علی نانکلی: اصل «آرزو» و «امید» نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه نقش بسیار مهمى در حرکت چرخهاى زندگى و پیشرفت در جنبههاى مادى و معنوى بشر دارد.
کسى که یقین کند مثلا امروز روز آخر زندگى اوست یا در آینده بسیار نزدیکى از دنیا مىرود، دست از همه کار مىشوید و در واقع موتور زندگى او خاموش مىشود و چرخهاى آن از کار مىافتد و شاید یکى از دلایل مخفى بودن پایان عمر هر کس همین باشد که چراغ پرفروغ امید و آرزو در دلش خاموش نشود و به تلاشهاى زندگى ادامه دهد. همانگونه که در حدیثى از حضرت مسیح (علیهالسلام) مىخوانیم: «در جایى نشسته بود و پیرمردى را مشاهده کرد که با کمک بیل به شکافتن زمین مشغول است و تلاش گرم و مستمرى براى کار کشاورزى دارد. حضرت مسیح (علیهالسلام) به پیشگاه خدا عرضه داشت: خداوندا امید و آرزو را از او برگیر! ناگهان پیرمرد بیل را به کنارى انداخت و روى زمین دراز کشید و خوابید، کمى بعد حضرت مسیح (علیهالسلام) عرضه داشت: بارالها! امید و آرزو را به او بازگردان! ناگهان مشاهده کرد که پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و کار شد! حضرت مسیح (علیهالسلام) از او سوال کرد که من ۲ حال مختلف از تو دیدم، یک بار بیل را به کنار افکندى و روى زمین خوابیدى اما در مرحله دوم ناگهان برخاستى و مشغول کار شدى؟! پیرمرد در جواب گفت: در مرتبه اول فکر کردم من پیر و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بمیرم یا فردا خدا مىداند، چرا این همه به خود زحمت دهم و این همه تلاش کنم؟ بیل را به کناری انداختم و بر زمین خوابیدم! ولى چیزى نگذشت که این فکر به خاطرم خطور کرد از کجا معلوم که من سالهاى زیادى زنده نمانم؟ افرادى مثل من بودند و سالها عمر کردند، انسان تا زنده است زندگى آبرومندی مىخواهد و باید براى خود و خانوادهاش تلاش کند، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول کار شدم.
به همین دلیل براى ایجاد تحرک بیشتر در گروههاى مختلف اجتماعى باید امید به آینده را در دل آنها زنده نگه داشت ولى همین امید و آرزو که رمز حرکت و تلاش انسانهاست و مانند قطرات حیاتبخش باران - که سرزمینهاى مرده را زنده مىکند - سرزمین دل انسان را زنده نگه مىدارد، اگر از حد بگذرد به صورت سیلابى ویرانگر در مىآید و همه چیز را با خود مىبرد و سرانجام انسان را غرق دنیاپرستى و ظلم و جنایت و گناه مىکند. به همین دلیل پیامبر اکرم(صلىالله علیه و آله) «طول اَمَل» را یکى از ۲ دشمن بسیار خطرناک براى انسانها شمرده و فرموده است: «خِصْلَتَانٌ اِتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْاَمَلِ، فَاَمَّا اِتِّبَاعُ الْهَوَى فَاِنَّهُ یَعْدِلُ عَنِ الْحَقِّ، اَمَّا طُولُ الْاَمَلِ فَاِنَّهُ یُحبِبُ الدُّنْیَا»؛ (شدیدترین چیزى که از آن بر شما مىترسم ۲ خصلت است: پیروى از هوا و آرزوى دور و دراز؛ زیرا هواپرستى شما را از حق باز مى دارد و اما آرزوى دور و دراز شما را حریص بر دنیا مىکند). شبیه همین معنى با کمى تفاوت در «نهج البلاغه» از امیرمومنان علی (علیهالسلام) آمده است.
اگر آرزوها متوجه ارزشهاى والاى انسانى باشد یا جنبه مردمى و اجتماعى پیدا کند و در مسیر تکامل و پیشرفت واقعى انسانها و درجات کمال قرار گیرد و انسان را به تلاش و کوشش بیشتر در این راهها وادارد بدون شک چنین آرزویى هر قدر طولانى باشد، نه تنها نشانه پستى نیست که نشانه کمال انسان است.
اساساً امید و آرزو نسبت به آینده نیروى محرک انسان براى تلاش و کوشش است و اگر چراغ پرفروغ امید و آرزو در دل انسان خاموش شود، در واقع روح او مىمیرد، نشاط زندگى از او رخت برمىبندد و انسان را به موجودى سست و بى هدف و بى تلاش مبدل مىکند. در واقع آرزو بر ۲ قسم است: «آرزوهاى کاذب» که همچون سراب در بیابان زندگى ظاهر مىشوند و تشنهکامان را به دنبال خود مىکشانند و هر لحظه تشنهتر مىسازند تا از شدت تشنگى هلاک شوند و «آرزوهاى صادق» و مثبت و سازنده که همچون آب حیات، گلستان وجود آدمى را سیراب و پرثمر مىسازد و هر چه زحمت مىکشد نشاط و معنویت بیشترى مىیابد. این همان چیزى است که در قرآن مجید به آن اشاره شده است: «اَلْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَ خیْرٌ اَمَلاً»؛ (مال و فرزندان، زیور حیات دنیا هست و باقیات الصالحات [ارزشهاى پایدار و شایسته] نزد پروردگارت ثوابش بهتر و امیدبخشتر است). در این آیه به هر ۲ بخش از آرزوها اشاره شده است.