اسدالله رمضانزاده: خبرگزاری رویترز در یکی از تازهترین گزارشهای خود، از پیشبینی افول قدرت دلار آمریکا خبر داد و اعلام کرد: سهم دلار در ذخایر ارزی با رکود روبهرو شده و میزان استفاده از آن در صادرات نیز رو به افول است. استراتژیستهای یکی از بزرگترین شرکتهای خدمات مالی و بانکداری آمریکایی به نام «جیپی مورگان» هشدار دادند نشانههایی از روند ظهور دلارزدایی و افول عصر دلار در اقتصاد جهانی در حال ظهور است.
در این گزارش، به تاثیر سیاستگذاریهای راهبردی آمریکا بر افول جایگاه دلار در مبادلات دوجانبه و چندجانبه در جهان اشاره شده است. برای مثال، تاثیرات اقتصادی ناشی از افزایش شدید نرخ بهره در آمریکا و استفاده از اهرم تحریم علیه روسیه که باعث خروج این کشور از سیستم بانکی جهانی شده، سبب شکلگیری بانک کشورهای حوزه بریکس متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی شده است. در اینجا قصد نداریم از دهها دلیل و گزاره اثباتی درباره افول قدرت دلار و تسریع این روند با توجه به واقعیات جهانی سخن بگوییم، آنچه قصد داریم بر آن تمرکز کنیم، علقه و تعلق خاطر ذاتی جریان خاص حامی فتنه و غربگرای داخلی کشورمان نسبت به واحد پول آمریکاست! طی ماههای اخیر، زمانی که موضوع افول جهانی دلار از سوی منابع گوناگون داخلی و جهانی مطرح شد، جریان غربگرای موسوم به اصلاحات به عناوین گوناگون، چنین گزارهای را در حد یک توهم یا تصور مورد ارزیابی قرار داده و آن را نمادی از خیالبافی در عرصه اقتصاد جهانی تلقی کرد!
در محافل ظاهرا روشنفکری داخلی هر جا سخن از روند دلارزدایی در جهان میآید، شاهد گاردگیری جریانات نولیبرالیستی و حتی متهم ساختن گوینده به داشتن تفکرات کمونیستی و عقبمانده بودهایم! توجیهپردازی این جریان پرادعا نیز در نوع خود قابل تامل است. آنها میگویند دلار آمریکا دومین ارز پراستفاده برای معاملات داخلی است. دلار پس از واحد پول هر کشور، پرکاربردترین ابزار مبادله در سراسر جهان است. ضمنا همه کالاها از جمله نفت و طلا به دلار معامله میشوند، حتی ارزهای دیجیتال تقریبا منحصرا با دلار آمریکا ارزشگذاری میشوند. حتی در اینجا، پای برخی آمار و ارقام نیز به میان میآید، از جمله اینکه صندوق بینالمللی پول تخمین میزند ۶۰ درصد ذخایر بانک مرکزی جهانی به دلار است.
زمانی که تمام این استدلالها را کنار یکدیگر میگذاریم، به نتیجهای مشخص دست مییابیم: اتفاقا دلار آمریکا ارزش ذاتی در مبادلات جهانی ندارد و کل ارزش اعتباری آن، جنبه اکتسابی و قراردادی دارد. به عبارت بهتر، نظام بینالملل ذاتا محکوم نیست ارزشگذاری ارزهای دیجیتال را با دلار صورت دهد یا حتی صندوق بینالمللی پول یا هر نهاد متناظر دیگری، میتواند ذخایر بانک مرکزی جهانی را در یک روند پیوسته، با واحدهای پولی دیگری جایگزین سازد. در شرایطی که ظهور بلوکهای اقتصادی و اعتباری جدید در نظام بینالملل، خواب آشفتهای را برای وال استریت و دیگر کانونها و مصادیق اقتصاد سرمایهداری رقمزده است، دلارزدگی برخی روشنفکرنماهای داخلی جای بسی تاسف دارد!
دلارزدایی اگرچه تابعی از یک روند بوده و خواهد بود اما پیشزمینهها و مجاری گذار از اتکای جهانی به دلار بیش از هر زمان دیگری مشهود است، تا جایی که خبرگزاری رویترز و دیگر رسانههای غربی نیز نمیتوانند نگرانی خود را نسبت به شکلگیری و تسریع این روند کتمان کنند! با این حال زمانی که پای افول جایگاه دلار در معاملات بینالمللی به میان میآید، رگ گردن مرکانتیلیستهای نوگرا و نولیبرالهای وطنی بیش از هر زمان دیگری باد میکند! آنها دست به هر ریسمانی میزنند تا اثبات کنند دلار بهترین بوده و فراتر از آن، باید بهترین باقی بماند! آنها حتی فراموش کردهاند ایجاد ساختار شبهسوئیفت توسط روسیه یا تبدیل بخشی از ذخایر ارزی این کشور از دلار به طلا طی سالهای اخیر، چگونه این کشور را در برابر 10 هزار تحریم اعمالشده علیه مسکو (در جریان جنگ اوکراین) مقاوم ساخته است! کسی در رسانههای اصلاحطلب و روشنفکرنما، حق مرثیهخوانی برای دلار آمریکا را ندارد و بالعکس، این اتحادها و ائتلافهای چندجانبه علیه دلار هستند که باید به عناوین و بهانههای مختلف مورد تحقیر قرار گرفته یا متهم به ناکارآمدی شوند! این همان خلط توهم و واقعیت است که جریانات غربگرا تخصص عجیبی در متهم ساختن دیگران نسبت به آن دارند.