام و فرهنگ پربار آن قرار داشت غفلت نورزید. او به تربیت و پرورش عالمانی پرداخت تا تراث اسلامی را از فروپاشی و ذوب در دیگر پدیده‌های فرهنگی بیگانه حفظ و اندیشه صحیح و سره اسلامی را در سراسر جهان اسلام ترویج و منتشر کرده، نسل‌هایی را پرورش دهند تا این رسالت الهی را بر دوش کشیده و در جای جای گیتی بگسترانند.
بدین ترتیب، امام رضا علیه‌السلام دانشگاهی زنده و بهره‌مند از عناصری دانشمند و دارای فرهنگ انقلابی منحصربه‌فرد تأسیس کرد که بخشی از تراث زنده و پایای امام رضا علیه‌السلام بود و بعدی ویژه از تراث پربار آن حضرت به شمار می‌رفت. احتجاجات طولانی و با موضوع‌های گوناگون امام علیه‌السلام با ارباب مذاهب و ادیان، از دیگر وجوه تمایز زندگی علمی و بخش دیگری از تراث پربار امام رضا علیه‌السلام بود.
روایات، نامه‌ها و کتاب‌هایی که در عرصه‌های گوناگون شناخت و علوم اسلامی از امام رضا علیه‌السلام روایت و تدوین شده، سومین بخش تراث جاویدان حضرت است که برای امت اسلامی و جامعه بشری برجا مانده است.
مبحث یکم: دانشگاه امام رضا علیه‌السلام
آن گونه که در منابع موجود آمده  است شمار راویانی که در دانشگاه امام رضا علیه‌السلام به کسب دانش پرداخته و از محضر ایشان فارغ‌التحصیل شده‌اند به ٣13 تا 367 نفر می‌رسد، به این ترتیب که صاحب «مسند الامام الرضا» تعداد این راویان را بر اساس حضورشان در اسناد روایات جمع‌آوری کرده و ۳۱۳ نفر خوانده است. «شیخ طوسی» راویانی را که از اصحاب امام رضا علیه‌السلام بوده‌اند ٣١٥ نفر دانسته اما «باقر شریف قرشی» شمار این راویان را ٣٦٧ نفر گفته است.
نگاهی گذرا به مسند امام رضا علیه‌السلام تصویری اجمالی از گرایش‌های دانشگاه امام رضا علیه‌السلام و ویژگی‌های روزگار ایشان در عرصه پرورش علمی و اخلاقی سازگار و همسو با شرایطی که امام علیه‌السلام در آن می‌زیست و نیز زمینه‌سازی برای آینده نزدیک و بلندمدت که امامان معصوم علیه‌السلام آن را تدارک دیده بودند، ترسیم می‌کند. روشن است که این نظریه زاییده اندیشه نبوده، بلکه با نمود در مجموع نصوص و محتویات آن به اصالت آن پی می‌بریم؛ نصوصی که افق‌های روشنی را پیش روی پیروان اهل بیت علیهم‌السلام یعنی جماعت صالحان که خط فکری - سیاسی اهل بیت علیهم‌السلام را پذیرفته و در راه عقیده ناب و اصول مبتنی بر حق، آماده هرگونه جانبازی و فداکاری بودند، گشوده است.
این دوره شاهد فزونی گرفتن فعالیت‌های گسترده علمی شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم‌السلام بود که در تألیف‌، تدوین، تدریس، روایت حدیث و دیگر عرصه‌های علمی رایج آن دوره تبلور می‌یافت. همچنین شمار شاگردانی که پیرو اهل بیت علیهم‌السلام بوده و به مدرسه فقیهان راوی پیوسته بودند چشمگیر و قابل توجه بود. با نگاهی به فهرست راویان، با در نظر گرفتن قومیت‌ها، گرایش‌ها و سطح شناخت آنان و نیز توجه به پرسش‌ها و موضوعاتی که درباره آن از امام رضا علیه‌السلام روایت حدیث می‌کردند، به تلاش همه‌جانبه آنان در کسب دانش و سیراب شدن از زلال دانش امام علیه‌السلام پی می‌بریم.
مبحث دوم: احتجاجات امام رضا علیه‌السلام
گشوده شدن مرزهای فرهنگی اسلام بر دیگر امت‌ها و فرهنگ‌ها – صرف‌نظر از عوامل و علل آن - چنین اقتضا می‌کرد که رهبری انقلابی و الهی، بنا به مسؤولیتی که بر عهده داشت، از سقوط و فروپاشی مکتب و امت اسلامی جلوگیری، آنگاه امت و جامعه را با اندوخته علمی و فرهنگی خود مجهز کند تا در نهایت در برابر نفوذ فرهنگی حساب شده یا غیرعمدی مقاومت و پایداری کنند.
چند وجه برای این گشوده شدن مرزهای فرهنگی اسلام متصور است:
الف - کوچ افراد تازه مسلمان از دیگر ملت‌ها به سرزمین اسلامی یا به دلیل همزیستی که با مسلمانان داشتند. 
ب – با وجود فتوحات اسلامی، پیروان دیگر ادیان و فرهنگ‌ها سعی در نفوذ فرهنگی در فرهنگ و تمدن اسلامی داشتند.
پ - خلفا در تشویق فرهیختگان به ترجمه تراث دیگران با انگیزه توسعه علمی و آشنایی با دیگر فرهنگ‌ها نقش چشم‌گیری داشتند.
ت - خلفا بر آن بودند تا طالبان دانش را از سیراب شدن از چشمه زلال معارف اهل بیت علیهم‌السلام باز داشته با فرهنگ و دانش دیگران سرگرم کنند، زیرا در صورت گرایش جویندگان معرفت به مدرسه اهل بیت علیهم‌السلام، بی‌تردید به مرجعیت علمی و در نتیجه مرجعیت سیاسی آنان هر چند در درازمدت می‌انجامید که به هیچ وجه به کام خلفا شیرین و گوارا نمی‌آمد.
همان گونه که پیش از این بیان شد، موضوع احتجاج و مباحثه از وجوه تمایز روزگار امام رضا علیه‌السلام بود و امت اسلامی در محاصره خطرهای فکری و فرهنگ درآمده بود. مامون بی‌پروا تمایل افسارگسیخته خود را درباره تشکیل مجالس گفت‌وگوهای علمی امام علیه‌السلام با پیروان دیگر ادیان و مکاتب و گرایش‌های فعال در جامعه اسلامی آن روز ابراز و آشکار می‌کرد. تمایل مأمون تحقق یافت و گفت‌وگو و مباحثه آزاد در تمام زمینه‌ها برگزار شد. امام رضا علیه‌السلام به عنوان تنها شخصیت برجسته و درخشان علمی در جهان اسلام به میدان بحث و گفت‌وگو با سران تمام ادیان و فرقه‌ها و مذهب‌ها گام نهاد و همه آنان را سرخورده و ناتوان از میدان به در کرد. حضرت با دانش توانمندش، برتری علمی خود را بر ایشان به اثبات رسانده، افتخاری بزرگ و انکارناپذیر برای جهان اسلام و امت اسلامی ثبت کرد و بدین ترتیب شخصیت امام علیه‌السلام به طور ویژه‌ای در سراسر گیتی درخشیدن گرفت. برتری امام علیه‌السلام و درخشش علمی ایشان را در جهان اسلام می‌توان یکی از عواملی دانست که مامون را بر آن داشت تا با شتابزدگی امام علیه‌السلام را از میان بردارد، چرا که مامون نمی‌توانست به چنین مرتبه‌ای دست یابد و از همین رو به موجودی حاشیه‌ای - همچنان که بود - مبدل می‌شد. این بود که با بی‌رحمی تمام طرح از میان برداشتن این شخصیت سترگ را ریخت؛ همو که از نظر مردم رقیب مأمون به شمار می‌رفت و بر او برتری داشت. مأمون این برتری را نمی‌توانست بر خود هموار کند و از دیگر سو منصب خلافت چیزی نبود که از آن چشم‌پوشی کند، زیرا «ملک عقیم» است و خویشاوندی نمی‌شناسد. از همین رو بود که مامون داغ ننگ این جنایت را بر پیشانی خود نهاد و دست به خون پاک آن حضرت آلود.
چندان روشن نیست تمام گفت‌وگوهایی که میان امام رضا علیه‌السلام و ارباب ادیان و مذاهب صورت‌گرفته در کتاب‌های تاریخ آمده یا خیر؟ اما آنچه به دست ما رسیده، نشان می‌دهد به‌رغم تلاش مأمون در جهت جلوگیری از انتشار گفت‌وگوهایی که میان امام رضا علیه‌السلام و حریفان فکری و دینی او رد و بدل شده، این گفت‌وگوها که در عرصه‌های گوناگونی صورت گرفته و از غنای علمی برخوردار است، در پس پرده فراموشی نمانده است. کتاب‌های «احتجاج طبرسى»، بحارالانوار «علامه مجلسی» و عیون الاخبار «شیخ صدوق»، برخی از احتجاج‌های امام رضا علیه‌السلام را نقل کرده‌اند. در اینجا مهم‌ترین دستاوردهای این گفت‌وگوها را به شرح زیر بیان می‌کنیم:
1- هماوردی با اربابان ادیان و مذاهب و اثبات برتری علمی مدرسه انقلابی اهل بیت علیهم‌السلام
2- فراهم شدن زمینه گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام در مجامع اسلامی 
3- هدایت به دور از هیاهوی مسلمانان به سمت خط انقلابی اهل بیت علیهم‌السلام و فراخوانی آنان برای پیوند فکری و اعتقادی با اهل بیت(علیهم السلام)
4- پشتیبانی از دولت اسلامی که اندوخته و پشتوانه علمی خود را که در اختیار فرهنگ و تمدن اسلامی بود به بشریت عرضه کرده بود.
نباید از نظر دور داشت که این دستاوردها و پیروزی‌های بزرگ، مهم‌ترین عاملی بود که زمینه از میان برداشتن امام علیه‌السلام را فراهم می‌کرد. همان طور که پیش‌تر گفته شد، برتری امام علیه‌السلام آثاری منفی بر خلیفه داشت و در نتیجه، وجود ایشان بر روح مأمون که تسلط بر جهان اسلام را در سر می‌پروراند، سنگینی می‌کرد. به هر حال اگر مأمون می‌پسندید یا نمی‌پسندید امام رضا علیه‌السلام موضوع‌های توحید، نبوت و پیامبران امامت و امامان مذاهب، اسلامی خلافت و صحابه و دیگر مسائل مورد اختلاف میان مسلمانان را عرصه گفت‌وگوها و احتجاجات خود قرار داد و سرفراز از میدان بیرون آمد و همگان به فضل و برتری امام  علیه‌السلام اقرار کردند. به منظور پی بردن به توانمندی علمی امام رضا علیه‌السلام و فعالیت‌های ویژه آن حضرت در این زمینه، برخی احتجاجات ایشان را نقل می‌کنیم.
1- «شیخ صدوق» از «فضل بن شاذان» نقل کرده که گفت در محضر امام رضا علیه‌السلام بودم که دوگانه‌پرستی به امام علیه‌السلام گفت: من می‌گویم آفریدگار جهان 2 است، چه دلیلی بر یگانگی او وجود دارد؟
امام علیه‌السلام فرمود: اینکه جهان را دارای 2 آفریدگار می‌دانی در حقیقت، پس از اثبات یک آفریدگار، مدعی آفریدگار دوم هستی، بنابراین یکی بودن آفریدگار محل اتفاق ما و شما است و بیش از یک آفریدگار مورد اختلاف است.
2- «علی‌بن ابراهیم‌بن هاشم» از «قاسم‌بن محمد برمکی» و او از «ابو‌الصلت هروی» نقل کرده است: گفت «مأمون اصحاب مکاتب و آرا از پیروان فرقه‌های اسلامی، آیین مسیحیت، یهودیت، مجوس، صابئه و... را برای مباحثه و گفت‌وگو با امام رضا علیه‌السلام گرد آورد. هر یک از آنان که به میدان مباحثه با امام علیه‌السلام گام می‌نهاد، با برهان و دلیل رسا و قاطع امام علیه‌السلام چنان از گفتن باز می‌ماند و دم فرو می‌بست که گویی سنگی در دهان او گذارده‌اند.
3- علی‌بن ابراهیم‌بن هاشم، از پدرش و او از «صفوان‌بن یحیی» (فروشنده سابری) نقل می‌کند که گفت: «ابوقره دوست و همنشین جاثلیق از من خواست تا او را به دیدار امام رضا علیه‌السلام ببرم، از امام برای او اجازه خواستم و امام علیه‌السلام فرمود: او را نزد من بیاور. چون «ابوقره» وارد شد، فرشی را که امام علیه‌السلام بر آن نشسته بود بوسید و گفت: در آیین ما رسم بر این است که باید با بزرگان روزگار خویش چنین رفتاری داشته باشیم، سپس گفت خدایت به سلامت دارد. فرقه‌ای مدعی امری است و گروهی دیگر که عدالت در پیش گرفته، آن گروه را تأیید و صحت ادعایش را تأیید کرده، بر آن گواهی می‌دهد. شما در این باره چه می‌گویید؟
امام علیه‌السلام فرمود در این صورت ادعای گروه نخست مقبول است.
او گفت: گروهی دیگر ادعایی کرده اما گواهی از فرقه مقابل ندارند. این صورت حال چگونه است؟
امام علیه‌السلام فرمود ادعای آن گروه باطل و بی‌اساس است.
او گفت: ما مدعی هستیم عیسی «روح» و «کلمه» خداست که خداوند او را پدید آورد و مسلمانان در این مورد با ما هم‌عقیده هستند اما مسلمانان ادعا می‌کنند محمد صلی‌الله علیه وآله پیامبر و فرستاده خداوند است ولی ما در این اعتقاد با ایشان همفکر نیستیم. پس مبنای آنچه در آن با مسلمانان همفکر و همصدا هستیم از آنچه محل خلاف ما است درست‌تر است.
امام علیه‌السلام پرسید نامت چیست؟
گفت: یوحنا.
امام علیه‌السلام فرمود‌ ای، یوحنا! ما آن عیسی‌بن مریم و روح و کلمه خدا را می‌پذیریم که به محمد صلی‌الله علیه وآله ایمان آورده، آمدن او را بشارت داده باشد و خود را بنده خدا بخواند و به آن اقرار کند، حال اگر آن عیسایی که تو او را روح و کلمه خدا می‌خوانی، به محمد صلی‌الله علیه وآله ایمان نیاورده مژده آمدن او را نداده و نیز به ربوبیت خدا و بندگی خود اقرار نکرده باشد، ما از او بیزاری می‌جوییم، بنابراین چگونه و کجا ما همفکر و همصدا شده‌ایم؟
ابوقره برخاست و به صفوان‌بن یحیی: گفت برخیز تا برویم که این مجلس و گفت وگو ما را سودی نبخشید.
ابوقره از آن رو این سخن را گفت که در احتجاج خود ناکام مانده بود.
4- از «ابوالصلت هروی» نقل شده است که روزی مأمون به امام رضا علیه‌السلام عرض کرد: می‌خواهم مرا آگاه کنی که چگونه جدت امیرالمؤمنین تقسیم‌کننده بهشت و دوزخ است، زیرا این مسأله اندیشه مرا مشغول کرده است.
امام علیه‌السلام به او فرمود: ‌ای امیرالمؤمنین مگر تو خود این مطلب را از پدرت و از پدرانت از «عبدالله‌بن عباس» روایت نکرده‌ای آنجا که گفته از رسول خدا شنیده است که فرمود: «حب علی إیمان و بغضه کفر: دوستی علی ایمان و دشمنی با وی کفر است».
مأمون گفت: آری!
امام علیه‌السلام فرمود: بنا بر این اگر تقسیم بهشت و دوزخ و تعیین بهشتی و دوزخی بر اساس دوستی و دشمنی با او باشد پس او تقسیم‌کننده بهشت و دوزخ است. مأمون گفت:‌ ای ابوالحسن پس از تو زنده نباشم. گواهی می‌دهم که تو وارث گنجینه دانش رسول خدا هستی.
ابوالصلت می‌گوید چون امام رضا علیه‌السلام به خانه خویش بازگشت، نزد او رفته، عرض کردم ‌ای فرزند رسول خدا چه نیکو پاسخی به امیرالمؤمنین (مأمون) دادی! امام علیه‌السلام فرمود:‌ ای ابوالصلت من از زبان خود او با وی سخن گفتم. از پدرم شنیدم که از پدرانش از على‌بن ابى‌طالب علیه‌السلام و او از پیامبر صلى‌الله علیه وآله نقل کرد که فرمود: «یا علی، أنت قسیم الجنه والنار یوم القیامه، تقول لنار هذا لی و هذا لک».
ای علی تو در روز قیامت بهشت و دوزخ را تقسیم می‌کنی به دوزخ می‌گویی: این [دشمن] از آن توست و این [دوست] از آن من است.
5- به‌رغم اینکه مأمون وانمود می‌کرد بزرگی و شکوه امام رضا علیه‌السلام را می‌خواهد، اما همواره بر آن بود تا اشتباهی از امام علیه‌السلام رخ دهد و طرف بحث بر امام علیه‌السلام چیره شود. زمانی که فقیهان و متکلمان در مجلس مأمون جمع شده بودند و امام علیه‌السلام نیز حضور داشت مأمون آنان را واداشت تا درباره امامت با امام علیه‌السلام مناظره کنند.
امام علیه‌السلام به آنان فرمود: یکی از میان خود برگزینید که چون به دلایل من تن دهد و قانع شود، شما نیز از او پیروی کنید. آنان پذیرفتند و «یحیی‌بن ضحاک سمرقندی» را که در خراسان همتایی نداشت، برای مناظره با امام علیه‌السلام برگزیدند. امام علیه‌السلام به او فرمود:‌ ای یحیی! هرچه می‌خواهی بپرس. یحیی گفت: درباره امامت گفت‌وگو کنیم. چگونه امامت را از آن کسی می‌دانی که به امامت برگزیده نشد اما آن را که محل اتفاق بود و به امامت رسید امام نمی‌دانی؟ امام علیه‌السلام فرمود: ‌ای یحیی! اگر کسی گفته دروغگویی را نسبت به خود تصدیق کند یا سخن راستگویى را نسبت به خود دروغ بخواند در این صورت راه درست پیموده و به حق رفتار کرده یا اینکه باطل‌کار بوده و راه خطا در پیش گرفته است یحیی خموش شد.
مأمون به یحیی گفت: پاسخ او را بده.
یحیى گفت: بجاست که امیرالمؤمنین مرا از این کار معاف دارد. مأمون به امام رضا  علیه‌السلام گفت:‌ ای ابوالحسن! انگیزه خود را از طرح این سؤال برای ما باز گو.
امام  علیه‌السلام فرمود: یحیی ناگزیر است روشن کند که آیا امامان او به دروغ علیه خود سخن گفته‌اند یا راست گفته‌اند؟ اگر بگوید آنان دروغ گفته‌اند، بنابراین فرد دروغگو امین نخواهد بود و اگر بگوید راست گفته‌اند پس بدانید که نخستین آنان (ابوبکر) گفت: در حالی به سرپرستی شما منصوب شدم که از شما بهتر نبودم. دومین آنان (عمر) گفت بیعت با او رخدادی غیر منتظره و اقدامی نامعقول بود. از این پس هرکس چنین خطایی مرتکب شود او را بکشید.
به خدا سوگند او (عمر) کیفر مرتکبان چنین خطایی را تنها کشته شدن می‌دانست. بنا بر این انتخاب و بیعت با کسی که بهترین مردم نبوده و از مزایای «بهترین» بودن چون دانش، جهاد و دیگر فضایل برخوردار نباشد -که او نیز چنین بود - چنان خطای فاحش و ویرانگری است که هرکس مرتکب همانند آن شود کیفرش کشته شدن است. حال، تعیین جانشین از سوی چنین کسی که به این صورت انتخاب شده چگونه پذیرفته می‌شود؟
از دیگر سو او بر فراز منبر می‌گفت: «شیطانی بر من چیره می‌شود، پس هرگاه که دیدید مرا از راه راست خارج می‌کند شما مرا به راه آورید و چون خطایی کردم راهنمایی‌ام کنید».
چه راست گفته باشند، چه دروغ، در هر حال آنان امام نیستند. اینک از یحیی می‌پرسم که چه پاسخی دارد؟ مأمون از این گفتار امام رضا علیه‌السلام شگفت‌زده شد و گفت:‌ ای ابوالحسن بر گستره زمین کسی چون تو این چنین نیکو از عهده این کار (مناظره) بر نمی‌آید.
***
رأفت رضوی در برابر مخالفان
رضا عظیمی: بارها از زبان متفکران دلسوز و اندیشمندان دغدغه‌مند شنیده‌ایم که یکی از مهم‌ترین راه‌های حل مشکلات جامعه بسط فرهنگ گفت‌وگو و پذیرش تفاوت‌هاست؛ موضوعی که اخیرا رهبر حکیم انقلاب نیز بر آن تاکید کردند و زندگی مسالمت‌آمیز با پذیرش عقاید و سلایق مختلف را برای جامعه امروز ایران ضروری دانستند. حضرت امام رضا(ع) را به راستی می‌توان امام گفت‌وگو با حفظ اخلاق آن و سعه صدر در برابر مخالف دانست. برای مثال امام رضا علیه‌السلام در حین مناظره، هیچ‌گاه طرف مقابل را تحقیر نمی‌کردند و حتی اگر اطرافیان به تمسخر طرف مناظره اقدام می‌کردند و می‌خندیدند، آنها را دعوت به ملایمت می‌کردند، چنان که در مناظره امام و سلیمان مروزی رخ داد. آنگاه که امام علیه‌السلام تمام راه‌های جواب را بر سلیمان بست و سلیمان شروع به تناقض‌گویی کرد، همه حاضران در جلسه به سلیمان خندیدند. امام رو به مردم کرده و از آنها خواستند نسبت به سلیمان ملایمت به خرج دهند و پس از آن گفت‌وگو را ادامه دادند. حتی آن هنگام که در حین مناظره سلیمان تناقض‌گویی می‌کرد مامون گفت وای بر تو سلیمان! چقدر این حرف غلط را تکرار می‌کنی؟ این سخن را قطع کن و به سراغ چیز دیگری برو. امام علیه‌السلام رو به مامون کرده و فرمودند: «رهایش کن، حرفش را قطع نکن، چون آن را دلیل حقانیت خود قرار می‌دهد». سپس رو به سلیمان کرد و گفت: «ادامه بده ‌ای سلیمان...».
گفت‌وگو میان امام و سلیمان مروزی همچنان با پاسخ‌های آرامش‌بخش آن حضرت ادامه پیدا می‌کند. شیوه‌ای که امام در این بحث و گفت‌وگو به کار برده، بی‌شک نکته‌ای جالب در فن مناظره به شمار می‌رود. روش آن حضرت این است که پس از پاسخ دادن به خصم، راه جواب را بر او نمی‌بندند، بلکه او را در طریق بحث و گفت‌وگو آزاد می‌گذارند. می‌گذاشتند تا در راهی که هست پیش رود و به جایی برسد که دیگر راه را در برابر خویش بسته و حرکت در آن را ناممکن می‌بیند. در این هنگام ناگزیر به راهی که امام می‌خواهند او بدان رهنمون شود، باز می‌گردد و این پس از آن خواهد بود که مطلب را پذیرفته و بدان تن داده باشد.
علاوه بر این امام علیه‌السلام هیچگاه قصد کوبیدن و محکوم کردن نداشتند، بلکه هدف‌شان صرفا تعلیم و هدایت به حق بود، از این رو در مناظره با عمران که گاهی می‌گفت «آقای من، توضیح بیشتری بدهید» چنین می‌کرد. در عین حال آن حضرت ضوابط خاص یک مباحثه و مناظره جدی و محکم را رعایت می‌کردند؛ برای مثال در مواردی که طرف مقابل به مساله‌ای اقرار می‌کرد، ایشان به افراد می‌فرمودند «شاهد باشید که به این مساله اقرار کرد».
همچنین با نگاهی به مناظرات امام رضا علیه‌السلام روشن می‌شود که آن حضرت همواره ادب و اخلاق اسلامی را رعایت می‌کردند. ایشان به دور از نگاه متعصبانه دینی و نژادی بر احترام به دیگران و پرهیز از کاربرد الفاظ ناپسند و تهمت تاکید داشتند و با الفاظ محترمانه ارتباط برقرار می‌کردند و می‌کوشیدند درگفت‌وگوها فضای دوستی را حاکم کنند.
یکی دیگر از اصولی که می‌توان از روند مناظرات امام رضا علیه‌السلام به دست آورد، داشتن سعه صدر و تحمل نظرات دیگران است. پذیرش این مساله که دیگران هم حق دارند آزادانه فکر کنند و هرچه خواستند بگویند و این را گامی مثبت و مقدماتی در ایجاد ارتباط و گفت‌وگو با افراد دیگر می‌دانستند. عدم تحمل آرا و عقاید دیگران نه تنها سبب گفت‌وگو نمی‌شود، بلکه سبب دوری و بدبینی به یکدیگر نیز می‌شود.
اقتدار علمی امام رضا علیه‌السلام و شخصیت انسانی آن حضرت موجب شده بود ایشان از یک روح بلند و آزادگی علمی والایی برخوردار باشند. بر اثر این روح علمی، در سراسر مناظره از هرگونه امر ناشایست و ناروا پیراسته و به همه ارزش‌ها و فضیلت‌های زیبا آراسته بودند، نه جدل در کار بود و نه حیله، نه مخاصمه و نه هیاهو، نه لغزشی و نه غفلت و نه هیچ امر نادرست دیگر. به جهت همین آزادگی و روح علمی است که امام رضا علیه‌السلام در هیچ یک از مناظرات‌شان نخست سوال نمی‌کنند، بلکه ابتدا به طرف مقابل می‌گویند سوال ‌داری بپرس. این امر بیانگر این است که آن حضرت قادر به پاسخگویی به هر سوالی بوده و اسلام دینی است که پاسخگوی همه نیازهای بشر است.
زمانی که امام علیه‌السلام مناظره را به پایان می‌رساندند رو به روسای ادیان ‌کرده و به آنها می‌فرمودند: ‌ای قوم! اگر در میان شما کسی مخالف اسلام است و سوالی دارد، هر سوالی را که می‌خواهد بدون هیچ خجالتی مطرح کند.

 


Page Generated in 0/0069 sec