محمد محمدی: عبارت «امید» و «امیدبخشی» کلیدواژگانی هستند که رهبر انقلاب به کرات در بیاناتشان در سالهای اخیر بر آن تأکید داشتهاند و مسؤولان کشور بویژه مسؤولان حوزه فرهنگ و هنر را به انجام آن توصیه کردهاند اما متأسفانه در حوزه فرهنگ و هنر کشور بویژه سینما به عنوان یکی از فراگیرترین هنرها نه تنها خلأ آن احساس میشود، بلکه آنچه امروز در قالب اغلب هنرها به خورد مخاطبان داده میشود، با عناوینی چون سینمای اجتماعی و از این دست، بر طبل ناامیدی میکوبد و آثاری با این محتوا تولید میشود و در معرض دید مردم قرار میگیرد. این در حالی است که طی سالهای اخیر و پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم، اهتمام ویژه مبنی بر تغییر این رویه غلط در دستور کار قرار گرفته است اما متأسفانه رفتار مدیران و مسؤولان بدنه و البته ریلگذاریهای اشتباه توسط سیاستگذاران سابق، اصلاح این رویه غلط را بسیار دشوار کرده است و بیشک اجرایی شدن تصمیمات اصلاحی زمانبر خواهد بود، از این رو نهادها و ارگانها میتوانند نقش و سهم بسیار مهم و مؤثری را در این اصلاح و تغییر سیاستگذاری با ابزارهایی چون سرمایهگذاری و برپایی رویدادهای مختلف و متعدد داشته باشند و به این سیاست سرعت بیشتری دهند. در همین ارتباط با علیرضا استرابی، دستیار ویژه رئیس بنیاد فرهنگی روایت فتح گفتوگو کردیم.
دستیار ویژه رئیس بنیاد فرهنگی روایت فتح ابتدا با اشاره به کلیدواژه امید و امیدبخشی به عنوان یک اصل مهم در تولیدات هنری و تأثیر رویدادهای هنری داخلی در هدفمند کردن این اصل گفت: سینمای امیدبخش یا به عبارت دیگر سینمای انگیزشی در بسیاری از کشورها دارای جایگاهی قابل توجه است. در هالیوود و بالیوود بسیاری از فیلمهای سینمایی با این درونمایه ساخته میشوند. برای مثال از فیلم «چه زندگی شگفتانگیزی» ساخته فرانک کاپرا به عنوان تأثیرگذارترین فیلم تاریخ آمریکا یاد میکنند که در اوج تألمات روحی مردم آمریکا پس از جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۴۶ و در کشاکش رکود اقتصادی ساخته شد و توانست یکتنه روحیه امید و خودباوری را در آمریکا تقویت کند. درستش هم همین است که سازوکار فرهنگی و هنری در بزنگاههای مختلف دوای درد جامعه باشد. متأسفانه در کشور ما سازندگان فیلمهای سینمایی و سریالهای نمایش خانگی در ایجاد یأس و ناامیدی با هم مسابقه گذاشتهاند و به خیال خودشان معضلات اجتماعی جامعه را به تصویر میکشند، در حالی که معضلات اجتماعی جامعه که در مقابل دید همگان وجود دارد، چیزی که مورد نیاز است راهکار برونرفت از این معضلات است که بحق فقط روحیه امید و انگیزه تغییر میتواند این نقش را ایفا کند. در این مسیر جشنوارهها و رویدادهای فرهنگی و هنری بویژه آنهایی که محل رجوع جوانان است، با توجه بیش از پیش به موضوع امیدبخشی میتوانند چراغ راه تهیهکنندگان و کارگردانانی باشند که امید آینده سینمای ملی ما خواهند بود. برای مثال جایزه بزرگ امیدبخشترین فیلم جشنواره در رویدادهای مختلف سینمایی هم میتواند سازندگان فیلمها را در این مسیر قرار دهد و هم میتواند موضوع امیدآفرینی را در ذهن همگان جایگذاری و در بزنگاههای مختلف از آن میوهچینی کند.
وی همچنین پیرامون جایزهمحور شدن رویدادها و ترغیب هنرمندان برای تولید محتوا نیز عنوان کرد: به نظرم قبل از موضوعیت جایزه برای هنرمند، دیده شدن هنر برای هنرمند موضوعیت دارد و جایزه هم بیشتر به دیده شدن کمک میکند تا اینکه بهره مادی برای خالق اثر داشته باشد. دستاندرکاران جشنوارهها اگر بتوانند رویکرد جوایز را به سمتی ببرند که هنرمند ترغیب شود اثر بعدیاش را هم به سرعت کلید بزند به طوری که این جایزه بشود علتالعلل خلق اثر بعدی، آن وقت میشود این ادعا را کرد که جشنواره به هدف اصلی خود دست یافته است.
استرابی در پاسخ به اینکه علت اصلی عدم جریانسازی رویدادهای فرهنگی با محوریت مقاومت، نگاه جزیرهای در دستگاهها و نهادهای فرهنگی است، اظهار داشت: البته نمیشود گفت رویدادهای سینمایی مقاومت هیچ تأثیری در سینمای کشور ندارند ولی میشود با یک همافزایی این تأثیر را صدچندان کرد. متأسفانه نهادها و سازمانهای برگزارکننده رویدادهای هنری خیلی ارتباط مداومی با هم ندارند و شاید بتوان گفت برخی اوقات جشنوارههایشان نه تنها به موازات یکدیگر برگزار میشود که بعضاً اثرگذاری یکدیگر را نیز خنثی میکنند. جریانسازی رویدادهای سینمایی بویژه سینمای مقاومت هم در صورتی میتواند اتفاق بیفتد که خالقان آثار را ترغیب به خلق اثر جدید در رابطه با موضوع جشنواره کند، به طوری که دغدغه ذهنی هنرمند موضوع جشنواره شود.
وی با اشاره به عنوان پرمخاطبترین آثار سینمایی در سینمای ایران که به رغم هزینههای ساخت و تولید بسیار زیاد آن همچنان در اختیار سینمای دفاعمقدس است، درباره نقش بخش خصوصی در این حوزه گفت: بخش خصوصی نگاه اصلی و اولیهاش به تولید اثر هنری، نگاه اقتصادی است. البته نگاه درستی هم هست ولی آنچه میتواند این نگاه اقتصادی را با مثلاً گونه دفاعمقدس همراه کند، ایجاد دغدغه در هنرمند است. در حال حاضر بسیاری از پرمخاطبترین و پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران، فیلمهای دفاع مقدسی بودهاند. سهگانه اخراجیها، عقابها، کانی مانگا، برزخیها و... این موضوع نشاندهنده این است که گونه دفاعمقدس کماکان مخاطبپسند است؛ چرا که مردم با گوشت و پوست و استخوانشان با دفاعمقدس و پیامدهای آن زندگی کردهاند.
دستیار ویژه رئیس بنیاد فرهنگی روایت فتح در پایان گفت: اگر در هنرمند دغدغه یک موضوعی ایجاد شود و نهادها و سازمانهای دولتی بتوانند هم در موضوع افزایش رغبت و دغدغه هنرمند و هم در پشتیبانی مادی و معنوی از هنرمندان، نقش خود را بدرستی ایفا کنند، آن وقت میتوان شاهد خلق آثاری ماندگار در عرصه دفاعمقدس و مقاومت بود.